سید احمد ماجدی زاده
سید احمد ماجدی زاده
خواندن ۱۲ دقیقه·۶ ماه پیش

مقاومت؛ روح پایدار انقلاب اسلامی ایران

حمید ملک‌زاده، پژوهشگر اندیشه‌های سیاسی

چیزی در کنه انقلاب اسلامی ایران وجود دارد که هنوز به‌اندازه کافی مورد مطالعه قرار نگرفته است. موضوعی که هم برای فهمیدن نفس رخداد انقلاب و هم برای دنبال‌کردن تاریخش باید موردتوجه قرار بگیرد؛ ایده مقاومت. ایده‌ای بنیادین که تحولات امروز در جهان غربی درباره جنایات رژیم اشغالگر قدس را می‌توان و باید به اعتبار آن توضیح داد و فهمید. 
من در این یادداشت تلاش خواهم کرد مسائلی مقدماتی درباره این موضوع بنیادین را در مقام عاملی حیاتی برای فهم انقلاب اسلامی ایران مطرح کنم. ایده مقاومت برخلاف آنچه ممکن است تا امروز فهمیده شده باشد، از نتایج سیاست‌های پساانقلابی نیست. یعنی این‌طور نیست که تنها بعد از تاسیس جمهوری اسلامی ایران و به‌عنوان سیاستی فرعی برای نظام سیاسی مستقر در ایران بعد از انقلاب تنظیم شده باشد، بلکه براساس آنچه بنا دارم در این نوشته کوتاه مورد بررسی قرار دهم، موضوعی است که با ذات انقلاب اسلامی ایران پیوند خورده است یعنی این‌طور نیست که ایده مقاومت محصول سیاست‌هایی مقطعی در جمهوری اسلامی ایران باشد، بلکه رابطه‌ای بنیادین‌تر با آن دارد. تا جایی که می‌توانیم بگوییم جمهوری اسلامی ایران به اعتبار و بر پایه آن استوار شده است. یا به بیان دقیق‌تر به شکلی وجودشناختی با جمهوری اسلامی ایران پیوند خورده است. برای اینکه این موضوع را به شکل معناداری مورد بررسی قرار دهیم، باید به وجه تمایز بنیادین انقلاب اسلامی ایران با همه انقلاب‌های بزرگی که در قرن بیستم اتفاق افتاده‌اند باز گردیم.

انقلاب اسلامی؛ روح شرقی علیه عقلانیت غربی
یکی از مسائلی که تحلیل‌های مختلف درباره انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 را با مشکل مواجه می‌کند از ناتوانی روش‌شناسی‌های غالب در مطالعات انقلاب ناشی بوده است؛ ناتوانی پژوهشگران برای توضیح دادن ریشه‌های بنیادین انقلاب، از لحظه شکل‌گیری تا دقایق پیشروی و البته دقیقه پیروزی آن. این ناتوانی البته تنها درمورد مطالعات نظری درباره انقلاب صادق نیست، بلکه در برآوردهای اطلاعاتی و امنیتی دولت‌های درگیر با انقلاب اسلامی ایران، ازجمله نهادهای اطلاعاتی دولت وقت ایالات‌متحده آمریکا و سیستم امنیتی دولت شاهنشاهی ایران نیز می‌شود رگه‌هایی از آن را پیدا کرد. آنچه میان این دو نظام مطالعه و تحقیق درباره انقلاب اسلامی ایران مشترک است، تسلط رویکردهای مادی‌گرایانه برای فهم جامعه ایرانی در سال‌های منتهی به شکل‌گیری، پیشرفت و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است. 
تا جایی که به موضوع مورد بررسی ما در این یادداشت بر‌می‌گردد، رویکردهای مادی‌گرایانه، پژوهشی یا امنیتی نمی‌توانند این مساله را توضیح دهند که چطور ممکن است در جامعه سازمان‌نیافته‌ای که فاقد نهادهای مرسوم سیاسی و اجتماعی ازجمله احزاب، اصناف مستقل و سندیکاهای گوناگون است، جامعه‌ای که معدود نهادهای نیم‌بند اجتماعی آن مدام تحت کنترل دستگاه پیچیده امنیتی دولت شاهنشاهی ایران بوده است، بسیج عمومی مردم با یک گرایش سیاسی رادیکال شکل بگیرد. همین‌طور نمی‌تواند این موضوع را توضیح دهد چطور ممکن است مردمی با این کیفیات، با دستانی خالی، به شکل عمومی و برابر از میل و قابلیت ایستادن در مقابل ارتشی مسلح نیرو بگیرد که برای حفاظت از وضع موجود به‌راحتی و در مقیاسی وسیع ممکن است از سلاح گرم علیه مردم انقلابی استفاده کند. در یک معنای ساده، رویکرد مادی‌گرایانه نمی‌تواند مفهوم ایثار عمومی برای دست‌پیداکردن به هدفی مشترک را به شکل معناداری تبیین کرده و مورد ارزیابی قرار دهد. به بیان بهتر این رویکرد نمی‌تواند فهم روشنی از معنای شهادت داشته باشد. ایده بنیادینی که تنها می‌شود آن را به اعتبار یک‌جور روحانیت ویژه انقلابی پیوسته با آموزه‌های اسلامی- ایرانی ما توضیح داد. مفهومی که به یک اندازه با انواع قهرمانی‌های موجود در فرهنگ یونان باستان و قهرمانی‌های قدیسان مسیحی متفاوت است. 
این مفهومی است که به هیچ‌کدام از ابزارهای مفهومی عقل غربی، آن‌طور که در انواع روش‌شناسی‌های موجود در مطالعات انقلاب در دست داریم تن نمی‌دهد. ایده‌ای متعالی که نمی‌توان آن را با رویکردهای مادی‌گرایانه مرسوم به چنگ آورده، توضیح داد و از آن خود کرد. این روحانیت اسلامی ایرانی مانند هیولایی شرقی از انواع تله‌های عقلانیت غربی گریزان است و احتمالا به همین دلیل است که هنوز به انقیاد درنیامده و در طول حیات جمهوری اسلامی ایران، بدون اینکه حتی نیازی به امپراطوری رسانه‌ای غربی یا سرمایه تبلیغاتی هنگفت قدرت‌های بزرگ یا شرکت‌های بین‌المللی رسانه‌ای باشد، جایی فراتر از مرزهای سرزمینی جمهوری اسلامی ایران در حال عمل‌کردن است. روحی پویا که حامل عالی‌ترین ارزش‌های انسانی است. ارزش‌هایی که صرفا با هستی مادی انسان پیوند نخورده‌اند، بلکه عام‌ترین معنای انسان را نمایندگی می‌کنند. معنایی که چنان به طبیعت انسان پیوسته است که فراتر از مرزهای دینی، نژادی، قومی، هویت‌یابی‌های اجتماعی و جنسی یا جنسیتی در سرتاسر زمین و مخصوصا در عالی‌ترین منزل عقلانیت مادی‌گرای غربی یعنی در دانشگاه‌های سرتاسر جهان غربی در حال عمل‌کردن است. این روحی همه‌شمول است و احتمالا به همین دلیل است که از تهران تا غزه، از غزه تا بزرگ‌ترین مراکز علمی غربی وحدت فراگیری را حول محور عام‌ترین ارزش‌های انسانی ایجاد کرده است. وحدت فراگیری که مبنای یک‌جور «مای مشترک سیاسی» است. هویت سیاسی مشترکی که خود را در صف‌های نمازی که در آن زنان و مردان مسیحی، مسلمان، سیاه و سفید با گرایش‌های متعدد فرهنگی و با ملیت‌های متفاوت به نمایش می‌گذارد. هویتی سیاسی که فراگیرتر از هر هویت سیاسی دیگر و فراتر از مرزهای دولت‌های ملی عمل می‌کند. این روح شرقی سرکش ایرانی- اسلامی که پیش‌تر به انقلاب اسلامی ایران نیرو داده بود، امروز به نام ایده مقاومت شناخته می‌شود.

مقاومت؛ نام جدیدی برای عاملیت سیاسی
ایده مقاومت نام جدیدی برای عاملیت سیاسی است. امروز می‌توان به‌جرأت ادعا کرد مقاومت دیگر نامی نیست که تنها در مطالعه رفتار ملت‌های مسلمان در غرب آسیا به کار می‌آید. امروز مقاومت در دوران بلوغش، ایده‌ای همه‌شمول است که خود را به‌عنوان رقیبی برای روندهای سیاست‌زدایی عام لیبرال در سرتاسر جهان نشان می‌دهد. ایده‌ای همه‌شمول که شأن سیاسی انسان به‌عنوان عامل اخلاقی کنش و داوری سیاسی را به او بازگردانده است. ایده‌ای که بر پایه دعوت به بازاندیشی درباره فراخوان‌های عام ایدئولوژی‌های لیبرال باید فهمیده شود. فراخوان عمومی دولت‌های لیبرال که انسان را از شأن اخلاقی لازم برای داوری سیاسی تهی کرده‌اند. از این‌ قرار ایده مقاومت یک‌جور فراخوان روحانی عام و جهان‌شمول به تصاحب دوباره حق داوری سیاسی برای همه افراد بشر است. حقی که در دموکراسی‌های لیبرال از افراد سلب و به نهاد نمایندگی تنفیذ شده، دعوتی به القای بردگی ناشی از نظام نمایندگی لیبرال است که در آن فرد انسانی حق داوری خود درباره مسائل بنیادین بشر را به نمایندگانی از الیگارش‌های نظامی و مالی واگذاشته تا آنها به نامش دست به داوری و عمل سیاسی بزنند. از این ‌جهت ایده مقاومت دعوت دوباره‌ای به سیاست است و باید به‌عنوان دعوتی دوباره به استفاده از حق داوری‌کردن، براساس ارزش‌های مشترک بشر فهمیده شود. ارزش‌هایی که پیش‌تر در دولت‌های لیبرال به‌بهانه ضرورت خنثی بودن ساحت سیاست به دورترین گوشه‌های عزلت کلیسا‌ها و کنیسه‌ها و پستوی خانه‌ها تبعید شده بودند. بدین ترتیب ایده مقاومت را باید به‌عنوان دعوتی دینی و الهی به سیاست درنظر بگیریم. دعوتی به فراخوانی‌های عمومی الهی که عام‌ترین زمینه‌های اشتراک انسانی را در بر می‌گیرد؛ درست همان ساحتی را که «برادران دینی و خواهران مشترک در خلقت»، به‌عنوان اعضای اصلی تشکیل‌دهنده آن فهمیده می‌شوند.

ایران؛ تجسد ایده مقاومت
گفته بودم ایده مقاومت نسبت به انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی تشکیل شده در پس پیروزی این انقلاب حیثیتی پسینی ندارد. یعنی این‌طور نیست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران و به‌عنوان یکی از صدها سیاست دولت در امور منطقه‌ای یا بین‌المللی معرفی شده باشد، بلکه با ذات این انقلاب و هستی این نظام پیوند خورده است. این مانند این است که بگوییم ایده مقاومت در ایران و از طریق انقلاب اسلامی ایران عمل کرده و در جمهوری اسلامی ایران متجسد شده است. از این‌ قرار ایران مرکز فراخوانی ایده مقاومت است. ایده‌ای عام که باید به‌عنوان یک فراخوان تمدنی جدید آن را فهمید. فراخوانی تمدنی که همه انسان‌های آسیب‌دیده از فرآیندهای رادیکال فردگرایی و سیاست‌زدایی در سرتاسر جهان و مخصوصا جهان غربی لیبرال را مخاطب خود قرار داده است. از این ‌جهت برای ما تبیین معنای مقاومت در عالی‌ترین و عام‌ترین معنای موجود باید به‌عنوان وظیفه‌ای تمدنی و رسالتی انسانی در نظر گرفته شود. تبیین فراخوان‌های عمومی ایده مقاومت از طریق تولید محتوای مناسب با این مفهوم و تشکیل هسته‌های مقاومت در میان مردمانی که از ظرفیت‌های لازم برای آن برخوردار هستند از الزامات تحقق ارزش‌های عام و همه‌شمول مقاومت است. در میان همه جوامعی که می‌توان در آنها از تشکیل هسته‌های مقاومت دفاع کرد، جوامع اسلامی از اولویت بالایی برخوردارند. این مساله می‌تواند زمینه‌ساز ظهور صورت‌های جدیدی از ایده مقاومت به‌عنوان فراخوان عام تمدنی برای تشکیل جهان جدیدی باشد که دعاوی لیبرالیسم سیاسی حاکم بر جهان را به شکلی عملی در حوزه‌های مختلف به چالش می‌کشد. هسته‌های مقاومتی که می‌توانند به‌عنوان حلقه‌های فعال نوعی بیداری اسلامی در جوامع مسلمان عمل کنند. جوامعی که تحت انقیاد حاکمانی قرار گرفته‌اند که سودای توسعه‌یافتگی توصیه شده از طرف جهان غربی را در سر می‌پرورانند. نسخه‌ای لیبرال از مفهوم توسعه سیاسی و اقتصادی که از مسیر پر مخاطره سیاست‌زدایی لیبرال از دین و زیست مومنانه عبور می‌کند. همچنین می‌توان انتظار داشت که تشکیل هسته‌های مقاومت، محیط‌های جدیدی برای ظهور روح اسلامی- ایرانی نیرو بخش به انقلاب اسلامی ایران را به شکلی تازه و در مقام گروه‌هایی فرا دولتی در مرزهای بیرونی جمهوری اسلامی ایران متجسد کرده و مرزهای سیاسی و امنیتی آن را گسترش دهد. 
درعین‌حال و تا جایی که به مساله امنیت دولت مربوط می‌شود این هسته‌های مقاومت می‌توانند نقش بیرونی‌ترین سنگرهای مبارزه با دشمنان خارجی برای دولت جمهوری اسلامی ایران را بازی کنند. در زمانه‌ای که اعتبار اصول حقوق بین‌الملل و تعهدات بین‌الدولی به قدرت نظامی هر کدام از دولت‌های فعال در محیط بین‌الملل وابسته است، این موضوع بنیادینی است که در بحث پیرامون امنیت دولت باید به آن توجهی ویژه داشت. به همین دلیل است که می‌توانیم ادعا کنیم می‌توان از این هسته‌های مقاومت به‌عنوان مهم‌ترین بخش از دکترین بازدارندگی دولت دفاع کرد. اهمیت این مساله وقتی بیشتر روشن می‌شود که بدانیم هسته‌های مقاومت در کشورهای اسلامی به‌عنوان نیروهای ثبات سیاسی در کشورهای میزبان عمل می‌کنند یعنی نمی‌توان آنها را به‌عنوان ابزاری برای دخالت دولت جمهوری اسلامی ایران در روندهای سیاسی این کشورها در نظر گرفت. 
تا جایی که به تاریخ مادی مقاومت در منطقه غرب آسیا مربوط می‌شود، نیروهای مقاومت در عراق، هسته‌های مقاومت در سوریه و لبنان، نیروهای دفاعی برای حفظ ثبات و امنیت دولت‌هایی که تابعیت آنها را حمل می‌کنند، بوده‌اند. از این ‌جهت می‌توان انتظار داشت تشکیل هسته‌های مقاومت در کشورهای اسلامی به‌طور مضاعف و از طریق نقشی که در حفظ ثبات در کشورهای خود دارند، امنیت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران را بیش ‌از پیش خواهند کرد.

