راهبلد تصمیمهای سخت
این روزها بررسی کارنامه شهید دکتر حسین امیرعبداللهیان بیشتر بر مجاهدتهای او در عرصه حمایت از فلسطین متمرکز شده است، البته به درستی او صدای کودکان مظلوم و بیپناه فلسطین در مجامع بینالمللی نامیده میشود اما دکتر امیرعبداللهیان در سابقه دیپلماتیک خود نقاط درخشان متعددی دارد که مرور آنها خالی از لطف نخواهد بود. قرن بیستویکم رخدادهای مهم خاورمیانهای را در خود جای داده که هرکدام به تنهایی میتواند نوعی گذار از وضعیتی به دوران دیگری باشد و سر آغاز تاریخ جدید برای منطقه غرب آسیا نام بگیرد. به تبعیت از آن تصمیمگیری و کنشگری برای بازیگران منطقهای و بینالمللی حیاتی و ضروری میشود تا در تحولات نظمی بتوانند جایگاه متناسب با خود را بیابند، البته به موازات تحولات و ارتباط آن با بازیگران، اعمال تصمیمها چندان کار آسانی نیست. در این میان جمهوری اسلامی ایران ۲ بزنگاه مهم در سطح تصمیمگیری سخت و پیچیده را تجربه کرد که توانست با درایت و هوشیاری جمعی از این پیچهای تاریخی عبور کند. یعنی حمله اشغالگرانه آمریکا به عراق و جنگ در سوریه که اگرچه اکنون نگاه تاریخی به آنها سهل است، در زمانه خود با درهمتنیدگی متغیرها به منظور اخذ تصمیم چگونگی برخورد با رخداد مواجه بود. واضح است در چنین مواقعی در کنار تحولات میدانی، دستگاه دیپلماسی نقش پیشران را در حل معادلات شکلگرفته دارد. شهید امیرعبداللهیان از جمله افراد موثر در پیشبرد ۲ پرونده در میدان دیپلماسی بود. یکی از ابعاد تصمیمگیری با درجه سختی بالا در این ۲ رخداد، فشارهای داخلی و بینالمللی جهت وادار کردن ایران به رفتاری بود که در ظاهر به دنبال صلح و امنیتزایی است اما در عمل نه تنها منافع ملی ما و ملتهای منطقه را تامین نمیکرد، بلکه بر دامنه بحرانهای فعال موجود میافزود. برای مثال هرچند اکنون با بازخوانی سیر تحولات، واضح است طرح آمریکا برای اشغال خاک عراق و دخالت در تعیین سرنوشت ملت آن کشور نتیجهای جز جنایت و خسارت بر ملت عراق که تاکنون آثار آن باقی است، نداشته و خبری از آبادانی و جاری و ساری ساختن صلح و دموکراسی نیست اما در سالهای اولیه قرن بیستویکم و سپس آغاز حمله، جریان مسلط رسانهای غرب چنان زمینهسازی کرد که حتی در داخل کشور جریانهای غربگرا مرعوب چنین حضوری از آمریکا در منطقه شدند. تا جایی که گروهی از آنها با بیانیه معروف «بهار بغداد» بر سرنوشت انسان عراقی زیر چکمههای اشغالگران آمریکایی غبطه میخوردند! در چنین فضایی و فشاری که بر تصمیمگیران و دستگاه دیپلماسی ما وارد میشد انتخاب مسیر درست و قرار نگرفتن تحت تاثیر مطالبات کاذب امری بس دشوار بود که عبور موفق از آن نیازمند وجود دیپلماتهای هوشیار با درک چگونگی تامین منافع ملی بود. در چنین شرایطی دکتر امیرعبداللهیان به عنوان دستیار وزیر وقت خارجه در امور عراق از جمله افرادی بود که به رغم فشارهای داخلی و بینالمللی مبنی بر همکاری با آمریکا به صرف موقعیت پیشآمده در سرنگونی صدام، معتقد به پیشبرد پرونده عراق با تکیه بر ملت و گروههای نزدیک به ایران و نه از طریق همکاری با آمریکاییها بود. شهید امیرعبداللهیان در مصاحبهای میگوید: مرز مشترک و همسایگی با عراق، پیوندهای فرهنگی و دینی و انسجامبخشی به معارضان عراقی که بخش غالب آنها تحت حمایت ایران بودند دستان ایران را پر کرده بود اما در مقابل آمریکاییها صرفا متکی به زور بودند، لذا در چنین شرایطی هماهنگی و همکاری با آمریکا بیمعنی است.
