بخش دوم سخنرانی وحید جلیلی در جمع اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع)
اواسط شهریورماه امسال بود که سیدسعید لواسانی، امام جمعه لواسان به شکل غیرمنتظرهای با نظر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه از امامت جمعه این شهر برکنار شد. لواسانی یکی از روحانیون عدالتخواه و فسادستیز بود که تریبون نماز جمعه را تبدیل به فرصتی برای بیان مشکلات و دغدغههای مردم کرده بود همین مساله باعث شد وی در میان مردم جایگاه ویژهای پیدا کند و برکناری او با واکنش منفی مردم و عدالتخواهان همراه شود به نحوی که آخرین حضور رسمی وی در تریبون نماز جمعه لواسان با تجمع اعتراضی اقشار مختلف جامعه از دانشجویان عدالتخواه گرفته تا مردم عادی کوچه و بازار در اعتراض به تصمیم شورای سیاستگذاری ائمه جمعه همراه بود. در نقد رویکرد این شورا جلسهای با حضور وحید جلیلی فعال فرهنگی و به همت بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد که متن سخنان وحید جلیلی در این برنامه را در ادامه میخوانید.
بخش اول این سخنرانی اول راجع به نمازجمعه و نهاد نمازجمعه است و بخش دوم که خواهید خواند راجع به نمازجمعه لواسان و اعتراضاتی که منجر به کنار رفتن امامجمعه محترم آنجا شد.
متن کامل این سخنرانی را در روزنامه فرهیختگان (اینجا) می توانید مطالعه کنید.
...اما راجع به ماجراهای اخیر که بهانه این جلسه هم هست. یکی از مهمترین چیزهایی که در نماز جمعه باید موردتوجه باشد تقواست. امامجمعه موظف است در خطبهها مردم را به تقوا توصیه کند. بارها شنیدید که «اوصیکم بتقوی الله»، «اوصیکم و نفسی بتقوی الله» و... چقدر ما راجع به مفهوم تقوا حرف زدیم؟ چقدر به عمق این مفهوم در متن قرآن پرداختیم؟ تقوا یعنی چه؟ یعنی ترسیدن از خدا. چقدر همین مفهوم را خدا در قرآن توضیح و شاخوبرگ داده است. حتی برایش شاخصگذاری هم شده که دچار تحریف نشود. کفار آنقدر وقیحند که میآیند به اسم خدا میگویند باید به اختلاف طبقاتی دامن بزنید. هرکس بخواهد مقابل جریان فساد اقتصادی بایستد، این طوری ملکوکش میکند و میگوید تو ضدخدا هستی، تو دین نداری! اینها خیلی نسبت به مفاهیم دینی طمع دارند و در کمینش هستند باید علمای ربانی تلاش کنند این مفاهیم را از این دام و کمین نجات بدهند.
بنابراین خود تقوا یعنی ترسیدن از خدا؛ اما ترسیدن از خدا یک معیار خیلی واضحی در قرآن دارد: «نترسیدن از غیرخدا.» تقوا یک ویژگیاش این است که خاص خداست. اگر تو هم از خدا ترسیدی و هم از صدنفر دیگر ترسیدی پس معلوم است از خدا نمیترسی. اگر از هزار نفر پروا داشتی، هزارویکمیاش هم خدا بود، معلوم است که تقوا نداری. در آیه دیگری که باز این هم به نمازجمعه و امامجمعه ربط دارد، میگوید: «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ»، کسی میتواند رسالات الهی را ابلاغ کند که از هیچکس غیرخدا پروایی ندارد. اگر از غیرخدا نترسیدی متقی واقعی هستی. در نماز جمعه واجب شده که همواره جامعه را به تقوا توصیه کنید، یعنی پروای دیگران را نداشته باشید. این را مقایسه کنید با رفتارهای امثال من که میخواهیم هم تقوای خدا را داشته باشیم، هم تقوای صدنفر دیگر را. ملاحظه صدنفر را کنیم، پروای صدنفر را داشته باشیم، فلانی هم ناراحت نشود. اینجا مصلحت نیست، آنجا محافظهکاری کن، آنجا ملاحظه داشته باش و...؛ برعکسش هم هست. یک عده هستند از خدا نمیترسند و از دیگران هم نمیترسند. این خیلی خطرناک است. هر دو لبهاش خطرناک است.
اکنون به اصل بحث میپردازیم. انتقادهایی مطرح شده، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه یک امامجمعهای را کنار گذاشت و اعتراضاتی شده، بعد دوستان یک پاسخی دادند و حالا بحث راجع به این مساله ادامه دارد؛ نکته اول این است که دوستانی که مورد خطاب این انتقادها هستند، این را به فالنیک بگیرند. یک بخشی از این انتقادها را نتیجه این بدانند که منتقدان توقع نداشتند که این گروهی که امروز در شورای سیاستگذاری ائمهجمعه تصمیمگیر هستند، چنین رفتاری کنند، چون در دورههای سابق هم چهبسا از این اتفاقات میافتاده ولی اصلا «کأن لم یکن شیئا مذکورا»، اصلا چهبسا کسی توقعی از آنها نداشته که بخواهد ورود کند. همین که انتقادات مطرح میشود، یعنی آقا از شما توقع نداشتیم و انتظار دارند شما شفافتر و انقلابیتر و متناسبتر با مبانی تفکر اسلام انقلابی حرکت کنید.
نکته دوم این است که منصفانه بخواهیم نگاه کنیم در سالهای اخیر کارهای خوب کم نشده، یعنی در همین دوره، بسیاری امامجمعههایی سرکار آمدند که من و شما به آنها مفتخریم، مثلا امامجمعه اهواز، امامجمعه تبریز، در بعضی شهرهای کوچک من میبینم امامجمعههای نسبتا جوان یا میانسال ولی با تفکرات انقلابی دارند روی کار میآیند که قبلا برای مردم و بهخصوص اقشار حزباللهی اینها آرزو بود ولی دارد این اتفاقات میافتد.
