اگر حضور کاترین پرز شکدم در ایران را یک پروژه و سناریوی از پیش طراحی شده در نظر بگیریم، دو مرحله عملیات روانی داشت. مرحله اول نفوذ به جریان رسانه ای انقلاب و تبدیل شدن به یک «منبع موثق خارجی» بود. مرحله دوم که مرحله اصلی این سناریو بود و بدون آن مرحله اول یک فعالیت رسانه ای عادی تلقی می شد، فضاسازی روانی حضور ایشان در ایران است. به چه معنا؟
اعتراف کاترین در بی بی سی به این که جاسوس نبوده و هرگز با مقامی در رابطه نبود به نظر درست و قابل قبول است. زیرا هدف وی از نفوذ الزاماً جمع آوری اطلاعات و اسناد طبقه بندی شده نبود. هدف ایشان «اعتبار زدایی از رسانه های جریان انقلاب» عموماً و «کنفرانس بین المللی افق نو» و شخص «نادر طالب زاده» خصوصاً به عنوان دبیر این کنفرانس می باشد.
اهمیت برگزاری کنفرانس افق نو تا این حد است که در سال 98 پلیس آمریکا مهمانان آمریکایی شرکت کننده در این کنفرانس را به زندان و جرایم سنگین مالی تهدید می کند.
شاید کسانی این شبهه را مطرح کنند که کاترین شکدم می توانست با ادعای جاسوس بودن و سرقت اسناد محرمانه و همچنین ادعای روابط خارج از عرف با مقامات ج.ا فضای رسانه ای را تشدید کند، چرا این کار را نکرد؟
به نظرم پاسخ به این سوال این جاست که کاکرد کاترین شکدم کارکردی امنیتی نبود که بخواهد ادعاهای فوق را مطرح کند.بلکه با کارکردی رسانه ای-تبلیغاتی مواجهیم که سوژه اش- خانم شکدم-هم یک چهره رسانه ای است نه یک عنصر امنیتی با ماموریتی جاسوسی.و این چهره رسانه ای که یک خبرنگار است باید با همین چهره هم زندگی کند.
در ثانی طرح تکذیب جاسوس بودن وی از سمت او به شکل غیرقابل باوری از سمت رسانه های انقلاب نشر و تبلیغ میشود.این نشر گسترده با همان هدف - اعتبار زدایی از رسانه های انقلاب و...-صورت میگیرد در حالی که با فرض طرح ادعای جاسوسی و...همه ادعاهای ایشان منتشر نمی شود و البته همه آنها هم تکذیب و غیرقابل باور توصیف می شود.
ما با یک طراحی پیچیده انگلیسی مواجهیم که با شکل مشابه آمریکایی آن تفاوت های زیادی دارد.
در پایان باید خاطر نشان کنم آنچه که نوشتم فقط یک فرض تحلیلی است که ممکن است در آینده اثبات شودیا ممکن است نشود.
پایان