سید احمد ماجدی زاده
سید احمد ماجدی زاده
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

مسجد، مدرسه؛ ایده مدرسه ایرانی

سید سعید لواسانی، استاد دانشگاه:

رودربایستی
ما وقتی می‌نویسیم چه‌بسا در رودربایستی پروپاگاندای تبلیغاتی غربی‌ها و اذناب آن در ایران یا دوستان خود هستیم، به این دلیل حقیقت را چنانچه هست بازتاب نمی‌دهیم، زیرا می‌ترسیم به ارتجاع و عقب‌ماندگی متهم شویم. 
یادم است پیش از انقلاب، استخر محل ما دو سانس مختلط و جداگانه داشت و ما اگر استخر می‌رفتیم سانس مردانه را انتخاب می‌کردیم و در رودربایستی دوستان هم‌محلی‌ که ما را متهم به فناتیک و عقب‌ماندگی نکنند بهانه می‌آوردیم که نوبت عادی خلوت‌تر است و راحت‌تر شنا می‌کنیم، و بدتر به خودمان هم قبولانده بودیم که این دلیل اصلی است، یعنی دچار خودفریبی شده بودیم و الان همچنین است و خود را مجبور به خودسانسوری می‌کنیم و تلاش می‌کنیم خود را همرنگ جماعت کنیم و روشنفکر نشان دهیم. اما بنده به‌عنوان کسی که تا بالاترین مدارج دانشگاهی را در معتبرترین دانشگاه‌های ایران گذرانده و از بهترین اساتید بهره برده و از این بابت خدا را شاکر است و کسی که نزدیک سی سال در دانشگاه تدریس می‌کند، نگران آینده علم و آموزش در ایران هستم، امری که به حوزه‌های علمیه هم سرایت کرده است، بنابراین خلاف نگاه اکثریت مطلبی را می‌نگارم، اگر قبول افتاد چه بهتر؛ اگر نه چاره‌ای از گفتن نیست.

مسأله ما
اما اصل مساله؛ در سنت ایرانی ـ اسلامی در ترکیبی حکیمانه دو‌ عنصر مسجد و مدرسه از اهمیت بسیاری برخوردار هستند و می‌توانیم‌ پایه فرهنگ و اندیشه اسلامی را این دو‌ بدانیم و نکته مهم آن است که این دو‌ همواره در کنار هم بنا شدند، یعنی عبادت و اندیشه توأم هستند و نه‌تنها از هم جدا نیستند بلکه لازم و ملزوم هم و هر دو لازمه آموزش و یادگیری هستند. سنت حوزوی شیعی از زمان تاسیس توسط شیخ‌طوسی در نجف‌اشرف نیز همواره این دو اصل را کنار هم لحاظ کرده است. این سنت در ایران در مکتب آذربایجان، مکتب شیراز، مکتب اصفهان، مکتب تهران و حوزه علمیه قم تداوم یافت. بله گاهی حوزه دچار یخ‌زدگی شده و اندیشه و تفکر به محاق رفته است، اما این یخ‌زدگی خلاف سنت فکری حوزوی است و از بیرون به آن تحمیل شده است. 
اما در دوره جدید آموزش هم از عبادت و هم از اندیشه تهی شده است. مدرسه و دانشگاه از مسجد جدا شد و تدبیر پس از انقلاب اسلامی که در هر دانشگاهی مسجدی یا نمازخانه‌ای تاسیس شود و دروس معارفی گفته شود و... نیز کارساز نشد، زیرا اتصالی مصنوعی بود نه طبیعی.

آموزش مدرن و تهی شدن از تفکر
آموزش در دوره جدید با یادگیری یعنی اذکار حقیقت بیگانه است و به این دلیل از اندیشه تهی است. زیرا هدف علم‌ در دوره جدید قدرت است نه اندیشه. البته این مشکلی است که شاید بسیاری از اساتید و دانشجویان و معلمان نپذیرند و موجب ناراحتی آنان شود. اما بنا گذاشتیم رودربایستی را کنار بگذاریم. 
سلطه نظام کمیت و ریاضی‌وار بر نظام آموزش مدرن و موسسات آموزشی، آنها را از درون تهی کرده است زیرا در این نظام همه چیز با عدد سنجیده می‌شود؛ نمره، رتبه، مرتبه، ارزشیابی نمونه‌هایی از این نظام است. در این نظام تحصیل می‌کنند، قبول می‌شوند، مردد می‌شوند یا مشروط. پس از دوازده سال دیپلم می‌گیرند و بعد راهی دانشگاه می‌شوند و سال‌های در آن جا عمر می‌گذارند و کارشناس یا متخصص یا معلم می‌شوند و وارد نظام رتبه‌بندی اداری می‌شوند! اما کجاست یادگیری؟ کجاست محقق و کجاست تفکر؟ دلیل آن را باید در نظام کمیت‌گرایی مدرن دانست. 
امروزه مخالفت با نظام ارتقا و رتبه‌بندی معلمان و اساتید و نظام ارزشیابی و نمره و پروپوزال‌نویسی کمیت‌گرا و رساله‌نویسی دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقی نوعی فناتیک و عقب‌ماندگی است. اما در این نظام آموزشی چند متفکر و محقق تربیت شده است؟ از فیلسوف سخن نمی‌گویم! درمقابل دانش‌آموزان و دانشجویان بااستعدادهای سرشار که در این نظام آموزشی زیر چرخ‌دنده‌های آن له می‌شوند و همه استعدادشان به محاق می‌رود و حداکثر برای اموری ساخته می‌شوند که با وقت و هزینه کمتر هم ممکن است، زیرا هدف تربیت اندیشمند نیست، بلکه ماهر در رشته‌ای است تازه آن هم به اعتراف وزیر علوم محقق نمی‌شود. زیرا نظام آموزشی مدرن ـ در بهترین حالت ـ برای ساختن افراد است که بتوانند با سیستم صفر و یک کامپیوتر سروکار داشته باشند و اگر خلاقیت هم هست که هست، در بیرون نظام آموزشی بروز و ظهور دارد. گویند؛ ایراد تو بی‌وجه است، ذائقه انسان مدرن و ذائقه ما به نظام آموزشی موجود عادت کرده است، آری! ذائقه ما به غذاهای فست‌فودی و نوشابه‌های گازدار هم عادت کرده است، اما جز ضرر و بیماری و چاقی مفرط چه عایدی دارند؟