غیرمنصفانه است که اینها دیده نشود، بهطوریکه بعضا امامجمعههایی که کنار گذاشته شدند، بهدلیل اینکه خودشان مشکلاتی داشتند یا حتی دفاترشان، اطرافیانشان را نمیتوانستند کنترل کنند، یک مفاسدی بروز میکرد که نمونههایش در ذهن دوستان هست دیگر. اما نکته مهم این است که نقطه قوت دوستان نباید به نقطه ضعفشان تبدیل بشود. یعنی چه؟ این بزرگواران نگاه میکنند قبلا چه جور بوده، الان چه جوری است. میگویند در سه یا چهار سال، ما اینهمه امامجمعههای مراکز استانها را عوض کردیم و میبینید که بعضا نمونههای برجسته درخشانی آوردیم. مثلا این حاجآقای موسوی امامجمعه اهواز واقعا آدم شگفتانگیزی است. از هرجهت که نگاه میکنید چقدر ایشان پایکار، انقلابی، مردمی و سادهزیست است. خب این دوستان نگاه میکنند ما اینهمه کار خوب کردیم، قبلا نبوده، خودشان را با قبلا مقایسه میکنند. اینجا است که نقطهقوت به نقطهضعف تبدیل میشود. یعنی کارهای خوبی که میکردند موجب این میشود که نسبتبه آن چیزی که لازم است، نسبتبه نیازهای امروز انقلاب و ظرفیتهایی که وجود دارد دوستان کماعتنا بشوند. ولی ضمن اینکه آنها را ارج مینهیم باید ببینیم در وضعیت امروز، با نیازهای جدید و ظرفیتهای بزرگی که بهوجود آمده چه کردهاید؟ بهعبارت سادهتر اگر شما بخواهی متوقف بشوی و به همین چیزهایی که تا حالا انجام دادی اکتفا کنی خطرناک و خسارتبار است. باید یک مقدار چشمهایمان را باز کنیم. فقط ما کار نکردیم. آنطرف هم کار شده، در همین سهچهار سال شما میبینید دهها شبکه و قرارگاه تازه جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی با امکانات عجیب و عظیم فعال شده است. تحولات اجتماعی و سیاسی به شکل تصاعدی پیش میرود و به شکل هندسی دارد تغییر میکند. البته ما داریم حسابی واکنش نشان می دهیم، درحالیکه واکنش حسابی کافی نیست و باید هندسی باشد. یعنی شتابمان متناسب با هم نیست و ما از دوستان در شورای سیاستگذاری ائمه جمعه انتظار داریم کمی بهروزتر باشند و درکشان از میدان دقیقتر و عمیقتر باشد و متناسب با آن ببینند که وظیفه انقلابیشان چیست. ولی اگر بخواهند به نقاط قوتی که تا الان داشتند اکتفا کنند که گفتیم قابلانکار هم نیست، ممکن است به ضد خودش تبدیل بشود، ممکن است بسیاری از ظرفیتها را بسوزانند، ممکن است ناخواسته موجب شوند تهدیدها از فرصتها بیشتر شود.
البته این را هم بگویم این خوب است که دوستان جوگیر نمیشوند، مضطرب نمیشوند، طمأنینه دارند، ولی از آن طرف نبضشان را باید با زمان هم تنظیم کنند. ما نمیگوییم جوگیر بشوید، احساسی عمل کنید، ولی از آن طرف هم انتظار داریم منطق میدان را بفهمید و این جنگ نرم عجیب و غریب و شاید به یک معنا بیسابقهای که الان روی جامعه ایران دارد فشار میآورد را درست درک کنید و جایگاهی که میتواند نمازجمعه در مواجهه با این جنگ نرم داشته باشد را درست بفهمید.
نکته بعدی راجع به خود ماجرای لواسان است. ماجرای لواسان هم نباید به ضدخودش تبدیل بشود. یک مثال بزنم؛ آن سالی که آن برادرمان، تحریریه چهارم مجله سوره را از حوزه هنری اخراج کرد، عدهای از بچههای جنبش دانشجویی رفتند جلوی سازمان تبلیغات و شعار دادند چرا سوره را تعطیل کردید، چرا اینها را اخراج کردید، چرا این پایگاه را از حزبالله گرفتید. من به دوستان گفتم این آقایی که ما را اخراج کرد پیروز شد.
گفتند چطور؟ ما رفتیم اعتراض کردیم. کلی خبرهایش منتشر شد، آبرویش رفت... .
گفتم نه، او دارد میخندد، میگوید ببین من کار را به جایی رساندم که وقتی انقلابیها میآیند از من مطالبه میکنند، مطالبهشان این نیست که چرا صدتا مثل مجله سوره ایجاد نکردی، چرا صدتا رسانه انقلابی در سطوح ملی و بینالمللی ایجاد نکردی، وظیفه تو بوده که این ماموریت را پیش ببری. فقط میگویند آقا چرا این یکیاش را تعطیل کردی! حالا ماجرای لواسان هم همین است. یعنی ماجرای لواسان باید یک نقطه شروعی برای بالا بردن سطح توقعات از شورای سیاستگذاری ائمه جمعه بشود و اینکه یک دانه لواسان چیست، ما الان حرفمان اصلا این است که هشتصد تا نمازجمعه در کشور دارد برگزار میشود و ما با خیلی از ائمه جمعه هم ارتباط داریم. خودشان، خیلیهایشان اتفاقا دوست دارند همین جوری رفتار کنند، ولی آن فضایی که حاکم میشود و مطالباتی که از اینها میشود و ملاحظاتی که به اینها ابلاغ میشود جوری است که خیلی از کسانی که خودشان هم آمادگی برای ظهور انقلابیتر در شهر دارند را منصرف و مردد میکند. در همین راستا سوال ما این است که این هشتصد نمازجمعهای که دارد برگزار میشود چندتایش خواب را بر چشم مفسدان حرام کرده است؟ بعضا بحث این میشود که مشکل ساختاری است یا از نفرات است؟ ساختار خیلی ساختار درستی است. شما در هر شهرتان یک پایگاه دارید، یک آدمی از بین خود مردم، امینِ رسولاً منهم، یک آدم مردمی که مزین به معرفت دینی هم هست. هر هفته یک تریبونی دراختیارش است که آنجا هرچه میخواهد میتواند بگوید و از موضع نمایندگی ولیفقیه هم میتواند حرف بزند. یک جایی که این بهکار گرفته میشود شما میبینید چقدر برکت میکند. چوب را که امامجمعه برمیدارد گربهدزده حساب کار خودش را میکند. خب این باید در ارزیابی ائمهجمعه امتیاز تلقی بشود. من یک دفعه در بحثهای آزادی بیان و اینها بود راجع به مطبوعات؛ یک مصاحبهای کردم، گفتم که اصلا روزنامهها را، مجلات را، رسانهها را در یک بازه زمانی مشخص دادگاه بخواهدشان، بگوید آقا شما رسانه در اختیارت بوده هیچ امر به معروف نکردی، نهی از منکر نکردی، یقه هیچ مفسدی را نگرفتی. بنابراین تو نمیتوانی ادامه بدهی، مجوزت باطل میشود. چون اصلا کارکردت این است. کارویژهات این است.