با گذشت زمان، هنگامی که عراقیها طعم شعارهای توخالی آمریکا با عنوان توسعهبخشی عراق و دموکراسیسازی را با خونهای عزیزان خود چشیدند، از ایران به عنوان تنها روزنه امید باقیمانده برای نجات درخواست کردند وارد مذاکره با طرف آمریکایی شود. اصرار گروههای عراقی باعث شد ایران با شروطی که مقام معظم رهبری تعیین کردند از جمله سهجانبه بودن مذاکرات و حضور هیات عراقی و مذاکره صرفا برای عراق، پشت میز مذاکره بنشیند. دکتر امیرعبداللهیان از اعضای اصلی تیم مذاکرهکننده ایرانی و مسؤول کمیته سیاسی - امنیتی مذاکرات سهجانبه با آمریکاییها بود. دیپلمات شهید و هیات تحت نظر او در مذاکرات کمیته سیاسی - امنیتی اجازه ندادند آمریکاییها به هدف خود در تروریستی نامیدن گروههای نظامی شیعه دست یابند. از سویی طرف آمریکایی علاقهای به بررسی پرونده تروریستهایی همچون القاعده حاضر در عراق در این مذاکرات نداشت. طبق پیشبینی رهبر انقلاب، چون آمریکاییها نمیتوانستند زیادهخواهیهای خود را به کرسی بنشانند بعد از ۳ دور مذاکره میز را ترک کردند. دکتر امیرعبداللهیان با تاکید بر اینکه نوع حضور تیم ایرانی انتقال تجربهای برای گروه عراقی در مواجهه با آمریکاییها بود، درباره دستاورد مذاکرات در این راستا اعتقاد داشت: «مهمترین نکتهای که ابهت آمریکاییها را جلوی چشمان عراقیها فروریخت، فرار آمریکاییها از میز مذاکره بود. این بدترین قسمت داستان بود. آمریکا با آن ابهت، با 170هزار نیروی نظامی در عراق، عصاره آدمهایش مثل معاون ژنرال پترائوس که کل نخبگان و استراتژیستهای پنتاگون برای مذاکره پشت این آدم بودند و خود آقای رایان کراکر و بدنه کارشناسی خود را آماده کرده بودند اما در این مذاکره عراقیها دیدند آمریکا با رفتاری غیرمنطقی و ضعیف، از میز مذاکره فرار کرد و این بزرگترین افتضاحی بود که از نظر سیاسی و اعتباری جلوی عراقیها به بار آوردند، بنابراین بزرگترین کمکی که ما به عراقیها کردیم این بود که شناختشان از آمریکاییها کاملتر و واقعیتر شد».
تحول مهم دیگر، آغاز بحران در سوریه و تبدیل شدن آن به یک نبرد بینالمللی بود. دشواری شرایط تصمیمگیری برای ایران حتی از دوران اشغال خاک عراق هم پیچیدهتر بود.
بهار بغداد که آوردهای جز خزان برای منطقه نداشت اکنون با جعل کلیدواژه بهار عربی در سوریه خودنمایی میکرد. بسیاری در داخل و حکام منطقهای از ایران انتظار داشتند با موج ایجادشده همراهی کند. شهید امیرعبداللهیان در گفتوگویی با تاکید بر عزم راهبردیای که نشأتگرفته از درک رهبری از تحولات بود، وضعیت تشتت آرا در داخل را تایید میکند: «از بزرگان ما، از نظامیان گرفته تا سیاسیون حتی افراد پا به رکاب ما در حوزه مقاومت در مقاطع سختی دچار تشکیک و تردید شده بودند که اگر نگاه و دستورها و هشدارهای صریح ایشان [مقام معظم رهبری] نبود، به جرأت میتوانم بگویم ما در همان یک سال اول، حوزه استراتژیک سوریه در غرب آسیا را از دست داده بودیم». ایران به رغم هشدارهایی که به دولت سوریه داده بود اعتقاد داشت سرنگونی نظام سوریه بر اساس یک نقشه و توطئه خارجی است و تاکید بازیگران خارجی بر روی آنچه خواست مردم سوریه عنوان میشود صرفا یک تله برای پیشبرد اهداف خود است.
اما فضا چنان آشفته و صحنه پیچیده شده بود که بعضی از دولتهای دوست ایران سعی داشتند با تاکید بر مواضع انقلاب اسلامی مسیر غلط و درست را نشان ایران دهند. دکتر امیرعبداللهیان در خاطراتی که از روزهای بحرانی سوریه ثبت کرده، از فشار روانی که سعی میشد به هیات رایزن و دیپلماتیک ایران وارد کنند، میگوید. از ایشان نقل شده است احمد داوود اغلو و شیخ حمد، وزرای خارجه وقت ترکیه و قطر تاکید داشتند بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام(ره)، مخالف ظلم بودند و بعد استدلال میکردند آقای بشار اسد مورد قبول مردم کشورش نیست و نتیجه میگرفتند شما به تبعیت از رهبر خود باید به سرنگونی آقای بشار اسد رضایت دهید، یا اینکه کار به جایی رسید که داوود اغلو هفتهای ۳ مرتبه با وزیر خارجه ما، دکتر صالحی تماس میگرفت و نسبت به قریبالوقوع بودن سرنگونی بشار اسد هشدار میداد. رایزنیهای دیپلماتیک کشورمان در چنین فضای سنگینی باید انجام میشد و با وارد شدن بحران سوریه به فاز مسلحانه و ضرورت ورود مستشاران ایرانی به این کشور، گزاره لزوم هماهنگی میدان جنگ با دیپلماسی بیش از پیش قوت گرفت.