مقاومت؛ روح مجهز به سلاح
رخدادهای بعد از عملیات «وعده صادق» دلالت‌های معناداری برای ایده مقاومت در سرتاسر جهان داشته است. اگرچه وعده صادق، پاسخ قانونی و مشروع دولت جمهوری اسلامی ایران به تعدی ظالمانه ارتش رژیم اشغالگر قدس به کنسولگری جمهوری اسلامی در شهر دمشق بوده، اما نتایجی که از آن حاصل شد، نهایتا چیزی بیش از آورده‌های معمول سیاسی و نظامی بوده است. تا جایی که به ایده مقاومت مربوط می‌شود، این عملیات مرزها و حدود مقاومت را به‌طور روشنی در جهان جدید مشخص کرده و مرکزیت روشنی به جغرافیای مقاومت داده است. تا جایی که می‌توانیم این‌طور بگوییم که حتی جنبش‌های مردمی و دانشجویی سرکوب شده در جهان غربی را به این باور اساسی رسانده است که در جهان برتری لیبرال دموکراسی‌ها، اراده‌ای واقعی وجود دارد که حاضر است به نام انسان و برای حفظ ارزش‌های بنیادین او دست به اقدامی عملی و معنادار بزند. احتمالا می‌توانیم این‌طور ادعا کنیم عملیات وعده صادق به‌جز دستاوردهایی که در زمینه بازدارندگی نظامی برای جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک دولت خود‌آیین در محیط بین‌الملل داشته، حدود ایران به‌عنوان حرم را -‌که پیش‌تر سردار شهید قاسم سلیمانی به آن اشاره کرده بود- مشخص کرده است. 
از طرفی نمی‌توان این مساله را انکار کرد که نمایش قدرت نظامی و اراده سیاسی ایران برای دفاع از ارزش‌های بنیادین خود، فعالان سیاسی و اجتماعی در کشورهای دنیا را به برپاکردن جنبش‌های مقاومت امیدوار کرده و آنها را در راه استمرار در مسیر مقاومت تحت‌تاثیر قرار داده است. از این‌ جهت ایده مقاومت اگر بنا باشد حیثیت جهانی و امیدبخش خود را حفظ کند باید بتواند به شکل معناداری از خود دفاع کند. این مساله هم در مورد ضرورت افزایش توان نظامی ایران به‌عنوان یک دولت مستقل و خودآیین صادق است و هم به‌عنوان اصلی راهنما در جغرافیای مقاومت که حول محور جمهوری اسلامی ایران شکل ‌گرفته است. از این نظر تقویت نیروی نظامی ایران ضامن صلح در جهان و در منطقه غرب آسیاست. این موضوعی است که جان مرشایمر نیز به‌وضوح در مصاحبه اخیر خود به آن اشاره کرده است. اهمیت تمرکز بر تقویت قوای نظامی ایران از یک‌جهت بنیادین نیز باید موردنظر قرار گیرد. موضوعی که عموما به‌اشتباه مورد غفلت قرار گرفته است؛ مساله توسعه سیاسی و اقتصادی.