درمورد رسانهای و تریبون مهمی مثل نماز جمعه هم باید همین باشد که آقای علیاکبری هرهفته، هرماه یا هر فصل بگوید لیست را بیاورید، امامجمعهها را براساس نهی از منکرها و جلوگیری از فسادها بسنجند. سپس به آن امامجمعه تذکر دهند یا اخراجش کنند و اگر باز بر این مشی فاسد خودش پافشاری کرد عزلش کنند.
اینجوری باید باشد، نه اینکه خدای ناکرده ما جوری رفتار کنیم که خواسته یا ناخواسته تلقی برعکسش بشود.
نمازجمعه یکی از بهترین ساختارها برای پالایش نظام و برای امر به معروف و نهی از منکر است. یکی از بهترین جایگاهها برای ترجمان این گزاره راهبردی و معرفتی امیرالمومنین است که اخذ اللَّه علی العلماء ان لایقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم. بهعبارتی شما در نمازجمعه یک عالم دین داری که در وسط جامعه ایستاده است، امیرالمومنین گفته وظیفه عالمان دینی، عدالتخواهی است، گفته اگر اینگونه نبود اصلا من را چه به حکومت؟
بنابراین خداوند از آقای علیاکبری پیمان گرفته است. نگویید یک بچه یک حرفی زده، دو تا دانشجو شعار دادند. خدا خواسته است از شما!
اخذ اللَّه علی العلماء ان لایقارّوا علی کظّة ظالم، ببینید در بسیاری جاها این سرمایهداری رهاشده را!
چرا نمیبینید؟ دربرابرش موضع بگیرید. در همین راستا آقای رئیسی در قوه قضائیه اصطلاحی درست کرده بود: «ترک فعل موجب پیگیری است.» یعنی اگر کسی این کارها را نکند «ترک فعل» کرده و مجرم است. اگر شما این خلأ را ایجاد کردید، یعنی تریبونهای رسمی نظام، تریبونهای رسمی دین سکوت کردند. این خطرش چیست؟ بخواهم سادهتر بگویم؛ یک وقت هست آدم آلوده و ناموجه سکوت میکند، یک وقت هست آدم صالح سکوت میکند یا به سکوت وادار میشود، یا به سکوت توصیه میشود یا بهطور غیرمستقیم به سکوت دعوت میشود. سکوت صالح از سکوت فاسد خطرناکتر و خسارتبارتر است. آقای علیاکبری در این سهچهار سال خیلی زحمت کشیدید، با بعضی از آلودگیهایی که تشخیص میدادید برخورد کردید، فلان امامجمعه را دیدید دفترش مشکل دارند، قالتاق هستند، کارچاقکن هستند برخورد کردید، بیرونشان کردید، آن مسئول دفتر یا امامجمعه را حتی عزل کردید و امامجمعه بهتر آوردید. ولی حواستان هست اگر یک آدم سالمی آنجا گذاشتید و آن سکوت کرد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر یک آدم آلودهای، یک آدم تَردامنی سکوت کرد و با مفسدین همراهی کرد یا مانعی در راه آنها ایجاد نکرد، این در فضای اجتماعی بازتابش این نمیشود که بقیه هم سکوت کنند، چون بقیه میگویند خیلی خب این را که ما میشناسیم آدم ناجوری است، ما اعتباری برای او قائل نبودیم، ولی ما وظیفه خودمان است برویم پیگیری کنیم.
ولی اگر شما یک آدم صالح و سالمی را آنجا گذاشتید، اگر او سکوت کرد آن موقع شما در بدنه اجتماعی انقلاب اسلامی ریزش ایجاد خواهید کرد. یعنی در دل بچهحزباللهیها و اقشار انقلابی تردید میاندازید و بینشان اختلاف میافتد. میگویند حاج آقا ساکت است، ما چرا حرف بزنیم. مردد میشوند. میگویند این آدم را که ما میشناسیم. حالا قبلی، آدم خیلی معتبری نبوده، موجهی نبوده، این که دیگر آدم خوبی است، این سکوت کرده، ولی دیگر نمیدانند که این سکوتش از رضایت نیست، از بیحمایتی یا محافظهکاری است که از بالا به او حکم نمیشود، یا به مصلحتاندیشی و محافظهکاری دعوت میشود و این خیلی خطرناک است. نظام ارزشی جامعه را عوض میکند یعنی کمکم، مدام سکوت میکنند. من الان نمیخواهم اسم ببرم ولی مواردی خود من با امامجمعههایی صحبت کردم که در خلوت که با آنها حرف میزدی بهشدت شاکی بودند، به بعضی از مفاسد و به بعضی از مظالمی که توی شهر بوده و آدم میدید که خون دل دارند میخورند. میگفتیم حاج آقا خب چرا اینها را در تریبون نمیگویی؟ یک لبخند تلخی میزد که ... .
بنابراین باید اتفاقا برخورد با این مظالم از جانب شورای سیاستگذاری ائمه جمعه الگوسازی شود. این هم به آن معنا نیست که ما فکر کنیم که اگر یک چنین فضایی ایجاد بشود مملکت بههم میریزد و همه میخواهند هر روز صبح تا شب راجع به زشتیها صحبت کنند و از ترس اینکه ممکن است یک جایی بیتقوایی بشود بگویند خیلی خب پس برویم صورتمساله را پاک کنیم. درواقع هنر آقای علیاکبری این نیست که صورتمساله را پاک کند. همچنین اگر از زاویه دیگر نگاه کنیم، الان جنگ اقتصادی است. آرایش سنگر نمازجمعه، قرارگاه نمازجمعه باید چگونه باشد. قطعا رویکرد هیجانی، احساسی، غیرکارشناسی و پرخاشگر غلط است. ولی قطعا سکوت هم غلط است. من سوال میکنم از شما: «روحانیت متعهد به خون سرمایهداران زالوصفت تشنه است» این جمله از کیست؟ این مال لنین است؟ مال ماکسیم گورکی است، مال چگوارا است؟ مال کیست آقای علیاکبری؟
«روحانیت متعهد به خون سرمایهداران زالوصفت تشنه است.» روحانیت متعهد کی هستند؟
آقا این هشتصد تا امامجمعهای که شما منصوب کردید که هر کدامشان هم یک نایب دارند حدود مثلا هزار و پانصدششصد تا روحانی هستند، این هزار و پانصدششصد تا روحانی جزء روحانیون متعهد این کشور هستند یا نه؟ اگر غیرمتعهد هستند که خب باید متعهد بشوند یا با نیروهای متعهد جایگزین بشوند. اگر متعهد هستند شما سهتایشان را که تشنه خون سرمایهداران زالوصفت هستند اسم ببرید. تعبیر را ببینید! امام یک جوان 20ساله نیست که بگوییم امام هیجانی شد یا ژورنالیست بود یا جوگیر شد. امام نویسنده مصباحالهدایه است. شما دیگر از او که اخلاقیتر نیستید آقای شورای سیاستگذاری ائمه جمعه. شما از امام اخلاقیتر هستید؟ عارفتر هستید؟ تفکر دینی عمیقتری دارید؟ معتدلترید؟
امام میگوید روحانیت متعهد به خون سرمایهداران زالو صفت تشنه است. چرا این تعبیر را امام بهکار میبرد؟
امام میتوانست بگوید روحانیت متعهد با سرمایهداران زالوصفت سر آشتی ندارد. میتوانست بگوید مخالف با سرمایهداری زالوصفت است. آیا یک دلیلش این نیست که امام حدس میزند در دهههای آتی ممکن است بعضی از فرزندان خود انقلاب، بچهبسیجیهایی که بعدا رفتند حوزه، آخوند شدند، روحانی انقلابی شدند، آنها هم دچار یکسری محافظهکاریها و ملاحظاتی بشوند، کمکم ادبیاتشان سایش پیدا کند، رقیق بشود؟ این جمله را از خودش به یادگار گذاشته که بچهحزباللهیها بروند سراغ علما و مودبانه یقهشان را بچسبند و بگویند آقا دو تا سرمایهدار زالوصفتی که تو به خونش تشنه هستی بگو؛ «تشنه بودن به خون!»
خب الان این جامعه را نگاه کنید. بهخصوص در این هفتهشت سال اخیر، سرمایهداری زالوصفت نداریم؟!
آقای شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، مگر کار تو این نیست که رصد کنی، فلان امامجمعهای که در فلان شهر دورافتاده است شاید امکانات شما را نداشته باشد، آمار شما را نداشته باشد. شما در مرکز نباید رصد کنی ببینی وضعیت انقلاب در چه مقطعی است، در چه مرحلهای است. سرمایهداری زالوصفت داریم یا نداریم؟
چرا امام با این تعبیر صحبت میکند؟ چون سرمایهداری زالوصفت نه دنیای مردم، که آخرت مردم را هم از بین میبرد. هم مستقیم، هم غیرمستقیم، آخرت را چطوری از بین میبرد؟ یکی اینکه «کاد الفقر ان یکون کفرا.»
یکی هم اینکه دین را تحریف میکند. همان گزارههای فلکفرسای خطبه منای سیدالشهدا(ع) را یادمان بیاید که یکسری وعاظالسلاطین و اشراف معرفتی پیدا میشوند که شروع میکنند به صحه گذاشتن بر وضعیتهای ظالمانه. حالا یا به تصریح، یا با سکوت. نمیشود که فاضلاب سرمایهداری جمهوری اسلامی برود در لواسان و صدها هفته، بلکه بیشتر؛ نمازجمعه آنجا خوانده بشود و بعد بر آنها افزوده بشود و این هم مدام در نمازجمعه بگوید که اوصیکم عباد الله بتقوی الله، شما را به تقوای خدا و تقوای سرمایهدارها و تقوای مفسدین دعوت میکنم، من شما مردم را دعوت میکنم که دربرابر این کاخها سکوت کنید، من شما مردم را بهخاطر خدا دعوت میکنم که به این اختلاف ظالمانه طبقاتی گردن بنهید. این هم قسمت الهی بوده است، اینهم مقدر خداوند بوده است. آیا ما قرار است یکچنین دینی و تفکر دینی را حالا با تصریح یا با سکوتمان به مردم منتقل بکنیم؟
آن تعبیر ان لایقاروا دقیقا برای همین است. عالمان نمیتوانند روز قیامت به امیرالمومنین بگویند ما که اصلا حمایتی نکردیم از اینها، حضرت میگوید من نگفتم که حمایت نکنید، اینکه معلوم بوده نباید حمایت کنید. گفتم ان لایقاروا یعنی آرام و قرار نداشته باشید دربرابر این وضعیت. خداوند پیمان گرفته است که آرام و قرار نداشته باشید. حاجآقای علیاکبری را من دهپانزده سالی است که ندیدهام ولی قبلا که بعضی جلسات خدمت ایشان میرسیدیم خیلی چهره معنوی و اخلاقی و با طمأنینهای دارند. من میگویم آن طمأنینه بهجای خودش، بسیار دلنشین و بسیار ارزشمند، درکنارش ما باید در شما بیقراری ببینیم. من در شما بیقراری ندیدم. شاید ضعف از من است. من یادم نمیآید یک قاب شما را دیده باشم که علیه این اختلاف ظالمانه طبقاتی که در بعضی جاها به وضوح وجود دارد؛ داد بزنید و به دیگران الگو بدهید. این دوتا باید کنار هم باشد. همان امامی که آنجوری اهل عبادت بود، اهل اخلاق بود، اربعین حدیث مینوشت، جنود عقلوجهل مینوشت به قول شهید دیالمه: فریادهای امامخمینی انعکاس نالههای شبانه او در محراب عبادت بود. همچنین بیش از 200هزار جوان پاک، موحد و متقی جان خودشان را برای تفکر اسلام ناب انقلابی فدا کردند. البته شورای سیاستگذاری ائمه جمعه زیرساختهای مبارزه با مفسد و ظالم را ایجاد کرده است؛ یعنی آنجا که آلودگیهایی بوده برخورد کرده الحمدلله. ولی الان زمان گام دومش است. گام دوم انقلاب باید صریحتر، جدیتر و با تقوای بیشتر برداشته بشود؛ یعنی باید تن شما بلرزد که من چنین تریبونی داشتم، میتوانستم امنیت مفسدین را در این کشور به خطر بیندازم و این کار را نکردم. باید دلتان همواره بلرزد، باید بترسید. و امروز روز امر به معروف و نهی از منکر است و مهمتر از همه؛ امروز روز امرِ به نهی از منکر است، امر به امر به معروف است. اینکه بچهحزباللهیها دارند اینجوری بالبال میزنند، گلایه میکنند، سروصدا میکنند این را قدر بشناسید. اینها دارند شما را برحذر میدارند از اینکه به دام شیاطین جن و انس گرفتار نشوید. خیلیها میدانند شما در چه جایگاهی قرار گرفتید، آنها میآیند شما را دوره میکنند. هی توی گوشتان میخوانند این حالا مصلحت نیست، اینجا باید محافظهکاری کرد، اینجا باید ملاحظات را فلان کرد و... . این چهار تا بچههای یک لاقبایی که دارند سروصدا میکنند فکر میکنید دارند تلاش میکنند که شما را از آن جایگاه انقلابیتان و از آن ماموریت عمیق دینیتان بازبدارند. اینها آمدند به شما کمک کنند. اینها را قدر بدانید، با اینها حرف بزنید، دغدغههای اینها را ارزش بگذارید. والسلام علیکم و رحمتالله.
با توجه به شرایط الان، سوال جدی که مطرح میشود این است که بچه حزباللهیهایی که هرکدام داخل شهر و منطقه خودشان هستند نسبت به این فضا باید چه مطالبهای داشته باشند؟ آیا همین که یک موجی در مورد امامجمعه لواسان شروع شد و ما یک موضع گرفتیم قضیه تمام میشود یا هنوز ادامه دارد و باید اقداماتی صورت بگیرد، چه نسبت به شورای سیاستگذاری، چه نسبت به نمازجمعه، چه امامجمعه، امام جماعت مساجد و...؟
قاعدتا دوستان باید بدانند که جوانان گام دومی، رهایشان نخواهند کرد. یعنی فکر نکنند این حرفها، حرفهایی است که بشود به راحتی از آن گذشت. به خاطر اینکه جایگاهی که دوستان در آن قرار دارند، جایگاه خیلی مهم، الهی، مردمی و انقلابی است و با خیلی از جایگاههای دیگر فرق میکند. جایگاه امام جمعه نسبت به امام جماعت خیلی فرق میکند. جایگاه امام جمعه نسبت به یک استاد دانشگاه یا یک تشکل دانشجویی خیلی فرق میکند. اگر یک عالم دینی جامعه که در جایگاه امام جمعه شهر قرار دارد، وظیفه دینی بدیهی خودش را ترک کند، «ان لایقاروا علی کظه ظالم و لا سغب» مظلومش را ترک بکند صرفا یک کار شخصی انجام نداده است بلکه به جامعه این پیام را داده که در این کشور باید دینی حکومت بکند که نسبت به این گزارههای فاطمی و علوی بیاعتنا باشند. این به نظرم یک نوع تهاجم فرهنگی است. تهاجم معرفتی به دین مردم است. تهاجم معرفتی به انقلاب اسلامی است. اگر نماز جمعه از جایگاه خودش خارج بشود، از تعریف خودش دور بشود، نمیگویم کامل خارج بشود، 10 درصد هم دور بشود این یک ضربهای به معرفت دینی- انقلابی در جامعه میزند. دین را تحریف میکند، عملا تحریف میکند، تکذیب عملی دین را میکند. یحمل اسفارا میشود. یعنی عنوان را دارد، تیتر را دارد ولی به آن التزامی ندارد و این خیلی خطرناک است. این مبانی معرفتی جامعه دینی را تضعیف میکند. اگر ما روی این بزرگواران فشار میآوریم یا تقاضاهایمان را مطرح میکنیم، بیشتر از این جهت است. برای امروز یا دیروز هم نیست که بگویند شما تا دیروز کجا بودید. تحریریه چهارم سوره اولین شمارهاش اردیبهشت 82 که منتشر شد ما یک پرونده ویژه نماز جمعه رفتیم. اتفاقا روی جلدمان هم عکس امام جمعه را گذاشتیم. لااقل از اردیبهشت 82 دغدغه داشتیم و پیگیر بودیم. میخواهم بگویم این بحث تازهای نیست، همین امروز که باز بحثهای سال 82 را مرور میکردم، میدیدم تا الان خیلیهایش هنوز روی زمین است. چرا باید این جوری باشد؟ اگر حرف غلطی بوده، اگر حرف باطلی بوده خب استدلال کنید بگویید این توقعات اصلا توقعات غلطی است. اصلا نباید یک چنین توقعاتی از نماز جمعه داشته باشیم. ولی اگر درست است که باید به آن یک پاسخ درستی داده بشود.
آیا امامجمعه باید شخصا اقدام عملی کند؟ اگر پاسختان بله است، اقدام عملی امام جمعه چه باید باشد؟
شما یک جایگاهی در اختیارت است که اولا مردمی است، به خاطر اینکه اگر مردم نیایند نماز جمعه که برگزار نمیشود، مثل خود جمهوری اسلامی است. یعنی تلفیق امامت و امت است، تلفیق جمهوریت و ولایت است. یک نهادی است که شاخصهای خود جمهوری اسلامی را دارد. قرار است که نماد مردمسالاری دینی باشد. یعنی امام جمعه در آن جایگاه باید از اسلامی دفاع بکند که آن اسلام برایش قابلیتهای مردم، حقوق مردم، منافع مردم، تکالیف مردم اهمیت و اولویت دارد. باید به قول امروزیها امام جمعه پارادایم معرفت دینی را در جامعه حفظ بکند. اصل کارش این است. حالا یک مقدارش با تبیین مفاهیم است که آن هم کار مهمی است، اما محدث کسی نیست که فقط حدیث بخواند، کسی است که متناسب با شرایط موجود معارف اهل بیت را منتقل کند. شما میبینید در این جامعه دارد فلان فساد رخ میدهد، فلان اختلاف طبقاتی ظالمانه شکل میگیرد، در بعضی از این شهرهای کوچک بعضا این شرکتهای عظیم و کمپانیهای بزرگ حضور دارند، میبینیم یا خبردار میشویم که یک مفاسدی وجود دارد. بعد شما بروید بگویید خیلی خب اوصیکم و نفسی بتقوی الله مومنین، با خانمهایتان مهربان باشید، بچههایتان را ببوسید، این هم از اسلام. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
این یعنی چه؟ یعنی تحریف. یک کلمه هم دروغ نگفتی، حدیث خواندی، آیه قرآن خواندی ولی دین را تحریف کردی، سانسور کردی... . بنابراین نمازجمعه جایگاهی است که باید معرفت دینی را در دل جامعه و در دل شرایط امروز تبیین کند.
حالا تعریف ولایت چیست؟ ولایت؛ معارف دینی را اولویتبندی میکند. اهل بیت، هندسه دین را برای ما تبیین میکنند. اگر شما با یک دینی در جامعه مواجه شدید که هندسهاش بههم ریخته بود، یعنی مثلا اگر یک جایی فساد اجتماعی یا اخلاقی رخ داده بود امام جمعه پرشور، باحرارت، باغیرت دینی فریاد بزند، شهر را بههم بریزد، مطالبه کند. با این کار ملت کمکم این سوال در ذهنشان شکل میگیرد که پس دین مثل اینکه فقط راجعبه مسائل اخلاقی حرف ندارد، راجعبه مسائل اقتصادی، راجعبه مفاسد اقتصادی هم پیغمبر چیزی گفته که خدا ناراضی است، حتی قرآن آیهای هم برای مقابله با این مفاسد دارد. بنابراین نباید اجازه بدهیم که یک چهره کاریکاتوری از دین در افکار عمومی شکل بگیرد و قوام هندسه دین بههم بریزد. امام جمعه یکی از مهمترین وظایفش این است که دین را درحالی که قیام کرده نشان بدهد، درحالی که زنده در جامعه حضور دارد نشان بدهد. به عبارتی العدل حیاه الاحکام، ما اگر از عدالت دم میزنیم چون عدالت روح دین است. اگر شما روح دین را از او گرفتید مابقیاش میشود یک جسم مرده. این تعابیری است که ما از خود اهل بیت گرفتیم. آرمانخواهی و روح عدالتطلبی باید در همه خطبهها باشد. عدالتطلبی معنی وسیعی دارد و صرفا یک مفهوم اقتصادی محض نیست. از عدالت رسانهای شما بگیرید تا عدالت اقتصادی تا عدالت آموزشی، تا عدالت فرهنگی تا عدالت سیاسی و... . عدالت یک رویکرد است، نه یک سوژه. این را من قبلا 20-15 سال پیش نوشتم تحت عنوان: «قرائت دینی از عدالت یا قرائت عادلانه از دین.» ما آن چیزی که از ائمه جمعه میخواهیم، قرائت عادلانه از دین است، نه صرفا قرائت دینی از عدالت. قرائت عادلانه از دین یعنی چه؟ یعنی دینی که این همه معارف برای دفاع از حقوق ملت دارد، برای مقابله با مفسدان دارد، برای مقابله با زیادهخواهان دارد برای مقابله با مستکبران و مستاثران دارد، این معارف به صحنه کشیده بشود. عالم دینی، قرائت عادلانه از دین کند وگرنه تریبونهای متعددی در کشور و شهرهای مختلف هستند که اینها از دین قرائتهای خاص خودشان را ارائه میدهند؛ قرائتهای روشنفکرانه، قرائت انجمن حجتیهای، به قول خودشان اسلام رحمانی. حالا یک اسلام رحمانی میگوید با مستکبران جهانی درنیفت، یک اسلام رحمانی دیگر لبخند میزند و صرفا حدیث اخلاقی میخواند میگوید با مستکبران داخلی درنیفت. خب آن دوستان اصولگرایی که اعتراض دارند به اسلام رحمانیِ اصلاحطلبها که حرف درستی هم هست خب این طرفش هم هست، استکبار همه استکبار است. استکبار که فقط در کاخ سفید آمریکا نیست. این کاخهای ریز و درشتی هم که این طرف، آن طرف دارد بنا میشود هم مستکبران در آن نشستهاند. ذاتشان با همدیگر یکی است و تفاوتی ندارد. ما میگوییم نه، ما اسلاممان رحمانی است ما با مستکبران کاری نداریم! پس قرائت عادلانه از دین، چیزی است که ما از ائمه جمعه میخواهیم.
با همنوایی برخی نهاد ها با جریان قدرت سرمایهداری چه باید کرد؟ و امام جمعه چگونه یکهتاز این میدان باشد درحالی که همه او را به سازش دعوت میکنند؟
وقتی از اسلام ناب و انقلابی حرف میزنیم همین است. اصلا شورای سیاستگذاری ائمه جمعه باید این جایگاه را در اختیار آن علما و فضلایی قرار بدهد که آمادگی این را داشته باشند که در آن تعریفی که امیرالمومنین از علمای دینی دارد جا بگیرند. اخذ الله العلماء ان لایقارو علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم. در این تعریفی که قرآن از مبلغان دارد قرار بگیرند. الذین یبلّغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله، لایخافون لومه لائم باشند. هم در گزینش این آدمها باید اینها لحاظ بشود و هم در پایش و در ارتباط با اینها، باید این شاخصها از آنها مطالبه بشود. بهطوری که شورای سیاستگذاری نهتنها جلوی اینها را نباید بگیرد، بلکه اگر کسی ساکت بود باید بگوید چرا ساکت هستی؟ و اتفاقا امامجمعه یک جایگاهی دارد که میتواند اگر دارد کمکم مثلا یک جایی، یک زنجیرهای شکل میگیرد، به قول دوستمان یک نهاد امنیتی یا یک نهاد کشوری یا لشکری، ممکن است بعضا یک عناصر آلودهای در اینها پیدا بشود. خب امامجمعه کارش این است که جلوی اینها را بگیرد و نگذارد این اپیدمی شکل بگیرد. نگذارد اینها با همدیگر متحد بشوند و توانش را هم دارد. بهترین ظرفیتی که در اختیار اوست مردم هستند. خداوند این نهاد را تعبیه کرده و تمهید کرده، هر هفته امامجمعه میتواند مستقیم با مردم حرف بزند و امام به ما آموخته که بزرگترین قدرت، قدرت مردم است. اما به شرطی که شما مردم را آگاه کنید و معرفت عمومی و بصیرت مردم را بالا ببرید. در همین جریان رهبر معظم انقلاب یک جملهای داشتند که آن زمانها در حوزه بحثهای اجتماعی مطرح میفرمودند که فشار افکار عمومی مقاومت اشاعهدهنده فحشا را درهم میشکند. یعنی اگر یک مافیایی یک جایی شکل گرفته و دارد یارگیری میکند در فلان سازمان یا فلان اداره خب امام جمعه باید اول از همه مردم را یارگیری کند. اگر امامجمعه توانست مردم را یارگیری کند بر همه آنها پیروز خواهد شد. به شرطی که البته شورای سیاستگذاری عزلش نکند.
