ایران در تابستان ۱۴۰۲ با چالشهای پیشرو چه کند/ ۸ کلانمساله که نهادهای حاکمیتی باید به آن پاسخی واقعی و عاقلانه بدهند تا موضوعات اجتماعی امنیتیسازی نشوند.
زهرا طیبی-علی فلاحی-فرهیختگان
مسیری که از سال گذشته تاکنون طی شده شاهد مثال خوبی است برای یادآور شدن تدین و هشیاری جامعه ایران. دو عنصری که هرگونه توطئهای را خنثی کرده و به شکست میکشانند. در طی چند دههای که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد جبهه متحد ضد ایران بارها این شکست را متحمل شده اما هر بار با درس نگرفتن از آن دوباره برای ضربه زدن به کشور تمام امکانات خود را بسیج کرده است. فراخوانهای آشوبی که در چند وقت اخیر منتشر شده نشان میدهد شکست سال گذشته برای برخورد معاندان با دیوار واقعیت جامعه ایرانی کافی نبوده و آنها ترجیح میدهند برای تکرار این شکست مجددا دست به ماجراجویی بزنند. این تلاشها باعث میشود نهادهای امنیتی داخلی با هشیاری عمل کرده تا این ماجراجوییها نتواند کمترین هزینهای را به مردم ایران تحمیل کند. آنچه اما معاندان را برای تکرار ماجراجویی به طمع میاندازد وجود برخی زخمها و کژکارکردیها در ساختارهای داخلی است و باید به دستاندرکاران تامین امنیت کشور توصیه کرد که در کنار اقدامات سلبی و تقابلی با طراحی دشمن ایدههای ایجابی برای حل مشکلات داخلی را نیز در دستورکار قرار داده و بسترهای سوءاستفاده دشمنان را ببندند. چنین رویکردی با تقویت سرمایه اجتماعی منافذ ورود خرابکاران را مسدود کرده و کشور را در برابر پرداخت هزینههای مادی و معنوی غیرضرور واکسینه میکند. این سرمایه اجتماعی در سال جاری که منتهی به انتخابات مجلس است میتواند منجر به مشارکتی حداکثری شده و تصویری مقتدر از حکمرانی به دنیا مخابره کند. تصویری که امید میرود نگاه اپوزیسیون و حامیان آنها نسبت به جامعه ایران را واقعیتر کرده و آنها را از هزینهتراشی بیهوده برای خود و دیگران بر حذر دارد. در ادامه با پرداختن به 8 کلانمساله که نهادهای حاکمیتی باید به آن پاسخی واقعی و عاقلانه بدهند، تلاش داشتهایم پیشنهاداتی را خطاب به علیاکبر احمدیان، دبیر شورای عالی امنیت ملی ارائه دهیم. پیشنهادهایی که پرداختن به آن در این شورا میتواند مانع از امنیتیسازی موضوعات اجتماعی شود.
