وحید جلیلی
🔹کتاب غربزدگی جلال آل احمد یکی از آثار تأثیرگذار ادبیات معاصر ایران است که به نقد عمیق فرایند مدرنیزاسیون در ایران و پیامدهای آن پرداخته است. آلاحمد با نگاهی انتقادی به تقلید کورکورانه از غرب و غفلت از هویت ملی، به بررسی چالشهای فرهنگی و اجتماعی ناشی از این فرایند پرداخته است.
🔸غرب زدگی آفتی است که ار غرب میآید و ما کشورهای جهان سومی و از پیشرفت وامانده را مانند طاعون گرفتار و بیمار میکند. آدم غرب زده ریشه و بنیادی ندارد، هرهری مآب و سرتاپا از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید میکند.
جلال در این باره میگوید: «غرب زدگی میگویم همچون وبازدگی. و اگر به مذاق خوشایند نیست، بگوییم همچون سرمازدگی یا گرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی است در حدود سن زدگی».
و در جای دیگر: «آدم غرب زده هرهری مذهب است به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است و نان به نرخ روز خور است همه چیز برایش علیالسویه است. خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبود پل هیچ است.»
🔹نگاه جلال به مقوله ی غربزدگی نگاهی آسیبشناسانه است. غرب و شرق برای او در قدم اول نه سیاسی است و نه فلسفی و نه حتی جغرافیایی، بلکه بیشتر مفهوم اقتصادی و اجتماعی دارد. «غرب شامل همة ممالکی است که قادرند به کمک ماشین، مواد خام را به صورت پیچیدهتری درآورند و همچون کالایی به بازار عرضه کنند.» به نظر او این مواد خام، فقط سنگ آهن نیست، یا نفت یا روده یا هم هست وبه طور کلی نثر جلال آل احمد تلگرافی، شلاقی، عصبی، پرخاشگر، حساس، دقیق، تیزبین، صریح، صمیمی، منزه طلب، حادثه آفرین، فشرده، کوتاه، بریده، و در عین حال بلیغ است. نثر وی به طور خاص در مقالات، سنگین گزارشی و روزنامهنگارانه است. جلال آل احمد دارای نثری برونگرا است یعنی نثرش بر خلاف نثر صادق هدایت در خدمت تحلیل ذهن و باطن شخصیتها نیست. جلال آل احمد با استفاده از دو عامل نثر کهن فارسی و نثر نویسندگان پیشرو فرانسوی به نثر خاص خود دست یافته است.
🔸جلال آل احمد از تشبه به غربی ها گریزان است، او ما را صاحب فرهنگی عظیم می داند که غرب زدگی با هجوم فرهنگ مصرف زدگی در میان ما در مقابل آن ایستاده تا آن را به نابودی بکشاند او می گوید:
«اکنون ماییم و تشبّه به قومی بیگانه و به سنتی ناشناس و به فرهنگی که نه در آب و هوای زمین ما ریشه دارد و نه به طریق اولی شاخ و برگی می کند. ملتی از خود بیگانه که همه چیزش ناقص است. چنین ملتی از خود بیگانه چون عروسکی می ماند در دست غرب که هر چه بخواهد بر تنش می پوشانند. ملتی مصرف کننده که هیچ اراده ای از خود ندارد.»
🔹او غرب را به حق، نه مدافع زنان که عامل تضییع حقوق زنان می داند. معتقد است غرب زن را به تظاهر و خودنمایی کشانده تا آن وجه اعلی او به حاشیه رانده شود:
«در واقع به زن فقط حق تظاهر و خودنمایی داده شده است. زنی که حافظ سنت و خانواده و نسل و خون بوده است را به ولنگاری کشیده ایم و در واقع به او مقام و مسئولیت و شخصیتی نداده ایم بلکه مصرف کننده جدیدی ساخته ایم برای لوازم آرایشی و پوششی و هر چیزی که به تظاهر و خودنمایی مربوط شود.».
🔸اما راه حل چیست؟ جلال راه حل را چند وجهی می داند او معتقد است که گرچه غرب به واسطه دیو بزرگ استعمار خویش توانسته مظهر رشد و پیشرفت شود و به واسطه آن هر آنچه پسماند هم دارد به دیگران منتقل کرد اما می شود ایستاد به قول جلال می شود ماشین سوار شد اما به شرط آنکه تا آخر مصرف کننده نمانیم، می شود از دستاورد ها استفاده کرد و حتی می شود و باید آن ها را مال خود کرد و ساخت اما نباید دربندش شد، نباید گرفتارش شویم زیرا ماشین هدف نیست، وسیله است
«باید ماشین را داشت و ساخت؛ اما در بندش نباید ماند. گرفتارش نباید شد. چون ماشین وسیله است و هدف نیست. »
🔹او به مخاطبش می فهماند که از سختی راه آگاست و می داند که غرب خیلی هم راحتمان نمی گذارد و از تمام اعوان و انصارش بهره می برد تا نگذارد به هدف نائل شویم اما اولا راه دیگری نیست دوما اگر آسان طلب نباشیم دست یافتنی است.
«رسیدن به این هدف که خود صاحب و تولیدکننده ماشین باشیم و از چنگ اسارت غرب بگریزیم ایده زیبا و گوش نوازی است اما در مقام عمل به این سادگی نیست. چرا که غرب و استعماری که روزی اش از این راه حاصل می شود به این راحتی این چنین اجازه ای نمی دهد و تنبلی و شکم بارگی ما و دولتی که به فروش نفت خو کرده است و همه چیز را می خواهد از راه آسانش به دست آورد هم مزید بر علت است. »