ما حزباللهیها به این متهم میشویم که میگویند همه چیز دست خودتان است. صداوسیما، ائمه جمعه هم دست شماست و میگویند چرا نسبت به این جاهایی که دست شماهاست ادعا دارید. شما 42 سال است انقلاب دستتان است. میخواهم بگویم چرا در این مجموعهها که زیرنظر ما انقلابیهاست و ادعا داریم عدالتخواهی آنقدر مظلوم است؟
آن چیزی که باید مواظبش باشیم، نرمافزار انقلاب اسلامی است، مبانی معرفت دینی است و اعتراضاتی که ما به یکسری از سکوتهایی که در نماز جمعه هست داریم، بیشتر از این جنبه است که آن نرمافزار از بین نرود و دچار سایش نشود. یعنی زنجیره تواصی باید فعال باشد. درواقع اگر بدنه مردمی بیاعتنا شد، اگر جنبش دانشجویی سکوت کرد، اگر طلبههای انقلابی چشمهایشان را درویش کردند، حرف نزدند یک کار خوبی را که دیدند نیامدند حمایت کنند، یک کار بدی را دیدند واکنش نشان ندادند، امر به معروف و نهی از منکر رواج نداشت، رونق نداشت به هر دلیلی حالا به دلیل تنبلی من و شما یا به دلیل ترسمان یا محافظهکاریمان و... ، کمکم حتی بهترین آدمها را شما در بهترین جایگاهها هم بگذارید آنها هم دچار ریزش و سایش میشوند. این را در احادیث هم گفتهاند. پس اصل این است که کلیت فرهنگ رویکرد عادلانه به دین، قرائت عادلانه از دین و رویکرد امر به معروف و نهی از منکری در جامعه رواج داشته باشد و حتما تاثیر دارد.
گفت: «ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات،» ایمان و عمل صالح کافی نیست برای اینکه جلوی خسارتهای بزرگ گرفته بشود. چی لازم است؟ تواصی. تواصی یعنی چه؟ همین چیزی که رهبر معظم انقلاب چند وقت پیش مطرح کردند زنجیره تواصی، یعنی باید همدیگر را هی توصیه کنیم، همدیگر را سفارش کنیم هم به حق، به صبر. سفارشمان به حق منجر به آنارشیسم نشود که بگوییم یا همین فردا همه چیز درست میشود یا ما میزنیم زیر میز به قول آن برادر. تواصی به حق و صبر باید در جامعه رواج پیدا کند. یک نکتهای هم گفته شده که آیا امام جمعه باید سوار بلدوزر بشود برود خانه مفسد را خودش خراب کند؟ نه، تمام حرفی که ما میزنیم این بود که امام جمعه میتواند شهر را متعادل و متوازن کند. در آن حدیث هم حضرت میگوید: «آن لایقاروا کظه الظالم و لا سغب مظلوم.» یعنی آن عالم دینی باید براساس مبانی معرفتی خودش یک رصد دقیقی بکند و جامعه را اسکن کند و ببیند هر جا بیتوازنی وجود دارد آنجا تذکر بدهد. بهطوری که آنجا بیقرار بشود ورود کند. اگر رئیس دادگستری وظیفهاش را انجام نمیدهد امام جمعه با رعایت مراتبش از او مطالبه کند. بعد با مردم در میان بگذارد، یا فلان اداره یا فلان سازمان و... و برعکس اگر کسی کار خوبی کرد امام جمعه حمایت کند. بعضی وقتها واقعا در خیلی از دستگاهها و سازمانها کارهای خوبی دارند انجام میدهند، غلط است که امام جمعه نسبت به آنها هم بیاعتنا باشد. اگر تو یک کارمند خوب میبینی، یک مدیر خوب میبینی، یک کارشناس مجاهد مردمی کاربلد میبینی او را هم حمایت کن. قرآن میفرماید: «ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر.» میگوید تکوین جامعه ایدهآل اسلامی به این شکل اتفاق میافتد. ( این را شهید بهشتی در کتاب امر به معروف و نهی از منکرش مفصل بحث کرده است) میگوید اول دعوت الی الخیر است. بعد امر به معروف است، بعد نهی از منکر است. اگر نهی از منکر شما مسبوق به امر به معروف باشد، یعنی اگر شما درست امر به معروف کرده باشید و قبل از امر به معروف درست یدعون الی الخیر کرده باشید؛ قدرت شما در مبارزه با منکرات بیشتر خواهد شد. نهی از منکر شما بهتر جواب خواهد داد.
یدعون الی الخیر یعنی چه؟ یعنی بهترینها را جامعه اسلامی باید ببیند. امامجمعه باید از این فرمول قرآنی استفاده کند. اگر یک آدم خوب، یک نیروی درست، یک مدیر فداکار و فسادستیز میبیند باید حتما حمایتش کند، باید او را برجستهسازی کند. ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر، بهترینها را نشان بدهد و الگو کند. دوم ردههای بعدی، حالا یک آدمی 100 نیست، 85 است، یک اتفاقی، اتفاق خیلی درجه یکی نیست ولی باز خوب است که انجام بشود. امر به معروف کند. اگر این کار را کرد فضایی شکل میگیرد. مردم نگاه میکنند، کسانی که پای نماز جمعه او نشستهاند میبینند یک نفری در اداره آب معرفی کرد، عجب آدم مردمی، سادهزیست، فداکار، خدوم باعرضهای است مثلا. ملت بدانند که آقا شهر خالی نیست. قحط الرجال نیست. اول این را امام جمعه تثبیت کند که ما این همه آدمهای خوب داریم. آن موقع میتواند یقه فرماندار و استاندار را بگیرد و بگوید آقا این همه معلم خوب بود، این همه مدیر خوب بود تو چرا رفتی فلانی را گذاشتی رئیس آموزشوپرورش. هر چقدر که شما در ترویج خوبیها، در نشان دادن اسوهها و الگوها قویتر عملی کنید دست شما برای مبارزه با اختلالاتی که در نظام ایجاد میشود قدرتمندتر خواهد بود.
وقتی میبینیم همه علما ساکت هستند یک سوال به ذهن آدم میرسد که نکند اشکال از فقه باشد، نکند اشکال از این فقه است که فردی است و هنوز به فقه حکومتی نرسیده است؟ برای همین است که علما طبق یک سیستم همهشان به یک مدل رسیدند؟ باید این اشکال اساسی به سمت فقه گرفته بشود؟ یعنی ما باید برویم به سمت فقه حکومتی و فقه اجتماعی؟
اولا این ادعا که همه سکوت کردند استقرای ناقص و حرف غلطی است. شما در همین بحث نظام بانکداری یک جستوجوی ساده کنید، میبینید چه علمای بزرگ و مراجع تقلیدی مفصل صحبت کردند، انتقاد کردند، بحثهای جدی کردند و حرفهای خیلی تند و صریحی را زدند.
در اینکه فقه باید همپای حکومت به شکل فزایندهای معارف خودش را توسعه بدهد این حرف خود امام است که اواخر عمر شریف حضرت امام مطرح شد تحت عنوان فقه حکومتی و فقه پویا و... .
شما میگویید مثلا فلان مساله هنوز حل نشده، در فقه دارند روی آن بحث میکنند که به یک جمعبندی مثلا قاطعی برسیم بعد برویم عمل کنیم. اما من عرضم این است که همان بخش از مباحثی که ما در موردش قطعیت داریم، و بدیهی است را چقدر عمل و مطالبه کردیم؟ در فقه گفتهاند اختلاس حلال است؟ یا گفتند واجب است؟ یا مستحب است؟ اختلاس که دیگر تکلیفش مشخص است. من میخواهم بگویم آن چیزهایی که در فقه مشخص است آنها را هم عمل نمیکنند. «من عمِل بما علِم علّمه الله ما لایعلم. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.» اول آن چیزهایی را که بلدیم -که خیلی هم زیاد است- عمل کنیم آن بخشی از معارف فقهی ما که تا الان بهش رسیدیم و در موردش قطعیت داریم آنها را با قاطعیت پیگیری کنیم. حالا آن یکسری مسائلی که هنوز به کارهای نظری و معرفتی بیشتری نیاز دارد آنها را هم ادامه بدهیم تا به یک نتیجه قطعی برسیم. الان مساله ما این است که بعضی از مسائلی که بدیهی است پیگیری جدی نمیشود.
با القای این مطلب که شورای ائمه جمعه با فرهنگ، عدالت را زدند، آیا میتوانیم عدالت را زنده کنیم؟ آیا با برچسبگذاری و تشتت فکری برای مخاطبان بیاطلاع و منفور کردن چهرههایی که خودشان بهترینها در امامت جمعه بودند میتوانیم عدالت را با بیعدالتی برپا کنیم؟ آیا عدالتخواهی مساوی برچسب زدن است؟
فعلا که عدالتخواهها دارند پشت سر هم برچسب میخورند. اینها را البته امام به ما قبلا بشارتش را داده بود. خود امام کسی بود که بیشترین برچسبها را خورد که اینها افکارشان مارکسیستی است، سوسیالیستی است. یکی از همین روزنامههای دوم خردادی یک بار جملات امام را نوشته بود، تیترش این بود: «حزبالله و نور باریدن به قبر لنین!» جملات امام را نوشته بود. گفته بود نور به قبر لنین ببارد که به اندازه شما مارکسیست نبود. به امام میگفتند حرفهای شما مارکسیستی است. ضمن اینکه من قبول ندارم که اینها بهترینها در امامت جمعه بودند. اینها امام جمعههای خوبی بودند، به نسبت بعضیها بهتر بودند ولی اینکه بگوییم اینها تراز بودند را من قبول ندارم. و گفت: «من احب اخوانی من اهدی الیَّ عیوبی»، آیا اگر کسی یک کار خوبی کرد پس ما بگوییم همان کارهای خوبی که تا حالا کردی بس است، دیگر نمیخواهد کار خوب بکنی. وظایف بیشتری که در آن جایگاه موظف هستی انجام بدهی را ترک کن، اشکال ندارد چون بعضی کارهایی که قبلا کردی خوب بوده، چون رفیق ما هستی. بعضی از دوستانی که در این ماجرا مورد انتقاد قرار گرفتند جزء دوستان عزیز من هستند و تلاش هم کردم که در این بحث خدای ناکرده بحث شخصی نشود. ولی از آن طرفش هم شما نگاه کنید که اگر ما عادت کردیم به تعارف با همدیگر و مدام گفتیم نه حالا اشکال ندارد، این هم خیلی خطرناک است. یعنی ما خدمتی به دوستان عزیزمان نکردیم. اگر معایبی در رفتارها و کنشهای آنها دیدیم و تذکر ندادیم. و این به نظرم نگاه غلطی است که ما فکر کنیم مصلحت جامعه را باید فدای مصلحت افراد کنیم. نه چنین چیزی نیست. حتی مصلحت فرد هم نیست. مصلحت فرد در این نیست که اگر یک کار غلطی دارد انجام میدهد بگویی آفرین بارک الله یا سکوت کنی. اصلا دغدغه اجتماعی هم بر فرض نمیداشتی، تو حتی اگر آن شخص را دوست داری باید وقتی که میبینی این دوستان دارند اشتباه رفتار میکنند، تذکر بدهی. آن تعبیری هم که راجعبه فرهنگ و عدالت گفتم و متنش را از رو خواندم، متن بیانیهشان بود. خودشان گفته بودند. گفتم اصلا تعریف ما از فرهنگ چیست. کاری که ایشان کرده صددرصد فرهنگی است و صددرصد تقویت جبهه فرهنگی است. با چه نگاهی شما میگویید، این چه تعریف غلطی از فرهنگ و جبهه فرهنگی است که ما بگوییم که رفتارهای عدالتخواهانه یک چیز است و فرهنگ یک چیز دیگر. این سکولاریزم است اصلا بگوییم مفاهیم اجتماعی دین یک طرف، مفاهیم فرهنگی و معرفتی دین هم یک طرف. ما همه اینها را یکپارچه میبینیم.
تشکر میکنم از همه دوستانی که در این بحث شرکت کردند. میخواهم خواهش بکنم از همه بزرگواران که ما در آستانه این مرحله جدید از انقلاب اسلامی و عبور از یک دولت اعتمادکننده به غرب که بالاخره 7، 8 سال امکانات کشور در اختیارش بود و تجربهاش را در منظر عموم گذاشت، وارد این دوره جدید که شدیم این فرصت را باید قدر دانست و باید تلاش کرد با گفتوگو، با بحثهای درست، با امر به معروف، نهی از منکر انشاءالله در یک بستر اخلاقی، در یک بستر درست معرفتی؛ یک روزش هم از دست نرود و همه باید با یک نگاه خوشبینانه، امیدوارانه و البته جدی و پیگیر، آسیبها را ببینیم و تذکر بدهیم و مبارزه کنیم. نقاط قوت را ببینیم، حمایت بکنیم، با کسانی که دارند فساد میکنند برخورد کنیم، کسانی که دارند خطا میکنند را مثل مفسدان برخورد نکنیم، اول تذکر برادرانه بدهیم، مراحل امر به معروف نهی از منکر را انشاءالله رعایت کنیم. فکر میکنم ما به همین بدیهیات اخلاق سیاسی اسلام اگر التزام داشته باشیم در یک بازه زمانی نهچندان طولانی بسیاری از ظرفیتهای جمهوری اسلامی شکوفا میشود و بسیاری از مشکلات رفع میشود و انشاءالله مرحله به مرحله به آن افق آرمانی انقلاب اسلامی نزدیکتر میشویم.