شهید امیرعبداللهیان در مقام معاونت عربی و آفریقای وقت وزارت امور خارجه، با آغاز تحولات انقلابهای عربی از 1390 مسؤول مستقیم پرونده تحولات منطقه بود و بخش دیپلماسی سوریه در بحرانیترین روزها و سالهایش او و همکارانش را با خود درگیر کرد. رایزنیهای منطقهای، میزبانی از طرفهای سوری، دفاع از مواضع ایران در نشستهای بینالمللی، تقویت هماهنگی با تحولات نظامی، آماده کردن طرحهای حل بحران سوریه و رایزنی با نمایندگان سازمان ملل در امور سوریه از جمله اقداماتی بود که توسط دکتر امیرعبداللهیان در دوره ۵ سالهای که در خط مقدم دیپلماسی پرونده سوریه قرار داشت پیگیری شد.
در این میان یکی از مهمترین اقدامات ایران یعنی متقاعد کردن روسیه به منظور پیوستن به ائتلاف مقاومت در سوریه رقم خورد. این امر مهم علاوه بر رایزنیهای نظامی، نیازمند پشتیبانی دیپلماتیک بود که تیم ایرانی با مسؤولیت دکتر امیرعبداللهیان عهدهدار کار شد. به گفته خود شهید، بیش از 20 جلسه 5 ساعته مذاکره با هیات روس به رهبری میخائیل بوگدانف، معاون ریاستجمهوری در امور خاورمیانه انجام شد. از اقدامات دیپلمات شهید، تغییر سطح ملاحظات طرف روس از هزینههای نظامی به منافع منطقهای طرفین بود که با امنیت در سوریه قابل تامین است. دکتر امیرعبداللهیان روند پیشرفت مذاکرات را اینگونه شرح میدهد: «در مذاکرات با آقای بوگدانف، وقتی گفت چه کسی میخواهد هزینه این کار را تامین کند، به ایشان گفتم آقای بوگدانف! آقای پوتین میگوید من میخواهم روسیه را به اقتدار برگردانم و به دنبال روسیه مقتدر هستم. شما آیا میخواهید برای اقتدار روسیه هزینه بکنید یا نه؟ اگر نمیخواهید هزینه کنید، خب! مثل لیبی، شما را بیرون میاندازند. مگر شما میتوانید به روسیه مقتدر بازگردید و برای آن هزینهای نکنید؟ شما شناخت درستی از سوریه ندارید. همانطور شناخت درستی از لیبی نداشتید و سرتان کلاه رفت... خب! مذاکره کردن با این افراد و در چنین شرایطی خیلی سخت بود. خیلی در مذاکرات چکشکاری شد و در نهایت یک مذاکره هم در سطح بالای نظامی انجام شد تا بالاخره روسها به این تصمیم رسیدند».
مرور خاطرات شهید و ارتباط تنگاتنگ او با سپاه قدس و شخص سردار شهید سلیمانی نشان از درک دکتر امیرعبداللهیان از این اعتقاد بود که دیپلماسی و میدان به مانند ۲ بال در صورت هماهنگی میتوانند محرک کنشگری برونمرزی در راستای منافع ملی باشند اما غالب شدن نگاهی در دستگاه دیپلماسی که تلاش داشت میدان را در مقابل دیپلماسی قرار دهد و دوگانه تقابلی کاذبی ایجاد کند، به کار شهید امیرعبداللهیان در معاونت عربی پایان داده شد. هرچند این به معنی پایان تلاشهای شهید در حوزه بینالملل نبود. تمرکز او در این سالها بر کشورهای عربی و همسایگان باعث شد طی ۳ سال حضور در مقام وزیر امور خارجه بتواند به طور عملی و جدیتر ضرورت تلاش برای همگرایی منطقهای و سیاست همسایگی را دنبال کند. عادیسازی روابط با عربستان، استقبال کشورهایی همچون ترکیه و امارات به منظور تقویت روابط با ایران، درخواست بحرین و اردن برای ترمیم روابط، پیگیری عادیسازی روابط با مصر و سفر وزیر خارجه مصر به ایران، سفر رئیسجمهور تونس به ایران به عنوان اقدام بیسابقه در طول حیات دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران و پوشش دیپلماتیک کمنظیر از عملیات «وعده صادق» تنها بخشی از تلاشهای برخاسته از اعتقادی بود که به اهمیت جایگاه منطقه و دوری از انزوای منطقهای ایران پیبرد. چه بسا او نباشد اما ایران همچنان تا سالها بهرهمند از ثمره خدماتش خواهد بود.
منابع
- کتاب «صبح شام»، روایتی از بحران سوریه. خاطرات دکتر حسین امیرعبداللهیان
- مصاحبه دکتر امیرعبداللهیان با نشریه تبیینی - تحلیلی «مسیر». شماره اول، مهرماه 1398