در بنرهایی که برای سالگرد هفتم تیر در پایتخت نصب شده هیچ خبری از دیدگاه شهید بهشتی درباره عدالت، آزادیهای مشروع و وظایف مسئولان نیست
علی مزروعی، زهرا طیبی، گروه سیاست [فرهیختگان]:
شخصیتهای تاریخی که دغدغه مسائل مختلف جامعه اعم از فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را داشتهاند و این دغدغه را نیز بدون منفعتطلبی و چشمداشت مادی مطرح میکردهاند، معمولا از خود وجههای ساختهاند که آیندگان از آنها به نیکی یاد میکنند. این وجهه نیک اگرچه ظرفیت خوبی را برای بهبود اوضاع جامعه در اختیار قرار میدهد اما همواره این آفت را نیز خواهد داشت که گروههای مختلف این شخصیتها را مصادرهبهمطلوب کرده و صرفا با استناد به برخی نظرات آنها، عقیده را خود صحیح جلوه دهند. شهید بهشتی یکی از همین شخصیتهای دلسوز و چندبعدی در تاریخ جمهوری اسلامی است که همواره علیرغم قاطعیت بر سر اصول، انتقاداتی را نیز نسبت به کژکارکردیهای ساختاری و سوء عملکردها داشت. این ویژگی شهید بهشتی باعث شده تا باب تقطیع و تحریف صحبتهای ایشان نیز باز بماند. نمود عینی این مواجهه مصادرهای را میتوان در رفتار گروههایی دانست که از شهید بهشتی صرفا به سخنرانیهای یک دقیقهای اکتفا کرده و باب استفاده از ظرفیت عمیق ایشان را میبندند. گروهی با هدف اینکه وضعیت نامطلوب اقتصادی کشور را استدلالی برای عدم مشروعیت نظام اسلامی جلوه دهند صرفا این جمله را از شهید بهشتی بازنشر میدهند: «هنوز در جامعه ما سیرها و خیلیسیرها با گرسنهها و خیلیگرسنهها باهم در جامعه دیده میشوند. تا وقتی چنین است جامعه ما اسلامی نیست.» حال آنکه در همان زمان شهید بهشتی بهعنوان رئیس قوه قضائیه همان جمهوری اسلامی فعالیت میکرده که نسبت به وضعیت اقتصادیاش رضایت ندارد. شهید بهشتی در همین سخنرانی همچنین از لزوم آغاز کردن حرکتی سخن به میان میآورد که منجر به پایان دادن فاصله سطح زندگی در جامعه شود. گروه دیگری از طیف مقابل بدون اینکه اظهارات صریح و عدالتطلبانه شهید بهشتی را مورد توجه قرار دهند صرفا نگاه ایدئولوژیک ایشان ازجمله در مورد مساله حجاب را بازنشر میدهند. نگاهی که شهید بهشتی آن را در اظهار مخالفت با گروهی که آزادی را کنار گذاشتن پوشش تعریف میکنند، اینگونه ابراز میدارد: «زنها و مردها با شیوهها و لباسهای نامطلوب و ناموزون بیایند در جامعه راه بروند. یک زن متدین است خودش نرود، خودش نکند. یک جوان متدین است، خودش چشمش را زیر بیندازد. اگر خانمها با هفتقلم آرایش و طنازی از اینسو به آنسوی خیابان راه میروند، او آزاد است، این هم آزاد است. او آزاد است اونجوری راه برود، این هم آزاد است نگاه نکند. نه آقاجان، ما اینجور آزادی را نفی میکنیم... چرا؟ برای اینکه در یک محیط اجتماعی که دائما زیر فشار اشعه مرئی و نامرئی جاذبههای جنسی قرار دارد، انسان واقعا آنجا آزاد نیست.» اینکه گروهی بدون توجه به شخصیت چندبعدی شهید بهشتی صرفا با هدف تحقق ایده خود چنین اظهاراتی را مورد توجه قرار داده و بیلبوردهای تبلیغاتی شهر را مملو از آن کند، باعث میشود تا شهید بهشتی از یک شخصیت پیچیده و مملو از تجربه در زمینه حکمرانی در اذهان عمومی به یک شخصیت تکبعدی تقلیل یابد. تقلیل یافتن جایگاه شهید بهشتی از جایگاه یک شخصیت توانمند نظری و عملی در اذهان عمومی به یک شخصیت تکبعدی باعث میشود تا این شخصیت وجهه تاریخی خود را از دست داده و نظرات مصلحانهاش کمتر مرجعیت پیدا کند. لذا چنین مواجههای اولا جفا در حق شخصیتی است که واجد یک منظومه فکری منسجم است و نظراتش میتواند در زمینههای مختلف کاربرد داشته باشد و ثانیا وجهه تاریخی این شخصیت را نیز خدشهدار کرده و با کاستن از اثر صحبتهای وی، هدف مصادرهکنندگان را نیز محقق نمیکند. شهید بهشتی به لحاظ فکری یک ذخیره قابل اتکا برای انقلاب محسوب میشود که اولین شرط برای بهره بردن از این ظرفیت، شناساندن این ظرفیت به جامعه و مرجعیت اجتماعی بخشیدن به شخصیت ایشان بهعنوان یک شخصیت پیچیده و توانمند است. این مرجعیت نیز جز با پرداختن غیرگزینشی به وجوه مختلف شخصیتی و نظری ایشان محقق نخواهد شد. با چنین هدفی در ادامه مروری بر برخی از مهمترین اظهارات شهید بهشتی درمورد مسائل مختلف داشتهایم.
در مذمت ایدههای خیالبافانه
در روزهای مبارزه و بعد از پیروزی انقلاب، اینکه چگونه ایدهها و برنامههایی که بعد از پیروزی انقلاب یا در دوران مبارزه مطرح میشد را اجرا کنیم، سوالی مهم بود. شهید بهشتی درباره اجرا کردن این ایدهها به نکات قابل توجهی اشاره میکند. درباره جزئیات پیاده کردن یک ایده میگوید: «جزئیـات و تفاصـیلِ نقشه پیاده کردن یک ایـده، بـه مقـدار زیـاد تـابع شـرایط خصوصـى و منطقهاى است که این ایده باید براى بـار اول در آن پیـاده شـود؛ تـابعِ زمان و فرصتى است تا هر بذرى کـه کاشـته مـیشـود یـک دورهاى را، بگذراند تا دوران رشد و نمو شایسته او و دوران بهرهگیرى و برگیرى از او فرارسد. ما هرگز نمیتوانیم از ابتدا، نقشه تفصیلى پیاده کردنِ این ایـده و تحقـق بخشـیدن بـه آن را بـراى چنـدین سـال بعـد، در محـیط نشناختهاى که هنوز نمیدانیم کجا پیاده خواهد شد، بیان کنیم. اگـر کسـى سراغ این جزئیات را میگیرد به او بگویید برادر! دنیا متحرکتر و شرایط مکانى و زمانى متنوعتر از آن است که تو پنداشتهاى.» اینکه اجراکردن یک ایده تابع شرایط خاصی است، موضوعی است که میشود لزوم توجه به آن را در اجرایی کردن برخی سیاستها یا سیاستگذاریها در جامعه امروز بهوضوح دید. توجه به این نکته که اجرا کردن یک سیاست یا برنامه به شرایط جامعه و الزامات آن بستگی دارد و زمان و فرصت مناسب را میطلبد، موضوعی است که گاهی در جامعه امروز ما از جانب سیاستگذاران مورد غفلت واقع میشود. واقعبینی نسبت به شرایط جامعه و خصوصیات و روحیات افراد آن جامعه نکته دیگری است که شهید بهشتی به آن اشاره میکند: «خیالباف نباشـیم. فکـر نکنـیم کـه یـک ایـده بسـیار عـالى، خـودش مغناطیس نیرومندى است که میتواند تمام نیروهاى لازم را براى بـهوجـود آوردن یک جنبش اساسى، متمرکز و جلب و جـذب کنـد. ایـن خیالبـافى است. واقعبینى برحسب تجربه، چه در تاریخ و چه در عصر خودمان نشان میدهد که خصوصیات، روحیات و صـفات مختلـف افـراد هسـته اصـلى، عامل بسیار موثرى در جلب اعتماد و مهمتر از آن در نگاهداشـت اعتمـاد دیگران به یک نهضت اسـت.» شهید بهشتی سخت بودن مقوله انسانسازی را اینگونه متذکر میشود: «اگر الگو شدیم دیگران را جذب میکنیم. یـک انسـان مغناطیسـى نیرومنـد است؛ برادهها را جذب میکنـد. وقتـى بـرادهها جـذب شـدند خاصـیت مغناطیسى پیدا میکنند و هرقدر بیشتر با مغناطیس اصـلى بماننـد خاصـیت در آنها دیرپاتر میشود. مطلقبین هم نباشید! چرا وقتـى سـه سـال روى یک نفر کار میکنیـد و دو سـانتیمتر جلـو میآیـد، ایـن حرکـت را کـم میدانید؟ این را مکـرر از دوسـتان نـزدیکم شـنیدهام. مگـر انسـانسـازى، ماشینسازى است که علاقه دارید مدتى کار کنید و یک ماشین نـو اختـراع کنید و بعد به کارخانه بدهید تا هزار، دو هزار یا صـد هـزار تـا در روز تولید کنید؟ انسانسازى دشوار اسـت.»
پرهیز از ایجاد انشقاق
شهید بهشتی ضمن نفی برخوردهای متحجرانه، این برخورد را عامل انشقاق و جدایی اقشار مختلف بر میشمارند. شهید بهشتی ضمن اظهاراتی در نفی مجادلات تند و انشقاقآفرین خطاب به طلبههای مدرسه حقانی میگویند: «برخوردهـا بایـد منصـفانه، منطقـى، آرام، متین، روشنگر، امکان فکر گسترده دادن باشد. تحجر، تعصب، جمود، مطالب را زود در چهارچوبهاى محدود آوردن و تاختن، هرگز نمـیتوانـد آهنگ تربیت مدرسه باشد. اگر هست، بنده از این مدرسه نیستم. اگر چنین چیزى در مدرسه هسـت، رفقـاى مـا اعـلام بفرماینـد کـه مدرسـه حقـانى رسالتش این است؛ مطمئن باشید آخرین دیدارمان با شما دوستان بهعنوان مدرسه خواهد بـود... از وقتى که فهمیـدم ایـن شیوههاى جنجالى جدالى طلبگى به جاى اینکه هادى باشـد مضـر اسـت، بـه توفیق الهى رها کردم. چون بنده از بحـاثتـرین و فریـادکشتـرین طـلاب قـم بودم. در مدرسه فیضیه، در بحث کفایه، وقتى با آقاموسى شبیرى بـا رفقـا جلوى کتابخانه مینشستیم و بحـث مـیکـردیم، فریـاد بنـده در تمـام مدرسـه مىپیچید. حمـاقت! حماقت! که چـى؟ ما میخـواهیم حرف هم دیگـر را بفهمیــم پس چرا داد سر هم بزنیم؟ توفیق الهى در یک مرحله شامل حال من شد که بتوانم [این شیوه را رها کنم]. ما باید آرام حرفمان را بزنیم؛ به حـرف همدیگر گوش بدهیم. نه اینکه هنوز حرف من تمام نشده بگوییم حرفت را فهمیدم، جوابت را گوش کن! یا اگر کسى حرف زد او را ملامت کنیم که چرا حرف میزنى؛ تو هم جزء آدمها بودى که حرف مـیزنـى؟! هـر کسى حق دارد حرف بزند. هر انسانى. آقایان! بنا را بر ایـن بگـذاریم کـه به سخن یکدیگر، به اندیشه یکدیگر، به عقیده یکدیگر، احترام بگذاریم.»
شهید بهشتی همچنین نقش قدرتهای خودکامه در سوءاستفاده از اختلاف را مورد اشاره قرار داده و پرهیز از اختلافات را اینگونه متذکر میشوند: «بهتدریج با تبلیغات مسموم دیگرى که نهضـتهـاى مـادى ــ الحـادى و قدرتهاى خودکامه سوءاستفادهکننده از همهچیـز (ازجملـه مـذهب) دارند، بار دیگر میان همه مردم جوان درس خوانده مطالعهکن و اهل علم، همان جدایى به وجود مىآید که بنده در شهر قم ناظر آن بودم. در سال 1325 که من به قم آمدم (یعنى 31 سال قبل) با کمال تأسف به چشم خودم میدیدم در قم کوچک آن روز که محدوده مرکزى شهاش از بازار تا فلکه ارم بود و در آن موقع فقـط یـک دبیرسـتان در آن وجود داشت (دبیرستان حکیم نظامى)، معلم و محصل مدرسه از یک پیادهرو خیابان میرود و معمم از یـک پیادهرو دیگـر، و بهراسـتى از هـم پرهیز مىکردند. آیا قرار است بار دیگر به چنین وضع شومى برگردیم؟ آیا نمىخـواهیم مطالعه کنیم و ببینیم این وضع شوم از کجا ناشى شده بود؟ آیا نمىخواهیم تلاشهایمان را در زمان خودمان هدایت و رهبرى کنیم؟ چه کسى گفته است اگر ما با بیان روشنگر نقطههاى انحرافى را بیـان کنیم کافى نیست؟ طول میکشد؟ طول بکشـد! کـار مفیـد طـولانى بهتـر است یا کار پرخطر فورى؟ کدام یک؟»
نقش استقلال کشور در آزادی مردم
نگاه شهیدبهشتی به استقلال، با توجه به تجربه زیستهای که او در خارج از ایران داشته است، چند بعدی است. وی در جلسه تدوین قانون اساسی، حفظ واقعی استقلال کشور را از طریق حفظ عدالت و آزادی در کشور میسر میداند و توضیح میدهد: «وقتی در یک جامعه و کشوری از عدل و آزادی درست پاسداری نشود، خودبهخود راه برای نفوذ بیگانه هموار میشود و برعکس آنچه میتواند به آزادی یک ملت معنی بدهد، استقلال آن ملت است، ملتی که از یکی از جهات مثلا از جهت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به دیگران وابسته باشد، آزادی خود را از دست داده است.» شهیدبهشتی نقض استقلال را صرفا به نقض تمامیت ارضی محدودیت نمیداند و وابستگی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به کشورهای دیگر را نیز مصداق وابستگی توصیف و آن را اینگونه معنی میکند: «یعنی یک کشوری میآید و بهگونهای قراردادهایی با کشورهای دیگر میبندد که عملا دست خود را در شکوفایی آزاد استعدادها، در ابعاد فرهنگی و سیاسی و... میبندد، یعنی نقض استقلال اجتماعی خودبهخود منجر میشود به نقض آزادیها و برعکس نقض آزادی انسانها در تعیین سرنوشت منجر میشود به اینکه بهشکلی در کام بیگانه بیفتد.»
مواجهه یکسان قانون با همه اقشار جامعه
مطابق اصل 20 قانون اساسی همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و همه از حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. شهیدبهشتی چرایی آمدن این اصل در قانون اساسی را اینگونه توجیه میکند: «در همه نظامهای قانونی افراد یک جامعه یا قشرهای مختلف یک جامعه یا جنسیتهای مختلف یک جامعه دربرابر قوانین مدون آن جامعه موضع مساوی ندارند و با آنها رفتار مساوی نمیشود، یعنی قانون یکی است، اما درباره این طبقه اجرا میشود و درباره آن طبقه اجرا نمیشود و خود ما، در نظام طاغوت مگر گرفتار این مساله نبودیم؟ قانون در کتاب بود ولی درباره یک گروه اجرا میشد و درباره گروه دیگر اجرا نمیشد. این اصل که در حقوق ملت آمده ناظر بر این معنی است که همه در مقابل قانون مساویاند ولی قانون چیست، حالا مطرح نیست. باید در آینده مطرح شود ولی هر چیزی قانون شد، اعتبار و اجرایش برای همه یکسان است.»
هم صراحت هم رواداری
شهید بهشتی علیرغم داشتن صراحت در بیان، در برابر افرادی که دچار لغزش شدهاند رواداری را توصیه میکند. کسانی که به دنبال روایتی یکبعدی از شهید بهشتی هستند صرفا یکی از این وجوه را مورد اشاره قرار داده و سایر ویژگیهای ایشان را نادیده میگیرند. شهید بهشتی در تشریح قابل جمع بودن صراحت و برخورد محبتآمیز میگویند: «دوسـتان گـاهی صـراحت را بـا صراحت تلخ اشتباه میکنند و صراحت شیرین را هم با مجاملـه و مزاحگویی عوض میکنند. دوستان عزیز، ما بایـد صـریح باشـیم و میتوانیم صریح باشیم اما لازم نیست این صراحت ما تلـخ باشـد ما باید به نقش برخورد محبتآمیز در داخل خودمان با غیـر خودمـان اهمیت بدهیم. من نمیخواهم مثل مسیحیت باشیم که بگوییم محبت، محبت، محبت حتی محبـت بـا پلنـگ تیـزدنـدان؟ زیـرا آنجـا دیگـر ستمکاری بود بر گوسـفندان. مـن ایـن را نمـیخـواهم بگـویم ولـی بیمحبتی هم، نه. قرآن و اسلام این را فرموله کرده است و من اجمالا به دوستان یادآوری میکنم که در داخل خودمان و با افـراد خـارج از خودمان به غیر از دشمنانی که باید با آنها با جنگ و ستیز روبـهرو شد، لااقل با بیطرفها با محبت روبهرو بشویم. یک نفر ممکن است امروز نمازش را نخواند، روزهاش را نگیرد، گناهی بکند؛ در درجه اول شما نباید مثل خشکهمقدسهای ما بگویید: «ای ملعون! چـرا نمـازت را نخواندی؟» نه، در درجه اول بنشینید بـا او صـحبت کنیـد؛ خـب برادر! نماز یعنی چه، روزه یعنی چه، راستگویی یعنـی چـه، مشـروب نخوردن یعنی چه، پاکی جنسی یعنی چه و... با زبـان نـرم، ملایـم و روشنگرانه او را آماده کنید.» شهید بهشتی البته بر لزوم قاطعیت بر سر مواضع مکتبی تاکید کرده و در اینباره میگوید: «بعضى اوقـات، دوسـتان قاطعیـت در موضـع داشـتن و بیـان صـریح مواضع مکتبى را با برخورد متحجرانه با جریانها عوضى میگیرنـد. مـن شخصا در برخورد با مواضع مکتبى، قـاطع، صـریح، و سـختگیرم. یعنـى چه؟ یعنى با ماستمالى کردن مکتب شدیدا مخالفم. از آقا سوال میکنید آقا، نظرتان درباره ایـن مساله چیسـت؟ یـکجـورى جواب میگوید که با حرف ماتریالیست میسازد، با حرف الهى هم میسـازد؛ با حرف یهودى میسازد، بـا حـرف زرتشـتى مـىسـازد، بـا حـرف مسـیحى مىسازد؛ بـا حـرف انقلابـى مـىسـازد، بـا حـرف ضـدانقلابى مـىسـازد؛ بـا سرمایهدارى مىسازد، با سوسیالیسم هم میسازد! این دیگر چیسـت؟ اینکه دیگر مکتب نشد. مکتب، مقطعهاى مشخص دارد. اسـلامى کـه بـا همـهچیز جور دربیاید دیگر راه مشخصى نیست.» یکی از مصادیق جمع شدن برخورد صریح اما غیرمتحجرانه را میتوان در نوع مواجهه با دکتر شریعتی داشت. ایشان در واکنش به پرسشهایی که درمورد شخصیت دکتر شریعتی و نظر شهید بهشتی در این باره مطرح میشد میگویند: «دکتر (شریعتی) یک قریحـه سرشـار سـازنده و آموزنـده است؛ خطا، اشتباه و لغزش در کار او هست و نمىتواند نباشد. امـا هـیچکس حق ندارد بهخاطر این اشتباهها و لغزشها، ارزشهاى عالى و سـازنده او را نادیده بگیرد، چه رسد به اینکه به او حمله کند. مکرر گفته بودم آن چیز که قطعا از اسلام منحرف است روشى اسـت که این آقایان در برخورد با دکتر درپیش گرفتهاند. این قطعا ضـد اسـلام است. این قطعا با آن چیزى که قرآن به ما یاد مىدهد کـه «فبشّـر عِبـادى الذین یستَمِعون القول فیتّبعون احسنه اولئک الـذین هـداهم الله و اولئـک هم اولوالالباب»، ناسازگار است.
تاثیر اقتصاد بر معنویت
اگر در اندیشه شهید بهشتی جستوجویی داشته باشیم، بهخوبی متوجه این نکته میشویم که با وجود جو انقلابی و مبارزاتی که در سالهای منتهی به انقلاب بر مردم ایران حاکم بود، نگاه وی در برخورد با موضوعات مختلف با توجه به آن شرایط بسیار منطقی و عقلانی بود. نمونه این نگاه را میشود در سخنرانی وی در جمع دانشجویان مسلمان در هامبورگ در سال 48 دانست. سیدمحمدبهشتی در این سخنرانی از لزوم توجه به مسائل اقتصادی اتحادیه دانشجویان صحبت به میان میآورد و با ترسیم نگاهی که از افراط و تفریط فاصله میگیرد، از این موضوع میگوید که اسلام اقتصاد را بیکاره و بیاثر نمیداند: «اگر ماتریالیستهای مختلـف، عامـل اقتصـادی را مهمترین عامل و عامل زیرین میشناسند ولی ما عامل اقتصاد را عامل زیرین نمیشناسیم و از این نظر با آنها تفاوت مسلکی و اختلافنظر داریم، معنایش این نیست که ما اصلا اقتصاد را بیکاره و بیاثر ـ یـا از اینور یا از آنور ـ میدانیم. شاید غالبتـان ایـن جملـه عربـی را شنیدهاید که اگر خودش روایت نباشد بازگوکنندهای از تعـالیم اسـلام است: «منْ لامعاش له لامعاد له»؛ هرکس زندگی رو به راهـی نـدارد در خطر این است که آخروعاقبت و آخرت رو به راهی هم نداشـته باشد. این معنایش این است که وضـع زنـدگی و عوامـل مربـوط بـه زندگی حتی در جنبههای روحی و معنوی انسان، میتواند موثر واقـع شود.» بهشتی در ادامه با اشاره به اینکه عامل اقتصادی به فعالیتهای افراد جهت میدهد و اگر این را باور نکنیم خودمان را گول زدهایم، میگوید: «من صریحا میگـویم کـه مـا از ایـن تجربـه تـاریخی ریشـهدارِ پرسـابقهای کـه تـاریخ بشـریت نشـان میدهـد سـابقهدار اسـت و در عصر ما بهصورتی برجستهتر به چشم میخـورد، و آن اینکه عامل اقتصادی در جهتگیری و جهت دادن به فعالیتهای افـراد و موسسات و سازمانها تاثیر بسزایی دارد به هیچ وجـه نبایـد غفلـت کنیم و الا خودمان را گول زدهایم. این حـرف کـه «مـا ایمـان قـاطع داریم، بنابراین منحرف نمیشویم» حرف صحیحی است. ما ایمـان قاطع داریم اما این ایمان قاطع ما دربرابر خطرهـای سـهمگین چـرا قرار بگیرد؟ چرا بهدست خودمان، خودمان و ایمان قاطعمـان را بـهمخاطره بیندازیم؟ این عینا مثل یک آدمی است کـه بگویـد مـن آدم خیلی سالمی هستم و چون خیلی سالم هسـتم هـر غـذای آلـودهای باشد میخورم. این منطق صحیح است؟ معنایش این نیست که ایـن آقا سالم نیست ولی این عقلایی نیست که یک انسان سالم با اتکـا بر سلامتیاش هـر غـذای آلـوده بـه میکروبـی را بخـورد. او آدمـی خیالاتی است.»
رابطه آزادی و مکتب
آزادی، واژهای مناقشهبرانگیز که درباره حدود و چهارچوب آن بحثهای زیادی وجود دارد؛ از مواردی است که شهیدبهشتی بهطور دقیق درباره شئون آن صحبت میکند. در جلسه تدوین قانون اساسی و بعد از اینکه یکی از اعضای مجلس خبرگان حدود آزادی در قانون را محدود به پیروی از واجبات و دوری از محرمات میداند، میگوید: «راجع به فراز بعدی «آزادی و اختیار انسان در ساختن سرنوشت خویش»، مکتبها به انسانها دوگونه مینگرند، انسان مجبور در یک جبر و سرنوشت مادی اجتماعی، اقتصادی یا هر نوع جبر دیگر و انسان آزاد و حدود این آزادیها هم در مکتبها متفاوت است. ما البته اینجا نخواستیم حدودش را روشن کنیم این در شرع مقدس ما مشخص است که آزادی مطلق نیست، بلکه از نظر تکوینی آزادی است که درطول اراده خداوند قرار گرفته نه در عرض اراده خداوند ولی بههرحال منظور همان آزادی تکوین است، این پاسخی است به برادرمان آقای رحمانی و برخی دوستان دیگر که گفتهاند این آزادی باید محدود به قوانین و پرهیز از محرمات و پیروی از واجبات باشد نه، منظور همان آزادی در سرنوشت انسان و نقش او در خودسازی انسان است.»
لزوم رجوع به نظر مردم در مسائل حکمرانی
شهیدبهشتی در یکی از جلسات مجلس خبرگان قانون اساسی به تشریح جایگاه مشورت و توجه به آرای عمومی میپردازد و میگوید: «در این اصل طبق تعلیم قرآنکریم تکیه شده است روی اینکه در نظام جمهوری اسلامی همواره باید در تمام امور مشورت مورد توجه قرار بگیرد و مصادر امور مثلا رئیس یک اداره یا یک موسسه سعی کند و موظف باشد شوراهایی داشته باشد و این شوراها به بررسی کاملتر و تصمیمگیریهای همهجانبه در محدوده قوانین و اختیارات به آنها کمک کند، بنابراین نقش شورا و مشورت در بهتر اداره شدن جامعه است و نقش آرای عمومی، پشتوانه قدرت و قانونیت و نفوذ تاثیر حکومت است.»