1-هنر تعامل با بدنه هنر
در جریان حوادث سال گذشته یکی از ترفندهای اپوزیسیون تحت فشار قرار دادن افراد و اقشار مختلف جهت اتخاذ موضع سیاسی دلخواه اپوزیسیون بود. افرادی که موضع سیاسی مخالفی با آنها داشتند با توهین و تهدید مواجه میشدند و افرادی هم که حتی با برخی جنبههای اعتراضات همراه بودند جهت اتخاذ موضعهای رادیکالتر تحت فشار قرار میگرفتند. هنرمندان ازجمله اقشاری بودند که با هدف سوءاستفاده از محبوبیت و شهرتشان شدیدا تحت چنین فشارهایی قرار داشتند. طبیعی است با توجه به اثرگذاری جامعه هنر معاندان نیز روی سوءاستفاده از ظرفیت آنها حساب ویژهای باز کرده و هنرمندان را برای اتخاذ مواضع سیاسی غلط تحت فشار قرار دهند. باید این نکته را نیز متذکر شد که مقصود نادیدهگرفتن هنرمندانی نیست که با خواسته و میل خود از ایران رفتند و بدترین مواضع ممکن را علیه کشور خود اتخاذ کردند، واضح است که حساب این عده اقلیت از بقیه افراد جداست. اما در برخورد با اکثریت این قشر باید حتما شرایط زمان مذکور و فشارهای واردشده را مد نظر قرار داد و نباید فراموش کرد که بسیاری از این افراد بهواسطه حرفه خود بر حوزه فرهنگ کشور و بهواسطه محبوبیت و شهرت خود بر حوزههای سیاسی و اجتماعی اثرگذارند. رهبر انقلاب نیز با چنین رویکردی مهرماه سال گذشته درحالیکه هنوز چند روز بیشتر از آغاز التهابات خیابانی نگذشته بود درمورد نوع مواجهه با موضعگیریهای غلط برخی ورزشکاران و هنرمندان بیان داشتند: «برخی چهرههای ورزشی و هنری هم موضعگیریهایی کردند. به نظر بنده هیچ اهمیت ندارد. روی این نباید حساسیت به خرج داد. جامعه ورزشی ما جامعه سالمی است، جامعه هنری ما هم جامعه سالمی است. عناصر مومن، علاقهمند، باشرف، در این جامعه ورزشی و هنری کم نیستند.» تبلیغات و فضاسازی اپوزیسیون در پاییز سال گذشته به قدری زیاد بود که شرایط بسیار خاصی را رقم زد و بسیاری را در مسیر فهم جامعه به بیراهه برد و منجر به برخی موضعگیریهای اشتباه شد. نکته بسیار مهم آن است که شرایط خاص و ویژه سال گذشته و صحبتها و مواضع هنرمندان در آن شرایط نباید معیاری برای نحوه تعامل با این قشر قرار گیرد. همانطور که شاهد بودیم بسیاری از هنرمندانی که ادعا کرده بودند از عرصههای هنری خداحافظی کردهاند مشغول ازسرگیری فعالیتهای خود هستند. تعامل مناسب با هنرمندان میتواند بزرگترین عامل در جهت جلوگیری از تکرار بسیاری از مواضع و صحبتهای مشابه در آینده باشد. ناگفته نماند که برخورد قانونی با اقلیت هنرمندان هنجارشکن نیز نباید تعامل با اکثریت هنرمندان را تحتالشعاع قرار دهد.
2-تقویت حداکثری نشاط ملی با ورزش حرفهای
تیمهای ملی در رشتههای مختلف ورزشی همیشه از بارزترین مظاهر یکپارچگی و یکدلی مردم بودهاند. بارها و بارها رویدادهای مختلف ورزشی همه اقشار مردم ایران را فارغ از هرگونه اختلاف نظر در سلایق سیاسی و فرهنگی و مذهبی و… کنار هم قرار دادهاند. اگر شکستی رخ میداد همه با هم اشک میریختیم و اگر افتخاری برای ایران کسب میشد لبخند شادی بر صورت همه ما مینشست. در شادیهای دستهجمعی نیز برخلاف خیلی از اوقات دیگر برایمان مهم نبود کسی که در کنارمان ایستاده است دارای چه عقاید و علایق سیاسی و دینی است. اگر از معدود جشنها و با رنگوبوی سیاسی در سالهای گذشته بگذریم، کدام ظرفیت را سراغ داریم که بتواند بهصورت خودجوش عامل جشنهای خیابانی بزرگ مردم در همه شهرها و روستاهای این مرزوبوم شود! قدرت و گستردگی جشنهایی که به این بهانه در سالهای اخیر تجربه کردهایم به حدی بوده است که حتی شرایط اقتصادی سخت مردم نیز نمیتوانست مانع از شکلگیری چنین شادیهای گستردهای شود. حتی در سال گذشته و بحبوحه حوادث پاییز علیرغم تلاشهای بسیار گسترده اپوزیسیون در راستای عدم حمایت مردم از تیم ملی فوتبال، باز هم جامجهانی از معدود دستاویزهای مردم جهت همدلی و شادی در روزهایی بود که کام همه از شکافهای بین مردم تلخ شده بود. عدهای هم بودند که سعی داشتند به هر بهانهای ازجمله حمایت از رقبای تیمملی مانع همزیستی مسالمتآمیز مردم با یکدیگر شوند. با این وجود به نظر میرسد امروز به ظرفیتهای گسترده این حوزه و نقش بسیار مهمی که میتواند در راستای افزایش نشاط اجتماعی و تقویت همدلی ملی ایفا کند آنطور که باید و شاید توجه نمیشود. تا پایان تابستان ۱۴۰۳ سه رویداد ورزشی مهم پیشروی ما قرار دارد. در مهرماه آینده بازیهای آسیایی هانگژو با یک سال تاخیر برگزار میشود، زمستان امسال تیم ملی فوتبال باید در جام ملتهای آسیا به میدان برود و درنهایت تابستان آینده المپیک پاریس را پیشرو خواهیم داشت. تمام این رویدادها فرصت بینظیری هستند تا موفقیتهای ورزشکاران ایرانی به بزرگترین عرصه بروز همدلی ملت و شادی همگانی بدل شود. رخ دادن چنین اتفاقی نیازمند آن است که از اندک فرصتهای باقیمانده برای رویدادهای مذکور بهدرستی استفاده شود و مسئولان مرتبط با درک اثر بسیار مثبتی که این عرصه میتواند بر شرایط اجتماعی موجود داشته باشد از هیچ تلاش و حمایتی برای کسب موفقیت حداکثری در این رویدادها دریغ نکنند.
3-ترمیم زخم سیستان وبلوچستان
سوءاستفاده از گسلهای اجتماعی و تعمیق و تحریک آنها اصلیترین دستاویز افرادی است که به دنبال تجزیه جامعه و ملت ایران هستند. علیرغم اینکه قومیتهای گوناگون این مرزوبوم قرنها زیر یک پرچم باهم زندگی کردهاند، امروز تحریک اختلافات و شکافهای قومی و مذهبی ازجمله اقداماتی است که دشمنان ایران روی آن حساب باز کردهاند. تجربه حرکات تجزیهطلبانه در نقاط مختلف کشور در سالهای اول انقلاب نشان میدهد که همیشه تجزیهطلبانی هستند که مترصد کوچکترین فرصتها برای بهرهبرداری از احساسات قومیتی و مذهبی در راستای اهداف خود هستند. هزینههای زیادی برای کسب این تجربه، داده شده و نیازی نیست که دوباره این هزینهها را بپردازیم. برای جلوگیری از هرگونه حرکات مشابه و تجربیات تلخ، باید هرچه سریعتر به سمت ترمیم و از بین بردن شکافهای قومیتی و مذهبی در جامعه متکثر ایران حرکت کرد. حوادث پاییز سال گذشته نیز گرچه دارای ابعاد پیچیده و گستردهای بود اما بخش قابل توجهی از اتفاقات اولیه آن که منجر به شعلهور شدن آتش اغتشاشات شدند، بر بستر شکافهای قومی شکل گرفت. ضمن اینکه باید با تلاش حداکثری مانع رخ دادن اتفاقات مشابه و تحریک مجدد گسلهای قومی شد. باید هرچه سریعتر برای التیام زخمهای به جا مانده از گذشته اقدام کرد. داغ بزرگی که هنوز بر قلب مردم سیستانوبلوچستان سنگینی میکند، شاید مهمترین موردی باشد که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد. هیچکس اتفاق تلخی که در مهر ماه سال گذشته در شهر زاهدان افتاد را فراموش نکرده است. شایسته آن بود در اسرع وقت با مسببان این حادثه بهطور قاطع برخورد شود. اتفاقی که میتوانست حداقل التیام ممکن برای خانوادههای داغداری باشد که هنوز در سوگ عزیزانشان نشستهاند. اما متاسفانه علیرغم دستور صریح رهبر انقلاب مبنیبر برخورد با مقصران و مسببان حادثه هشتم مهرماه، هنوز مردم سیستان چشمانتظار اقدامی موثر در این رابطه هستند. باید توجه داشت که هنوز زمان زیادی از روزهایی که شاهد جنایات متعدد و وحشیانه تروریستها در این استان بودیم نگذشته است. تروریستهایی اگرچه از حمایتهای خارجی برخوردار بودند اما با سوءاستفاده از شکافهای قومی و مذهبی در این استان بود که فرصت عرض اندام پیدا کرده بودند. سالها بود که با بصیرت مردم و تلاش نیروهای امنیتی آرامش به این استان بازگشته بود و بهتر آن است که با برخورد هرچه سریعتر با مسببان حادثه زاهدان و جلوگیری از تحریک بیشتر شکافهای قومی و مذهبی، بسترهای اوجگیری مجدد فعالیتهای تروریستی در استان مسدود شود.
4-تجدیدنظر در سیاستهای حمایتی از طبقات پایین
در سالهای اخیر و با بالارفتن میزان نرخ تورم، قدرت خرید مردم نیز کاهش پیدا کرده و طبیعی است که گرانیها و تورمهای چندسال اخیر، آسیب قابل توجهی به طبقات اقتصادی جامعه وارده کرده، اما در این میان بیشترین آسیب متوجه سه دهک اول درآمدی بوده است. با توجه به اینکه فشارهای اقتصادی بعد از اعمال سیاستهای حذف ارز ترجیحی افزایش پیدا کرد، نیاز است توجه جدیتری به اقشار کمتر برخوردار جامعه داشت و در اعمال سیاستهای حمایتی از این طبقه تجدیدنظر جدی کرد. ابتداییترین سیاستی که میتوان برای حمایت از این دهک مورد توجه قرار داد، اختصاص یارانه نقدی است. میزان فعلی یارانه نقدی برای اقشار کمدرآمد 400 هزار تومان تعیین شده است. این مبلغ با توجه به افزایش قیمت کالاهای اساسی بعد از اعمال سیاستهای حذف ارز کافی بهنظر نمیرسد و نیاز است تا در اختصاص یارانه نقدی به سه دهک درآمدی، تغییراتی اعمال شود. طرح کالابرگ الکترونیک را میتوان اقدام مثبتی درجهت حمایت از اقشار کمبرخوردار دانست که با هدف حمایت از معیشت خانوارها به تصویب مجلس رسید و قرار بود بعد از اصلاح ارز ترجیحی اجرایی شود، مزیت اصلی این طرح این است که با افزایش و تغییر قیمت در کالاها، سهم پرداختی مردم افزایش پیدا نمیکند و افزایش قیمت متوجه دولت خواهد بود. حال اما با گذشت یک سال از اصلاح سیاستهای حذف ارز ترجیحی هنوز بهطور جدی و درست اجرایی نشده و لازم است، اجرای آن با جدیت بیشتری دنبال شود. مسکن یکی دیگر از مهمترین کالاهای اساسی است که گرانی و تورم صعودی آن را تبدیل به کالای سرمایهای کرده و باعث شده خرید مسکن در ذهن مردم آرزویی دستنیافتنی تلقی شود. متوسط رشد قیمت مسکن درسال گذشته 66 درصد بوده و اجارهبهای مسکن نیز در سال گذشته با رشد 50 درصدی همراه بوده است. برای کم کردن اثرات ناشی از افزایش صعودی اجارهبها البته سیاستهایی اعمال شده و تعیین سقف 25 درصدی برای افزایش اجارهبها ازجمله این موارد است، اما میزان افزایش اجارهبها نشان میدهد اعمال این سیاست از سال 99، تاثیر چندانی در کنترل افزایش آن بههمراه نداشته و لازم است سیاستهای موثرتری برای کم کردن فشار معیشتی ناشی از افزایش قیمت مسکن بهخصوص درمورد اقشار کمبرخوردار اعمال شود.
5-باز کردن پنجره انتخابات
7 ماهی تا شروع انتخابات مجلس باقیمانده است. باتوجه به فضاسازیها و شایعهسازیهایی که پاییز سال گذشته توسط جریانهای معاند خارجنشین اتفاق افتاد و سعی شد تا خدشهای جدی به اعتماد عمومی مردم وارد کند و با توجه به اینکه درصد مشارکت مردم در انتخابات ریاستجمهوری 1400 و سال 98 مجلس کاهش چشمگیری داشته، اهمیت برگزاری انتخابات اسفند امسال دوچندان شده است. موضوعی که رهبر انقلاب نیز در روزهای ابتدایی سال 1402 در دیدار با مسئولان نظام به آن اشاره کردند: «یکی از ابزارهای مهم قوت کشور همین انتخابات است. مسئولانی که مرتبط هستند از همین حالا راهبرد مشارکت را راهبرد امنیت انتخابات را، راهبرد سلامت انتخابات را، راهبرد رقابت انتخابات را مشخص کنند؛ انتخابات خوب سالم با مشارکت بالایی انشاءالله در آخر سال داشته باشیم.» رهبر انقلاب در این دیدار به مسئولان، توصیه کردند که راهبرد مشارکت برای برگزاری انتخابات خوب را دنبال کنند. تاکید بر این امر نشان میدهد نوع مواجهه مسئولان با انتخابات پیشرو میتواند در افزایش میزان مشارکت موثر واقع شود. بیپاسخ ماندن سوالات و شبهات افکار عمومی در جریان احراز صلاحیت کاندیداها در انتخابات ریاستجمهوری 1400، تاثیر منفی بر ایجاد امید در جامعه نسبت به مشارکت در انتخابات بههمراه داشت. حالا و در آستانه نزدیک شدن به انتخابات مجلس برای ایجاد شور و نشاط درجهت افزایش مشارکت عمومی لازم است فضا و امکانی برای حضور گروههای سیاسی فراهم شود تا ضمن ایجاد فضای رقابتی، اقبال بیشتری نسبت به مشارکت در این انتخابات اتفاق بیفتد. جریان ضدانقلاب که در روزهای ناآرامی بهدنبال تشدید جو منفی موجود در جامعه بود، با نزدیک شدن به موعد انتخابات بهدنبال ایجاد فضای یاس و ناامیدی برای کاهش مشارکت عمومی است. موضوعی که رهبری نیز در سخنرانی خود در حرم امام خمینی(ره) آن را مورد تاکید قرار دادند: «یکی از شیوههای دشمن، بدبین کردن مردم به انتخابات است. آنها از همین حالا توپخانههای خود را بهسمت انتخابات، روشن کردهاند.» سیاست ناامیدسازی مردم به انتخابات و آسیبی که اتفاقات انتخابات 1400 به اعتماد عمومی وارد کرد، لزوم پیگیری راهبرد مشارکت و رقابت در انتخابات پیشرو برای ایجاد شور و نشاط انتخاباتی درجهت گسترش مشارکت و جلوگیری از ایجاد ناامیدی در میان افکار عمومی را چند برابر کرده است.
6-مقابله با اقلیت هنجارشکن یا تحریک گسلهای اجتماعی؟
تبدیل شدن مساله پوشش به محور نزاع خیابانی در اتفاقات 1401 نشان داد جریان معاند حساب ویژهای بر اختلافنظرها روی یک مساله اجتماعی باز کرده و تلاش دارد از این تفاوت نگاه، دوقطبی مخرب بسازد. یکی از روشهای فعالسازی این دوقطبی به کارگیری سازماندهیشده عناصری در داخل کشور برای هنجارشکنی و تبدیل بدپوششی به نماد اعتراض سیاسی بود. طبعا زمانی که هنجارشکنی کارکردی امنیتی پیدا میکند، برخورد امنیتی با آن نیز اجتنابناپذیر است. این کنش سازماندهی شده به مرور موجی را ایجاد کرده و گروهی از مردم عادی را نیز در برگرفت. در چنین شرایطی شیوه صحیح برخورد این است که نهادهای برقرارکننده نظم عمومی با تفکیک قائل شدن بین هنجارشکنی سازماندهیشده و غیرسازماندهیشده به سراغ ریشهیابی مساله رفته و علت شکلگیری وضعیت کنونی را در اتاق فکرهای پشت پرده جستوجو کنند. نپرداختن به علتهای اصلی و برخورد گسترده در کف خیابان با کسانی که پوشش مناسب ندارند، نهادهای حامی قانون را در تقابل با مردم قرار داده و فضای اجتماعی را به سمتی سوق میدهد که نسبت به لزوم برخورد با موارد حاد هنجارشکنی نیز به سختی اقناع شود. استفاده از ون برای مقابله با بدحجابی چند پیام نمادین دارد. ورود ون به مساله پوشش باعث ایجاد این تلقی در اذهان عمومی میشود که نهادهای تنظیمگر بخش انبوهی از جمعیت کشور را به احکام شرعی پایبند نمیدانند، حال آنکه برخی از آمارها از اعتقاد بیش از 80 درصد بانوان به حجاب خبر میدهند. رهبر انقلاب نیز در همین راستا در جمع بانوان با تاکید بر اینکه نباید کسانی را که حجاب کامل ندارند، به بیدینی و ضدانقلابی بودن متهم کرد فرمودند: «ضعف حجاب، کار درستی نیست اما موجب نمیشود آن فرد را از دایره دین و انقلاب خارج بدانیم.» ورود مطلقا امنیتی به مساله پوشش همچنین این پیام را منتقل میکند که اکنون تمام دیدگاهها در این رابطه شنیده شده و راهی جز آنچه انجام میشود وجود ندارد. چنین نگرشی با بستن باب گفتوگو، دوقطبی مخربی ایجاد میکند که حاصلی جز تشدید شکاف اجتماعی در پی نداشته و صرفا به گسترش هنجارشکنی دامن میزند. مهمترین نکتهای که در اینباره باید مورد اشاره قرار گیرد این است که اتفاقات سال گذشته در اذهان عمومی به تصویر ونهای گشت ارشاد گره خورده و استفاده مجدد از این شیوه کنترلی تداعیگر سیاستهای شکستخورده گذشته است.
7-اینترنت و سیاستهای دوره آنالوگ
فضای ارتباطات دیجیتال، تمام شئون و ابعاد زندگی در دنیا را متاثر از خود کرده است. از این جهت نمیتوان انکار کرد که اینترنت به یکی از نیازهای ضروری ما تبدیل شده و در همین راستا استفاده از پیامرسانها برای انجام کارهای روزمره بیش از گذشته مورد استفاده قرار گرفته است. در ایران و با شروع ناآرامیها و التهابات پاییز 1401، شاهد اعمال فیلترینگ برخی پیامرسانها بودیم. اختلالها در این فضا اعتراضاتی برانگیخت و مسئولان امر در مقابل اعتراضات اینگونه پاسخ میدادند: «محدودیتها به جهت جلوگیری از سوءاستفاده دشمن برای ایجاد ناآرامیها اعمال شده و موقتی خواهد بود و بهمحض آرام شدن فضا شرایط بهحالت عادی بازمیگردد.» با آرام شدن فضا و گذر از التهابات پاییز اما فیلترینگ پیامرسانهای موردنظر رفع نشد و اختلالات و کندی اینترنت نیز به آن افزوده شد. اگرچه اعمال محدودیتها در شرایط بروز ناآرامیها بهدلایل امنیتی تا حدودی مردم را قانع کرد، اما ادامه آن بعد از آرام شدن شرایط امری توجیهناپذیر بود که دلایل روشنی نیز برای آن ذکر نشد. چنین مواجههای طبعا موج نارضایتی شکل گرفته نسبت به وضعیت اینترنت را به دوران پساآشوب نیز تعمیم داد. این نارضایتی زمانی شدیدتر میشود که احساس کنند اعتراضشان نهتنها شنیده نمیشود بلکه با پاسخهای غیرمنطقی مواجه میشود. وزیر ارتباطات یکی از اشخاصی است که همواره سعی داشته یا از پاسخ دادن به موضوع طفره رفته و از خود سلب مسئولیت کند یا اگر هم پاسخی داده جز دامن زدن به نارضایتی آوردهای نداشته است. زارعپور در پاسخ به کندی اینترنت با استناد به آمار سایت اسپیدتست معتقد بود سرعت اینترنت افزایش نیز پیدا کرده است و اظهار میداشت، علت کندیها بهخاطر استفاده فیلتر شکن است. در این میان اما آنچه مردم احساس میکردند، با اظهارات وزیر انطباق نداشت. زارعپور که تا پیش از این معتقد بود سرعت اینترنت افزایش پیدا کرده روز 14 تیرماه امسال، کندی اینترنت را گردن مخابرات انداخت و گفت، مقصر کندی اینترنت شرکتهای ارائهدهنده خدمات، ازجمله شرکت مخابرات ایران است که سالها وظایف خود را بهدرستی انجام نداده و شبکه اشباع شده است. فارغ از بحثهای کارشناسی که در این امر مطرح میشود، آنچه در این برهه ضروری بهنظر میرسد، تلاش درجهت بهبود زیرساختهای اینترنتی کشور و تصمیمگیری درست و منطقی درباره اعمال محدودیتهاست.
8-بازسازی اعتماد عمومی به رسانه ملی
تمام اقدامات سلبی و ایجابی که با هدف حذف خطرات امنیتی در دستورکار قرار میگیرد زمانی میتواند اثر اجتماعی مطلوبی داشته باشد که برای مخاطبان بهخوبی روایت شود. چنانچه دستگاه پیامرسانی بازدهی خوبی نداشته باشد اقدامات عملیاتی نیز کماثر خواهد شد. با درک این موضوع میتوان ارزیابی دقیقتری از چرایی اهمیت مرجعیت بخشی به رسانهملی به دست آورد. رسانه ملی بهدلیل دراختیار داشتن امکانات مهمترین بازوی رسانهای نهادهای حاکمیتی بهلحاظ دربرگیری مخاطب محسوب میشود؛ چراکه قدرت نفوذ آن به دوردستترین روستاها نیز میرسد. اگر این تریبون مرجعیت خود را از دست بدهد باعث میشود تا اولا نتواند صدای خود را به گوش مخاطب برساند و ثانیا اگر در مواردی نیز اهمیت اتفاقات منجر به رسیدن صدای رسانه ملی به مخاطبان شود عدماعتماد عمومی به این نهاد باعث میشود تا روایت اصلی ماجرا توسط افکار عمومی بهخوبی درک نشود. بهطور مثال یکی از مهمترین اتفاقات یک سال اخیر هجوم پلیس آلبانی به مقر تروریستهای منافقین بود. جنایات این گروهک علیه مردم ایران بهتنهایی دلیل کافی برای درک اهمیت موضوع است، اما این اهمیت زمانی بیشتر میشود که بهخاطر بیاوریم گروهک منافقین یکی از مهمترین بازویهای اپوزیسیون در وقایع اخیر بوده و تمام تلاش خود را در جنگ رسانهای علیه مردم ایران به کار گرفته بود. نهایتا پلیس آلبانی که چندماهی است روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کرده است بعد از شکست پروژه آشوب به پاتوق منافقین هجوم برده و آنها را تهدید به اخراج میکند تا نشان دهد نسبت به موقعیت و قدرت ایران درک جامعی پیدا کرده است.
با وجود اهمیت اتفاق رخداده شاهدیم دلایل و پیامهای آن بهخوبی به فضای افکار عمومی منتقل نشده است. در سوی مقابل اما جریان معاند تمام سعی خود را به کار گرفته تا مرجعیت رسانهای را از ایران خارج کرده و با بازنشر حداکثری اخبار جعلی برای خود فضاسازی کند. فضاسازیای که از التهابات خیابانی روایت جنگ شهری ساخته و درمورد آزادسازی شهرهای ایران از دست حاکمیت قصه میساخت. با توجه به این موارد باید گفت احیای مرجعیت رسانهای امری لازم است که تحقق آن برنامهریزی و اقدام سریع و دقیق میطلبد در غیر این صورت از اقدامات سلبی و ایجابی مثبتی که در پیش گرفته میشود نباید توقع رقم زدن معجزهای درجهت افزایش سرمایه اجتماعی داشت.