پروژه ناامنسازی ایران در قالب آشوبهای خیابانی شکست خورد اما رد رادیکالیسم این فتنه هنوز بر چهره جامعه عیان است!
آشوبهای خیابانی و فتنه سیاسیای که تحت لوای شعار «زن، زندگی، آزادی» سال 1401 کشور را درگیر خود کرد به رغم مرگ تدریجی در خیابانها، تاثیرات انکارناپذیری را بر ساحت سیاسی ایران وارد کرد. به بیان دیگر هر قدر پروژه آشوب در خیابان پروژهای شکستخورده است اما در فضای عمومی کشور کماکان تاثیرات خود را بر بینش جامعه میگذارد.
شاید «رادیکالیسم» را بتوان عامترین وجه تمایزبخش این آشوب نسبت به دیگر موارد مشابه دانست. فضای سیاسی کشور در سال 1401 سطحی از رادیکالیسم خانمانسوز را تجربه کرد که از جهات متعددی میتوانست به مرگ سیاست و خردمندی سیاسی منتهی شود. رایکالیسم 1401 از سویی ماحصل عملیات روانی جریان ضدانقلاب در یک جنگ تبلیغاتی گسترده بود و از سوی دیگر در سایه ضعف و فقدان گروههای مرجع سیاسی بالفعل شد. با این حال فارغ از مقدمات این رادیکالیسم که در جای خود باید بررسی شود نتایج رادیکالیسم 1401 را در موارد زیر میتوان قید کرد.
1- خردستیزی: در یک شرایط رادیکال عقلانیت از میدان سیاست خارج میشود. خردستیزی در چنین موقعیتی به یک الزام زمانی مبدل میشود. چهرههایی که از چیستی، چرایی و چگونگی اعمال سوال میکنند طرد میشوند.
2- بیاعتباری ارزشهای اخلاقی: رادیکالیسم در کنه خود یک دیگرستیزی حداکثری دارد که در مسیر این ستیز نیز تقیدی به هیچ ارزش اخلاقی ندارد. به همین خاطر در یک رادیکالیسم عمومیتیافته به دنبال اخلاق نیز همچون عقلانیت نمیتوان گشت.
3- مشروعیت ترور و خشونت: ترور به عنوان بالاترین سطح خشونت تنها در یک بستر رادیکال مشروعیت مییابد. یکی از نکاتی که به شکل ملموس در فتنه سال گذشته به عنوان یک گزینه به جامعه ایران عرضه میشد، ترور بود. سفیدشویی تروریسم و رواج شیوههای تروریستی در صحنه عمل مقدمه آغاز جنگ مسلحانه خیابانی است که هم در گفتار چهرههای بانفوذ حامی آشوب و هم در رفتار آشوبگران به عنوان هدف نهایی به چشم آمد.
4- مسدود کردن مسیر تعامل: رادیکالیسم هرگونه تعامل و هر رفتاری را که به آرام شدن فضای عمومی منتهی شود ضدارزش تلقی میکند. به همین خاطر چهرههای میانجی سیاسی و اجتماعی را طرد میکند و به مصاف هر حادثهای میرود که بخواهد در عمل شرایط را باثبات سازد. تحریم بسیاری از آیینها و حمله به رخدادهای ملی در یک سال گذشته جملگی در این چارچوب قابل فهم هستند.
5- تعریف مطالبات نامعقول به عنوان هدف اولیه: بخشی از کنش سیاسی گروهها در نسبت مستقیم با اولویتی است که برای آینده تعریف میکنند. اساسا تفاوت اولویتها از پیششرطهای تکثر سیاسی هر جامعهای به حساب میآید. رادیکال شدن فضای سیاسی مطالبات نامعقول و بعضا ناممکن را تبدیل به اولویت حامیان خود میکند. به همین خاطر در این شرایط عرصه سیاسی و بازیگرانش توان ارتباط معقول با جامعه را از دست میدهند.
6- اصالت سلبیگرایی: از وجوه عینی رادیکالیسم این است که «چه چیز نبودن» و «چگونه نبودن» را برجسته میکند تا چندان مجالی برای اندیشیدن به راههای ایجابی باقی نماند. در این فضا اگر قانونگریزی تبدیل به هنجار رادیکالها شود (که عمدتا این چنین است و در آشوبهای سال گذشته نیز اینگونه بود) فضای سیاسی به سختی میتواند تبدیل به عرصهای برای حل بحرانها شود.
7- تولید قطب رادیکال معکوس: هر عملی، عکسالعمل به خود را نیز شکل میدهد. به همین خاطر در مقابل مشی رادیکال، مقاومت رادیکالی نیز شکل میگیرد. آنچه سال گذشته بر کشور گذشت یک رویه رادیکال ضددینی بود که بیم یک مقاومت رادیکال نیز در برابر آن میرود، لذا استمرار رادیکالیسم چرخه مقوم خود را نیز سامان میدهد. با این توصیف مختصر از رادیکالیسم تحمیلی به کشور در جریان آشوب 1401، مشی جریانهایی که میخواهند در فضای رسمی سیاست ایران فعالیت کنند باید خاستگاه ملی داشته باشد. به عبارت دیگر، هر جریانی مشروط به این میتواند در عرصه سیاسی فعالیت قانونی داشته باشد که هم به دنبال مهار این فضای مخرب باشد و هم بدیلهای مناسبی برای جامعه عرضه کند. آشوبگران سال گذشته «هویت جمعی» و «امنیت عمومی» ایران را هدف قرار دادند. حراست از این 2 مولفه مهم ابتداییترین وظیفه هر جریانی است که به منافع و مصالح ایرانیان میاندیشد. در یک سال گذشته موارد متعددی از رفتارهای نسنجیده و منفعتطلبانه سیاسی در قبال این ناهنجاری سیاسی و اجتماعی را شاهد بودیم که موجب تشدید و گسترش هزینههای سیاسی و معرفتی در جامعه شد. ماهیت ضدملی و ضددینی فتنه پاییز ۱۴۰۱ و طراحان و مدیران آن در خارج از کشور کاملا مشخص است، لذا هر نوع سوداگری سیاسی برای نرمالیزه کردن مبانی، شعارها یا اهداف این فتنه، خلاف مصالح و امنیت عمومی و در مغایرت با هویت و صلاحیت سیاسی جریانها و کنشگران سیاسی است. اکنون که مدیریت و مهار این فتنه تا حد زیادی با موفقیت انجام شده است باید نسبت به بازتعریف آن در ساحت اندیشه و کنشگری سیاسی حساسیت و مقابله جدیتری در نظر گرفته شود. هر رویه و مناسباتی که خردورزی، اخلاقمحوری و قانونگرایی را به مدار سیاسی و اجتماعی کشور بازگرداند به مثابه سیاستورزی مصلحانه ارزشمند است.
وطن امروز