هویت ایرانی و ایده مدرسه ایرانی
تازه این اول مشکل است، مساله اصلی آن است که در ایران، نظام آموزش‌وپرورش و آموزش عالی نوعی از خودبیگانگی را رواج می‌دهند که نه‌تنها با جامعه همخوانی ندارد، بلکه کودک و نوجوان و جوان ما را به سوی غرب سوق می‌دهد. هویت ایرانی کمرنگ‌ترین موضوع آموزش در این نظام است. اما نیازمند آموزش هستیم، آموزشی که اندیشه را بارور کند و در عمل واقعی نیز به کار آید و به جامعه سود برساند. اما نظام رسمی آموزشی نظام یادگیری نیست، بلکه نظام برنده شدن و مدرک گرفتن است. 
اصولا ایده مدرس و دانشگاه در ایران برآمده از نیاز واقعی کشور نبوده است. در غرب با همه مسائلش، دانشگاه‌ها از درون حوزه‌های آن بیرون آمده است، اما چون علیه سلطه کلیسا قیام کرده است، مروج سکولاریسم در نظام آموزشی است و همان ایده، بدون شناخت زمینه‌ها و به‌صورت مصنوعی و از بالا  الگو شد، برای اینکه بخواهند در ایران موقعیت مشابه‌ای را بسازند و این ساختن بسیار مصنوعی و مقلدانه بود. یعنی ایده‌ای را در ایران مشابهت‌سازی کردند و موقعیت و وضعیتی را پیاده کردند بدون اینکه به ملزومات آن توجه داشته باشند و پس از انقلاب اسلامی در این ایده تحول بنیادین ایجاد نشد. دستاورد انقلاب فرهنگی، اضافه شدن درس معارف به درس‌های عمومی، ساختن نمازخانه، ایجاد نهاد نمایندگی در دانشگاه‌ها و تشکیل شورای انقلاب فرهنگی و امثال آن شد و دیگر هیچ! وضع در مدارس بهتر از دانشگا‌ها نبود. اما تحول بنیادین بر پایه ایده مرکزی مسجد ـ مدرسه؛ عبادت ـ اندیشه رخ نداد. 
حال چه باید کرد؟ ما چاره‌ای نداریم تا ایده مدرسه ایرانی بر پایه هویت ایرانی را شکل بدهیم، هویتی که در درون ایرانیان نهادینه است و البته دچار معضل بی‌فکری است، اما پایه آن قوی است، زیرا برآمده از من ایرانی و هویتی اسلامی ـ انقلابی است که نه به غرب باج می‌دهد و اسیر خرافات تجدد می‌شود و نه در گذشته می‌ماند و اسیر ارتجاع می‌شود بلکه رو به آینده دارد. کار آسانی نیست، اما ما مردان میدان‌های سخت هستیم.

استاد مطهری؛ نماد معلم ایرانی
 این را در نماد روز معلم در ایران می‌توانیم استنتاج کنیم. استاد شهید مطهری نماد معلم در ایران است، مطهری مظهر عبادت و اندیشه، تحول مبنایی و آینده‌نگری عمیق بود. او آموزش را ساختن نمی‌دانست، بلکه چون پرورش گل می‌شناخت که سرشتی دارد که باید بارور شود و به ثمر نشیند. در این اندیشه معلم، باغبان است و مدرسه و آموزش کشتزار اندیشه و مدرسه از مسجد و مسجد از مدرسه جدا نیست و هر دو به تعقل و تفکر فرا می‌خوانند و حقیقت عبادت نیز تفکر است. اما نظام آموزشی ما با این ایده فاصله معنی‌داری دارد. پس در گام نخست رودبایستی را کنار نهیم و خود را از مغالطات آموزشی دوره مدرن رها سازیم تا برای گام‌های تحولی آماده شویم. البته مراقب باشیم که دچار سهل‌اندیشی نشویم که خطرش به‌مراتب بیشتر است.

نظام آموزشیمسجدمدرسه ایرانیمدرسههویت ایرانی
فعال رسانه ای حوزه رسانه های معاند و معارض، دیدبان گروه های سیاسی ضدانقلاب و تحلیل گر گفتمان سیاسی معارضین انقلاب در ساحت رسانه ها. هر چیز که خار آید یک روز به کار آید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید