«میرحسین موسوی» که به علت فتنهانگیزی علیه جمهوری اسلامی ایران و زمینهسازی برای براندازی انقلاب، مورد خشم مردم است و به همین دلیل، تحت تدابیر حفاظتی قرار داشته است، پس از مدتها دست به قلم شده و برای کتابی، مقدمهای نوشته که سرشار از اهانتهای متعدد است.
این در حالی است که طبق اصل ۱۵۴ قانون اساسی، جمهوری اسلامی ایران موظف است از «مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان، حمایت کند» و معلوم نیست موسوی که زمانی از قانونگرایی دم میزد، چرا به اتخاذ موضعی در تضاد با قانون اساسی کشور روی آورده است.
لحن این مقدمه موهن که در کانال وابسته به یک سایت ضد انقلاب منتشر شده، به بیانیههای گروهکهای تروریستی معاند شباهتهای فراوانی دارد بهگونهای که اگر نام موسوی از روی آن برداشته میشد با بیانیههای آنها تفاوت چندانی ندارد. این رسانه معاند که گفته میشود زیر نظر «اردشیر امیرارجمند» مشاور موسوی و رابط گروه برانداز موسوم به «جنبش سبز» با گروهک منافقین در پاریس مدیریت میشود، حاوی موضوعات متعددی است که بخشی از آن را اهانت و حمله به رشادتهای شهدای مدافع حرم و در رأس آنها مضامین وصیتنامه سپهبد شهید، سردار حاج قاسم سلیمانی و هجمه به مواضع و اقدامات سردار سرلشگر حاج حسین همدانی، فرمانده شهید مدافعان حرم در سوریه تشکیل میدهد.
در تیتر این مطلب، از دستاوردهای نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محور مقاومت و پیروزیهای آن تحت فرماندهی سردار شهید قاسم سلیمانی، تحت عنوان «جرائم ننگین حکومت در منطقه» نام برده شده است که مشابه اصطلاحاتی است که رسانههای رژیم صهیونیستی و گروهک تروریستی منافقین در بیانیههای خود علیه انقلاب و نظام استفاده میکند.
وی در این مطلب، با پیوند زدن فتنه ۸۸ با جنبشهای برخاسته از بیداری اسلامی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، ادعا کرده است: «حاکمیت، نام بهار عربى را به بیدارى اسلامى تغییر داد تا حرکت معطوف به آزادى و عدالت ملتهاى به ستوه آمده از دیکتاتورى و گرسنگى و فقر و بىعدالتى و مجالس قلابى را از حقیقتش خالى کند.»
در مطلب منتشرشده از سوی موسوی، اشارهای به ریشه این معضلات که وابستگی سران کشورهای عربی به غرب و نفوذ رژیم صهیونیستی است نشده و تلاش شده دیکتاتوری پادشاهان مخلوع وابسته و فاسد ارتجاع عرب و مشکلات اجتماعی ناشی از آن را بدون ذکر دلیل، به اسلام پیوند داده و اصطلاح بهار عربی را در مقابل اسلام و بیداری اسلامی قرار دهد حال آنکه در اغلب قیامهایی که در کشورهای عربی حوزه بیداری اسلامی رخ داد، بسیاری از مردم با برافراشتن پرچمهای «لا اله الا الله»، «محمد رسولالله»، «الإسلام هو الحل» و پلاکاردهای حاوی آیات قرآن و بهطور خاص در کشور یمن با شعارهای «اللهاکبر، الموت لآمریکا، الموت لإسرائیل، اللعنة علیالیهود، النصر للإسلام» به میدانها آمدند و اتفاقاً به دلیل همین گرایش مردم در کشورهای عربی به آرمانها و شعارهای اسلامی و با درک همین نکته بود که آمریکا در دوره حاکمیت دموکراتها به ریاست باراک اوباما و با میدانداری «هیلاری کلینتون»، دست به ایجاد داعش بهعنوان نمونه جعلی خلافت اسلامی زد تا اذهان عمومی را از مترسک تروریسم تحت عنوان «اسلام» بترساند.
از سوی دیگر، اصطلاح «بهار عربی» اصطلاحی جعلی است که نخستین بار از سوی «مارک لینچ» پژوهشگر ارشد سازمان جاسوسی مرکزی آمریکا (سیا) در یک مقاله تحت عنوان «بهار عربی اوباما» به کار گرفته شد و مشخص نیست موسوی به چه علتی اصرار دارد اصطلاح برساخته یک پژوهشگر وابسته به سیا را بهعنوان واژه اصیل جا بیندازد و اصطلاح بیداری اسلامی را که از سوی جنبشهای اصیل مردمی منطقه مورد استفاده قرار گرفته است تحت عنوان «تغییر نام از سوی حاکمیت» جا بزند.
میرحسین موسوی در ادامه بدون اشاره به نقش رزمندگان تحت فرماندهی شهیدان سلیمانی و همدانی در سوریه در نابودی خلافت گروه تروریستی داعش در سوریه و جلوگیری از سرایت خطر این تروریسم به مرزهای ایران، با اشاره به «غمنامهای که همچنان در سوریه ادامه دارد» با تحریف معنای «دفاع از حرم» از دفاع از عتبات مقدسه به یک مفهوم انتزاعی عرفانی، مدعی شده است: «گناه بزرگ حکومت ما دستبردن در حقیقت معانی است. هر نام پرشکوهی به ننگینترین جرائم تعلق میگیرد. دفاع از حرم که به معنای حراست از قلب مؤمن در مقابل کمترین گرایش به ستمگران است، به خونریختن در سرزمینهای بیگانه برای تحکیم پایههای رژیمی کودککش اطلاق میشود.» موسوی در اینجا، تحریف دیگری را به سود رژیم صهیونیستی انجام داده و اصطلاح رژیم کودککش را که در بین آزادگان جهان برای رژیم اشغالگر قدس به کار میرود برای کشوری که یکی از مراکز اصلی مبارزه با این رژیم به شمار میرود به کار برده است.
وی سپس بدون اشاره به دلیل آوارگی و قربانیشدن دهها هزار نفر از مردم سوریه به دست گروههای تروریستی ساختهشده توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی، در اظهار نظری عجیب، این موضوع و حتی «پیدایش داعش» را به نظام جمهوری اسلامی ایران و اقدامات شهید سلیمانی که باعث رفع خطر تروریسم، تأمین امنیت مردم سوریه و بازگشت آنان به کشورشان شد نسبت میدهد و در ادامه، در اظهار نظری عجیبتر، از حزبالله لبنان که حتی به اذعان اندیشکدههای آمریکایی، محبوبترین گروه مقاومت در جهان اسلام است به عنوان یک گروه «بدنام» نام میبرد.
این در حالی است که وی که حزبالله لبنان در زمان نخستوزیری وی و با حمایت دولت جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد، در مناظره انتخاباتی مشهور خود در سال ۱۳۸۸ تأکید کرده بود: «ما دوستان معدودی در جهان داریم که بعضی از این دوستان بسیار برای ما اساسی هستند؛ مهم هستند؛ بنده روی آنها تأکید میکنم؛ به دوستی با آنها تأکید میکنم و جا دارد در همینجا به دوستی خودمان با حزبالله لبنان تأکید بکنم که شبههای در این زمینه پیش نیاید؛ یکی از عزیزترین نیروها برای ما بوده و همیشه با هم بودهایم.»
این در حالی است که خط مشی حزبالله لبنان، از همان بدو تأسیس تا امروز و بخصوص در دوره دبیرکلی حجج اسلام شهید سید عباس موسوی و سید حسن نصرالله، حمایت از جمهوری اسلامی ایران، مقاومت اسلامی و ولایت فقیه بوده و هیچ تغییری در سیاستهای آن ایجاد نشده است و مشخص نیست میرحسین موسوی چرا از مبارزه حزبالله لبنان با گروههای تروریستی و تکفیری اینقدر عصبانی است که چنین چرخشی در مواضع وی رخ داده و از این جنبش مردمی و محبوب، تحت عنوان «گروه بدنام» نام میبرد.
میرحسین موسوی در ادامه این مطلب موهن، با فروکاستن دفاع مردم یمن در مقابل جنگافروزیها و تجاوزات همپیمانان آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه به «جنگهای قومی و قبیلهای در یمن»، سعی در تبرئه سازش برخی رژیمهای عربی با تلآویو کرده و از آن با عنوان «شاهدی بر شومبودن نیات این کجروى» نام برده است.
او سپس اقدامات تأمینی و حمایتی شهید سلیمانی در منطقه را «مصیبت» خوانده و آن را اشتباه جمهوری اسلامی ایران توصیف کرده است.
اما رکیکترین بخش این مطلب، توهین مستقیم موسوی به سردار سرلشگر شهید حاج حسین همدانی، فرمانده مدافعان حرم در سوریه است که از او با عنوان «سردار بیافتخار»، بیهمهچیز و فرمانده اوباش بدسیرت و قمهکش نام برده است.
وی درباره شهادت این سردار بزرگ ایرانزمین به دست عوامل رژیم صهیونیستی و گروهکهای تروریستی تکفیری را در عبارتی شنیع اینگونه توصیف کرده است: «سزای آن سردار بیافتخاری که به این جنایت اعتراف و مباهات کرد چه بود، جز آنکه جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شود، در حالی که نه آسمان بر او گریست و نه زمین، و نه او کمترین نَمی از سابقه پیشین با خود به پیشگاه خداوند برد؛ عبرتی برای بازماندگان تا در یابند که خودکامه در ازای طعمهای که پیشپایشان میاندازد همه چیز آنان را مطالبه میکند. و این همه چیز شامل کمترین ظواهر به جا مانده از انقلاب نیز هست، تا این بار کدام نام پرطمطراق را بر خیانتشان سوار کنند.»
این حجم از اهانت به مقدسات و گروهها و افراد محبوب ملت ایران از سوی میرحسین موسوی، طی سالهای گذشته کمسابقه بوده و به نظر میرسد افراد یا جریاناتی، همزمان با کاهش محدودیتهای وی، قصد کردهاند تا با هدایت او به سمت مواضع افراطیتر، از تبعات این تندرویها به سود تقویت جایگاه از دسترفته خود سوءاستفاده کنند.
خبرگزاری فارس