نمیدانم دوست و همکار بورسباز داشتهاید یا نه. من که زیاد دارم!
مهمتر از اون توصیهی اونها به من برای ورود به بازار بورس بود که همواره از زیرش درمی رفتم. تا اینکه چند ماه قبل به خاطر یک پروژهی مطالعاتی شرایط مهیا شد و شروع کردم به یادگیری فنون تحلیل و معامله در بازارهای مالی. بعد از مدتی هم ترید رو شروع کردم البته با سرمایهی کم و بهصورت آزمایشی. در بازار کریپتو البته. چون بازار بورس نفس همه رو بند آورده بود!
چیزی که برام جالبه سبک کاری تریدرها هستش.
تریدرها به دلیل ماهیت پویا، سریع و توأم با عدمقطعیت بالای بازارهای مالی مجبور هستن سیستم کاری و حتی سبکزندگیشون رو با این شرایط تطبیق بدن به همین خاطر کمتر غر میزنن و بیشتر عمل میکنن. پس سیستم کاریشون درسهای بسیار مهمی برای فعالان کسبوکار داره. جدی بگیرید!
(در مورد غر زدن منظورم تریدرهایی بود که در یک بازار مالی آزاد و جهانی کار میکنن.احتمالا بورس ایران در این ردیف نمیگنجه!)
اما چرا این عادتها باید مهم باشه؟
به خاطر اینکه همین کارهای ساده اگر در مدیریت کسبوکار بهشون توجه بشه احتمال شکست تا حد صفر میتونه کاهش پیدا کنه. شایعترین دلایلی که باعث ورشکستگی کسبوکارها میشه با جدی گرفتن این توصیهها دیگه پیش نمیاد.
چیزی که جالبه این هست که تریدرها بدون پاس کردن حتی یک واحد از دروس پرطمطراق مدیریتی اما سیستم بسیار کاملی از این لحاظ دارن. و در عین حال ساده!
پس اگر کنجکاوید تا خلاصهای از دروس مدیریتی رو به صورت ساده، قابل فهم و کوتاه مرور کنید توصیه میکنم این ۷ عادت رو مرور کنید.
در ادامه ۷ مورد از رفتارهایی که یک تریدر کارآزموده به طور معمول در طول فرآیند ترید انجام میده معرفی شده.
ابتدا علت انجام این کار و اهمیت اون در بازار مالی شرح داده شده. سپس آموزههایی که میتونه برای کارآفرینها و علاقهمندان به کسبوکار الهامبخش باشه مورد توجه قرار گرفته. این نکات دقیقا جلوی اشتباهاتی رو میگیره که تقریبا همهی کارآفرینها انجام میدن.
۱. تحلیل بنیادی
چرا؟
از نظر یک تریدر حرفهای ارزش یک سهام به قیمت فعلیش خلاصه نمیشه. بلکه پتانسیل رشد سهام در آینده هستش که ارزش واقعی اون رو تعیین میکنه. مثلا اگر مایکروسافت با یک شرکت هوشمصنوعی نهچندان بزرگ قرارداد همکاری استراتژیک در حیطهی IOT امضا کنه احتمال رشد انفجاری اون شرکت در آیندهی نزدیک زیاد میشه.
درسی که برای کارآفرینها داره
موفقیت در کسبوکار وابسته به کیفیت ادارهی اون هستش. ولی شروع درست کسبوکار مهمتر و بااولویتتر از اداره کردنش هست.
شروع درست یعنی
انتخاب درست بازار هدف(Target Market)
و
تعیین محدودهی فعالیت(Business Scope)
به همین خاطر قبل از شروع هرکاری تحقیقات زیر باید انجام بشه:
شروع درست کسبوکار مهمتر و بااولویتتر از اداره کردنش هست
۲. رصد دائمی تحولات بازار
چرا؟
به دلیل نرخ سریع تغییر قیمتها.
وابستگی پیچیدهی ساختارهای مختلف جهانی باعث شده تا کوچکترین تغییر در یک حوزه منجر به تغییر در حوزههای دیگه بشه. مثلا تصویب یک قانون در کشور چین میتونه قیمت سهام یک شرکت اروپایی رو تغییر بده.
درسی که برای کارآفرینها داره
رصد دائمی بازار و مشتریان برای هر کسبوکاری ضروری هست. متأسفانه برخی از کارآفرینها User research و Market research را هزینهی اضافه قلمداد میکنن درحالیکه این فرآیندها حکم بیمهشدن مقابل امواج غافلگیرکنندهی فردا رو داره. درواقع فرآیندهای User research و Market research صرفا یک مرحلهی مطالعاتی نیستن که بعد از اتمام ازشون رد شد بلکه باید به چشم چرخهای دائمی بهشون نگاه کرد.
متأسفانه برخی از کارآفرینها User research و Market research را هزینهی اضافه قلمداد میکنن درحالیکه این فرآیندها حکم بیمهشدن مقابل امواج غافلگیرکنندهی فردا رو داره
۳. آمادگی برای واکنش سریع
چرا؟
بهدلیل نرخ سریع تحولات، استراتژیها و تصمیمهای اخیر دیگه جوابگو نیستن و نیاز دارن تا بهروزرسانی بشن.
درسی که برای کارآفرینها داره
هیچ مسیر و چشماندازی دوام طولانی مدت نداره.
همچنین هیچ استراتژی و نقشهراهی هم اعتبار دائمی نداره.
متناسب با شرایط باید استراتژی رو بهروز کرد. به همین خاطر باید برای مواجهه با چنین شرایطی آمادگی داشت. راهش اینه که سیستم کاری تا حد امکان چابک باشه تا بشه در مقابل تغییرات آنی واکنش سریع نشون داد.
سیستم کاری باید تا حد امکان چابک باشه تا بشه در مقابل تغییرات آنی واکنش سریع نشون داد
۴. مدیریت ریسک
چرا؟
متخصصان بازار مالی هزینهی یک سرمایهگذاری رو ریسک اون میدونن.
در یک معاملهی خوب باید نسبت ریسک از دست دادن پول به سود عایدی مقدار معقولی باشه. خیلی از کسبوکارها دقیقا به همین خاطر ورشکست میشن چون حد مجاز ریسک رو در تصمیمات تجاریشون رعایت نمیکنن.
باید به این نکته توجه کرد که هرقدر هم سود مورد انتظار بالا باشه اما اگر ریسک نامعقول باشه هیچ مزیتی وجود نخواهد داشت. چون این مسیر به ورشکستگی ختم میشه!
یکی از مهمترین تفاوتهای یک تریدر با یک قمارباز به همین موضوع برمیگرده. تریدرهای حرفهای هیچوقت دنبال سودهای کلان با ریسک غیرمعقول نیستن.
درسی که برای کارآفرینها داره
هر کارآفرین باید ظرفیت ریسکپذیری کسبوکارش رو بدونه تا احتمال ورشکستگی رو به صفر برسونه و با خیال راحت فعالیت کنه.
گاهی تغییری کوچک در مقدار ریسک یک معامله میتونه سرنوشت کسبوکار را تغییر بده.
کسبوکارها دو دسته هستن:
یادمون باشه که وقوع بحران در ذات سیستمهای پیچیده هست و بزرگبودن یک شرکت و یا دسترسی به منابع زیاد اون رو نه تنها مصون نگه نمیداره بلکه آسیبپذیرتر هم میکنه.
گاهی تغییری کوچک در مقدار ریسک یک معامله میتونه سرنوشت کسبوکار را تغییر بده
۵. بهبود مداوم سیستم معاملاتی
چرا؟
تریدرهای حرفهای هریک از معاملاتشون را ثبتکرده و همواره اون رو را بازبینی میکنن تا خطای احتمالی سیستمشون رو برطرف کنن. اینکار نهتنها اونها رو از خطر ورشکستگی حفظ میکنه بلکه حد ریسک مجاز در معاملاتشون رو هم افزایش میده.
درسی که برای کارآفرینها داره
یک مدیر کسبوکار باید از کوچکترین تجارب درس بگیره و همیشه سیستمکاریش رو بهبود بده. به همین منظور ابتدا باید برای ثبت این تجارب و درسگرفتن از اونها بستر مناسب ایجاد بشه.
اشتراک گذاشتن این اطلاعات با یک کوچ کسبوکار میتونه بسیار راهگشا باشه.
هر کارآفرینی باید سیستم متناسب با روحیات، فرهنگ و رفتارهای خودش و کارکنانش رو برای مدیریت مجموعهاش پیادهسازی کنه.
علت شکست بسیاری از کارآفرینها اینه که از سیستم و فرهنگ سازمانی کسبوکارهای مشهور ولی نامتجانس، پیروی کورکورانه میکنن.
اگر یک سیستم کاری در ژاپن داره به خوبی عمل میکنه معنیش این نیست که در ایران هم همون نتیجه رو داشته باشه. اتفاقا بالعکس اگر سیستمی رو بدون توجه به فرهنگ و روحیات ایرانیها به ردههای سازمان تحمیل کنیم احتمال شکستش حتمیه.
علت شکست بسیاری از کارآفرینها اینه که از سیستم و فرهنگ سازمانی کسبوکارهای مشهور ولی نامتجانس، پیروی کورکورانه میکنن
۶. روانشناسی
چرا؟
تریدرهای حرفهای میدونن که احساسات حین معاملهکردن بسیار مخرب هست.
هیچ کسی نمیتونه از آیندهی بازار اطمینان داشته باشه پس زیانهای پیدرپی و یا سودهای پیدرپی نباید باعث بشه تا یک تریدر تصمیمات احساسی بگیره.
تصمیمگیری احساسی یعنی کنارگذاشتن سیستم معاملاتی و مدیریت ریسک. نتیجهاش هم بالا رفتن احتمال ورشکستگی هست.
درسی که برای کارآفرینها داره
هیچوقت برمبنای سخنان انگیزشی و یا هیجان رسیدن به رویاها و موفقیت، کسبوکار راه نیندازید. کسبوکار یک فرآیند علمی و منطقیه پس اجازه ندید خزعبلات روانشناسی مثبتگرا و مواردی مثل قانون کائنات شما رو از رویکرد منطقی در کسبوکار دور کنه.
البته که وجود هیجان و انگیزهبخشی در محیط کار از طرف رهبر کسبوکار یک امر ضروریه. به هرحال کارمندها به انگیزه نیاز دارن.
ولی رویکرد احساسی در کسبوکار به تصمیمگیریهای اشتباه و به مخاطره انداختن سرمایه منتهی میشه.
کسبوکار یک فرآیند علمی و منطقیه پس اجازه ندید خزعبلات روانشناسی مثبتگرا و مواردی مثل قانون کائنات شما رو از رویکرد منطقی در کسبوکار دور کنه
۷. شناخت کامل محدودیت
چرا؟
یک تریدر باتجربه میدونه که در مقابل غولهای سرمایهگذاری هیچ شانسی برای حرکتهای بزرگ نداره چون اونها هستن که جهت حرکت بازار را تعیین میکنن.
پس بهجای تلاش برای جلو زدن از غولها و نهنگها، استراتژیاش را در راستای واقعیت موجود بازار انتخاب میکنه و اهداف جاهطلبانه و غیرواقعگرایانه رو کنار میذاره.
درسی که برای کارآفرینها داره
بسیاری از افرادی که وارد مسیر کارآفرینی میشن معمولا تحتتأثیر داستان موفقیت چند تن از کارآفرینان مشهور هستن. بههمین دلیل تصور میکنن که با دست خالی ولی روحیهی بالا میتونن شرکتهای بزرگ رو کنار بزنن.
چند سال پیش برای یک دوست علاقهمند به کارآفرینی داشتم مفهوم مزیت رقابتی رو با مثال اقیانوس سرخ و اقیانوس آبی توضیح میدادم. بزرگوار بلافاصله از من خواست که یک فرصت اقیانوس آبی بهش معرفی کنم تا با هم کاری راه بیندازیم!
ازش پرسیدم که آیا میتونه 10 سال پول هنگفتی رو روی یک حوزهی نوآورانه بدون برداشت هیچ سودی و همچنین احتمال شکست کل پروژه سرمایهگذاری کنه؟ بزرگوار مدتی را به من خیره نگاه کرد البته به شیوهی عاقل اندر سفیه!
اگرچه داشتن دیدگاههای بلندپروازانه خوبه اما در عرصهی عمل نباید واقعگرایی رو کنار گذاشت.
یک کارآفرین باید محدودهی فرصتهای خودش رو بشناسه و پروژهاش رو در محدودهی رقابت با همتایان خودش تعریف کنه نه غولهای تجاری و تکنولوژیک!
یک کارآفرین باید محدودهی فرصتهای خودش رو بشناسه و پروژهاش رو در محدودهی رقابت با همتایان خودش تعریف کنه نه غولهای تجاری و تکنولوژیک
اگر به نظرتون توضیحات خیلی کم بودن و توضیحات مفصلتری لازم هست بهنظرم این مقاله رسالتش رو انجام داده و اون چیزی نیست جز ایجاد سوال در ذهن شما. مسلما هر یک از موارد فوق به اندازهی یک ترم مطلب و نکته داره و باید اون رو نزد اساتید جست.
امیدوارم که این مطالب شما رو کنجکاو کرده باشه تا مطالعات عمیقتری روی هر مورد انجام بدید.
بازار مالی بسیار بیرحم است و دستکاری توسط صرافیها و غولها امری معمول است. به همین خاطر من هم بعد از مدتی ترید کردن رو کنار گذاشتم چون نتونستم سیستم کاری خودم رو پیدا کنم و ترجیح دادم تمرکزم روی کار اصلیم باشه. اما متوجه شدم اساتیدی هم هستن که برای هر شخص سیستم معاملاتی اختصاصی طراحی میکنن. به نظر جالب باید باشه.
از میان تمام عادتهای بالا، سیستم کاری اختصاصی برایم بیشتر از بقیه الهامبخش بود. الهامبخشترین عادت برای شما کدام است؟