قدرت نظامی به‌عنوان مبنای توسعه سیاسی و اقتصادی
برای سال‌های زیادی است نظریه‌پردازان توسعه با گرایش‌های غربی در ایران بر این مساله اصرار کرده‌اند که برای دست‌پیداکردن به توسعه باید دست از برنامه‌های نظامی یا توسعه فناوری هسته‌ای در ایران بشوییم؛ چراکه مردم به‌جای اسلحه و صنعت هسته‌ای به توسعه و رفاه نیاز دارند و این‌طور ادامه داده‌اند که مسیر توسعه از راه «سازش با نظام بین‌الملل ممکن می‌شود». این دسته از روایت‌های موجود درباره توسعه یک مساله اساسی را نادیده می‌گیرند؛ اهمیت مساله ثبات و امنیت در فرآیندهای توسعه. البته اینکه بگوییم ثبات وجودشناختی دولت و پذیرش بین‌المللی آن به‌عنوان یک دولت خودآیین و مسئول در روابط بین‌الملل از الزامات اجتناب‌ناپذیر توسعه بوده، بیان صحیحی است. با این‌ وجود در گزاره‌هایی مانند این مساله واقع‌بینانه نادیده گرفته شده است که ثبات و تثبیت دولت‌ها محصول نوعی توازن در قدرت نظامی است که باعث می‌شود خودآیینی و شناسایی دولت‌ها در محیط بین‌الملل از معنای قابل اعتنایی برخوردار شوند. به بیان دیگر روایت‌هایی مانند این درباره توسعه، این نکته را مسکوت گذاشته‌اند که اصولا توسعه مفهومی است که در پس امنیت می‌آید و فراموش کرده‌اند در محیط بین‌الملل نه قوانین حقوقی، بلکه «گلوله ضامن شریف‌ترین تعهدات میان دولت‌هاست». 
تاجر ایرانی تنها وقتی می‌تواند روابط مالی منظم و امنی در محیط پیرامونی ایران یا در محیط بین‌الملل داشته باشد که اولا دولت جمهوری اسلامی ایران توانسته باشد حدی از بازدارندگی نظامی در مقابل دشمن خارجی را ایجاد کرده باشد که ریسک معاملات تجاری و اقتصادی او را به پایین‌ترین حد ممکن کاهش می‌دهد. دوم اینکه نیروی نظامی کشورش با استفاده از امکانات و قابلیت‌های نظامی و دفاعی ویژه‌ای که برای خود تعبیه کرده است، ثبات سیاسی در کشورهای پیرامون ایران را تضمین کرده باشد. در این نمونه همکاری گروه‌های مقاومتی که به جمهوری اسلامی ایران پیوند خورده‌اند، یکی از مهم‌ترین ظرفیت‌های دفاعی و ثبات‌بخش برای ایران در شرایط ویژه منطقه غرب آسیا به‌حساب می‌آید. سوم اینکه در هر معامله بین‌المللی شرکای تجاری و مالی و البته دولت‌های آنها مطمئن باشند که یک نیروی نظامی آماده به‌عنوان ابزار دفاعی دولتی که از اراده لازم برای دفاع همه‌جانبه از منافع شهروندانش دارد، از ایشان و سرمایه‌هایشان حمایت می‌کنند. از این ‌جهت چه از نظر الزامات دولت در معنای مادی و سخت آن و چه از منظر ضروریات مربوط به توسعه اقتصادی و سیاسی، تقویت نیروها نظامی کشور و به‌روزرسانی توان نیروهای مسلح ایران مساله بنیادینی است که باید هر روز بیشتر به آن اندیشید و قدم‌های معنادار بیشتری را برای محقق کردن اهداف عالی آن برداشت.

انقلاب ایرانانقلاب اسلامیمقاومتعقلانیت غربی
فعال رسانه ای حوزه رسانه های معاند و معارض، دیدبان گروه های سیاسی ضدانقلاب و تحلیل گر گفتمان سیاسی معارضین انقلاب در ساحت رسانه ها. هر چیز که خار آید یک روز به کار آید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید