همه ما با تمدن اسلامی ، تمدنی که ردی از اسلام در آن مشاهده میشد، کم و بیش آشناییم .
تمدنی که میتوان گفت در کنار تمدن چین سرامد های عصر خویش بودند .
تمدنی که وسعتش به اندازه نیمی از جهان کشف شده آن روز بود .
هنگامی که صحبت از تمدن میشود به هیچ عنوان از یک خاندان سلطنتی یا یک پادشاه یا حتی عده ای متفکر صحبت نمیشود .
تمدن فراتر از همه این هاست .
تمدن روح حاکم بر همه مناسبات زندگی جمعی انسان هاست .
فیلسوف و پادشاه و متفکر و هنرمند همگی در تمدن حل میشوند و در عین حال میتوانند در تمدن اثر گذار باشند و این روح را حرکت دهند.
در این متن میخواهیم به اختصار به تاثیرات متقابل تمدن اسلامی و قبایل صحرا گردی که در گذشته در آسیای مرکزی زندگی میکردند بپردازیم .
در گذشته در مناطقی مابین ایران ، چین، سیبری و هند مردمی صحرا گرد زندگی میکردند .
مردمی غیر متندن که نه در تمدن چین نه ایران نه هند جایگاهی نداشتند .
این مردم از قوم های مخالفی از تشکیل مشدند که میتوان از ترک ها ، مغول ها ، هون ها و تاتار ها به عنوان معروف ترین این اقوام نام برد .
گفته میشود شغل آنها دامداری بوده است و مردمانی بسیار شجاع و جمگ آور بوده اند .
وجود چنین مردمانی برای برای تمدن های قدرتمند پیرامون خطری مهم به حساب می آمد .
این تمدن های قدرتمند همواره تلاش میکردند این قبایل را از خود دور نگه دارند و حملات پیشگیرانه ای به آن ها میکردند .
این حملات و دلایلی همچون خشک شدن زمین های آن منطقه باعث کوچ کردن این اقوام از آسیای میانه به سایر نقاط شد .
این اقوام همانطور که گفته شد شروع به مهاجرت به سار نقاط کره زمین کردند و به دلیل قدرت نظامی بسیار بالا در ممالکی که حکومت مرکزی مقتدری وجود نداشت دست به قتل و غارت زدند و در بعضی ممالک حکومت را به دست گرفتند .
اما به دلیل نداشتن فرهنگ قوی مستقل به سرعت در فرهنگ مناطقی که آنجا را فتح میکردند حل میشدند و بعد از مدتی دیگر نه خبری ازخوی وحشی گری در آن ها نبود و نه دیگر بیگانه به حساب می آمدند
برای مثال دو گروه از هون ها سکونت گاه های خود را رها کردند و به هند و اروپای مرکزی مهاجرت کرند .
در آن زمان در هند و اروپا ، گوپتا ها و امپراطوران روم از قدرت کافی در خوردار نبودند و هون ها در این دو منطقه ترس و وحشت فراوانی آفریدند . در هند هون های سفید به مدت پنجاه سال در شمال هند امپراطوری تشکیل دادند . و در اروپا به رهبری آتیلا و کمک اقوام دیگر اروپایی امپراطوری روم غربی را منقرض کردند .
اما پس از مدتی هون ها در اروپا به آیین مسیحیت گرویدند ، با سایر مردم اروپا در آمیختند و در اروپا پراکنده شدند .
هون ها ب هند هم به چنین عاقبتی دچار شدند .
یک چنین وضعیتی پس از اسلام برای ترک ها و مغول ها و تمدن اسلامی بهوجود آمد که در این متن سعی در بررسی این مورد داریم .
سردمداران حکومت های اسلامی از ابتدا اعراب بودند .
بعد از امویان عباسیان بر همه جای جهان اسلام به جز آندلس تسلط یافتند .
درواقع اندلس تحت حکومت امویان مانده بود و دنتیجه در آن زمان دو خلیفه در جهان اسلام به طور موازی خلافت میکردند .
از زمان عباسیان هوش و فراست ایرانی ها مورد توجه فراوان خلفا قرار گرفت مثلا هارون الرشید برای اداره حکومت اسلامی از برمکیان کمک گرفت و برمکیان وزرا هارون شدند .
با آغاز قرن سوم هجری کم کم حکومت هایی در ایران به استقلال نسبی دست یافتند .
اکثر این حکومت ها با شورش و کنار زدن حکومت محلی قبلی شکل میگرفتند و برای مشروعیت بخشیدن به سلطنت خود مجبور بوندند مورد تایید خلیفه بغداد باشند .
از قرن دوم تا اوایل قرن پنجم حکومت های قدتمندی در ایران و عراق از جمله صفاریان ، سامانیان آل بویه و … در ایران به وجود آمدند و توسط حکومت بعدی نابود شدند
در بین این حکومت ها حکومت های بسیار قوی ای وجود داشتند که میتوانستند به راحتی دستگاه خلافت را برچینند اما به دلیل عدم وجود نظریه مشروعیت بخش دیگری همگان به خلافت خلیفه تن میدادند .
این وضعیت در قسمت شرق تمدن اسلامی قبل از ورود ترک ها برقرار بود .
در سال ۲۹۷ مدعیان جدیدی مستقل از خلفای بغداد و آندلس ظهور کردند .
فاطمیان که شیعیان اسماعیلی بودند در سال ۳۵۸ مصر را به طور کامل فتح کردند و باعث شدند در جهان اسلام همزمان سه امیرالمومنین نامشروع داشته باشیم !!
دولت فاطمی شهر قاهره را تاسیس کرد و تشیع را دین رسمی اعلام کرد .
در سال ۴۵۰ قدرت دولت فاطمی به حدی زیاد شد که در بغداد به نام آن ها خطبه میخواندند و همه چیز برای تحویل خلافت به فاطمیان و انقراص عباسیان مهیا بود . با به قدرت رسیدن فاطمی ها در بغداد تشیع میتوانست بسیار زود تر و سریع تر رشد کند اما در این زمان از سمت شمال شرق فرشته نجات عباسیان از راه رسید .
پیشینه ترک ها به همان ساکنین آسیای مرکزی بر میگردد و خیلی از ویژگی های آن ها را دارا بودند
با ظهور اسلام و گسترش تمدن اسلامی طوایف مختلف ترک ها وارد سرزمین های اسلامی شدند و پس از مدتی اسلام آورده و در قسمت های مختلف ساکن شدند .
ترک ها از ابتدا به دلیل جنگ آموری و زیبایی ظاهر مورد توجه خلفا بودند و پس از آن مورد توجه سلطنت های ایرانی قرار گرفتند در این دوران آن ها جایگاه مهمی در حکومت داشتند اما در خود توان تشکیل سلسله را نمیدیدند . اما کم کم با فهم بیشتر مساُل سیاسی و کسب هویت فرهنگی قوی توانستند به سمت تشکیل سلسله مستقل بروند .
با حضور ترک ها بعد از عرب و فارس که سومین قوم قدرتمند در تمدن اسلامی بودند عرصه سیاست متحول شد و تمدن اسلامی تغییراتی کرد .
اولین سلسله مستقل ترک ها غرنویان(۳۴۴ ه.ق – ۵۸۳ ه. ق) بوند
بیشتر ما غزنویان را با حملات سلطان محمود به هند میشناسیم سلطان محمود معتقد بود جهاد با کفار کفاره جنگ های مسلمین با یکدیگر است . و به نام اسلام و جهاد با کفار در هند به قتل و غارت مشغول میشد .
اما باید اذعان داشت که وی تنها از نام اسلام برای پیشبرد نقشه های خود استفاده میکرد و میتوان گفت بسیار قبل تر از این که ماکیاولی کتاب شهریار را بنویسد سلطان محمود بر اساس آن عمل میکرد.
سلطان محمود یک سنی بسیار متعصب بود و رابطه خوبی با خلیفه هم داشت با ارسال هدایایی از هند توانست اعتماد خلیفه را جلب کند .
به این ترتیب نام خلفا را در مناطق خراسان دوباره زنده شد
همچنین محمود غزنوی بسیار با اسماعیلیلیان ، شیعیان و معتزله مخالف بود و آن ها را میکشت برای مثال پس از فتح ری عده زیادی از علمای شیعه را قلع و قمع کرد .
پس از غزنویان دومین سلسه ترک قدرتمند سلجوقیان بودند .
سلجوقیان ترک هایی بودند از تیره اغوز ها که در سده دوم هجری به از آسیای مرکزی به سمت غرب مهاجرت کردند .
سلجوقیان کهرهبری آن ها را سه تنار نوه های سلجوق به عده داشتند ابتدا در ماورا النهربه عمرای محلی کمک میکردند و پس از ضعف غزنویان شرایط برای قدرت نمایی آن ها فراهم شد .
سلجوقیا به زودی توانستند اکثر ایران وعراق و بخش هایی از روم شرقی را تصرف کنند .
سلجوقی ها سنیان متعصبی بودند و با توجه به رشد روز افزون شیعیان ، خلیفه عباسی در مسجد به نام طغرل (اولین پادشاه سلجوقی) خطبه خواند و اورا به بغداد دعوت کرد با ورود طغرل به بغداد شرایط دوباره برای شیعیان بسیار سخت شد همچنین نفوذ دولت فاطمی در بغداد کاملا از بین رفت پس از طغرل آلب ارسلان جانشین وی شد .
از اقدامات آلب ارسلان رساندن خواجه نظام الملک به منسب وزارت بود . پس از آلب ارسلان فرزند او ملک شاه به حکومت دست یافت . در دوران ملک شاه بود که نظام الملک مدارس نظامیه را تاسیس نمود
مدارس نظامیه از نظر فقهی شافعی و از نظر اعتقادی تابع اشعری بودند و هیچ اعتقاد دیگری در آن ها راه نداشت .
نظام الملک هم که یک سنی متعصب بود بر شیعیان بسیار سخت میگرفت اما برای سادات احترام قائل بود
در دوران سلجوقیان همانطور که دیدیم عباسیان از انقراض نجات یافتند و و تشیع بار دیگر به حاشیه رفت .
در همین زمان بود که جنگ های صلیبی آغاز گشت .
بیشتر بار مبارزه با صلیبیون بر دوش دولت فاطمی بود و اختلافات فراوانی که بین عباسیان سلجوقیان و فاطمیان و مور ها وجود داشت باعث شد در سال ۴۹۲ بیت المقدس به دست صلیبیون بیفتد
پس از مدتی اختلافات بین طوایف مختلف سلجوقی بالا گرفت و زمینه ساز ظهور خوارزم شاهیان شد .
خوارزم شاهیان به دلیل نفوذ سلجوقیان در بغداد نمیتوانستند مشروعیت خود را دریافت کنند تا این که خلیفه بعد از فتح همدان و خوزستان در سال ۵۹۵ مجبور به دادن مشروعیت شد .
همانگونه که تاحدودی از صحبت های قبلی بر می آید پیش از حمله مغول اتحادی در تمدن های اسلامی وجود نداشت و هر حاکم محلی تلاش میکر مناطق خود را گسترش دهد و نا آرامی نسبتا زیاد شده بود .
همچنین از تسلط اهل سنت بر ایران و عراق گفتیم . تسلطی که در اوایل قزن پنج در اوج قدرت آل بویه و فاطمیان ، با نابودی دستگاه خلافت میتوانست از بین برود اما ترک ها ، علی الخصوص سلجوقیان جان تازه ای به آن بخشیدند .
در سال ۵۶۷ در آسیای مرکزی چنگیز خان رهبر بیشتر مغول ها شد . مغول ها مردمی صحرا گرد و بسیار فقر بودند .
و انگیزه اصلی آن ها از جهانگشایی کسب غنایم جنگی بود .
مغول ها پس از تصرف چین به دلیل سیاست ها بسیار نادرست خوارزم شاهیان و تحریک صلیبیون به ایران حمله کردند . در ایران با مقاوت بدون پشتوانه مردم مواجه شدند که تنها با عث ریخته شدن خون های بسیار شد .
سر انجام هولاکو خان در سال ۶۵۵ بغدا را تصرف کرد و دستگاه خلافت عباسیان را بر چید .
در این زمان علما از ایران و عراق به هند و مصر که از حمله مغول ها در امان بود مهاجرت کردند . و در ایران عراق اولین حاکمان مغول که از صلیبیون هم تاثیر گرفته بودند بر مسلمانان سخت میگرفتند .
فرهنگ مغول ها ضعیف بود و این باعث میشد هر جا میرفتند به آیین مردم آنجا گرایش پیدا میکردند .
برای مثال به مرور مغول های چین بوایی ، مغول های ایران مسلمان شدند .
با مسلمان شدن غازان خان فشار از روی مسلمین برداشته شد .
در ایران و عراق چون بساط خلافت برچیده شده بود و برای حاکم مشروعیت گرفتن از خلیفه دیگر موضوعیتی نداشت اهل سنت عملا تسلط و برتری بلامنازع خود را از دست داد .
در این شرایط زمینه های رشد تشیع و متصوفه فراهم آمد .
در این زمان علمای شیعه میتوانستند آزاده سخن بگویند و گرایش به اهل بیت در نواحی مختلف ایران زیاد شد .
اوجلایتو که بعدا به سلطان محمد خدابنده مشهور شد شک کرد که کدام مذهب را مذهب رسمی اعلام کند . برای همین همه علمای مذاهب مختلف را جمع کرد و مناظرات آن ها را مدت ها گوش داد و بالاخره مذهب تشیع را برحق دانست وتشبع را مذهب رسمس اعلام کرد .
پس از این شورش علیه مغول ها در جایجای ایران وعراق آغاز میشود .
حکومت هایی که تشکیل مشدند بیشتر رنگ و بوی تشیع داشتند مانند سربه داران ، مرعشیان ، مظفریان و …
پایان این حکومت ها و شورش ها حمله تیمور بود .
تیمور یک بار دیگر تمامم ایران و عراق را شخم زد همچنین به هند که مغول ها از کنار آن گذشته بودند هم یورش برد و آنجا را نیز غارت کرد .
پس از تیمور جانشین های او خیلی دوام نیاوردند و دوباره قیام ها و حکومت های محلی شکل گرفتند
همانگونه که گفته شد با این که فرهنگ اسلامی آسیب جدی ندید اما به دلیل انحطاط تمدنی اسلام که ناشی از نابودی دستگاه خلافت و از بین رفتن شور و شوق تولبد فکر و علم جدید ،بود تمدن اسلامی آسیب فراوان دید
از اواسط قرن هفتم (حمله مغول ها) تا اوایل قرن دهم (تسلط صفویه بر ایران) وضعیت ایران وضعیت آشفته ای بود اما در دل این آشفتگی و بر ویرانه های تمدن اسلامی ، همانگونه که گفته شد فرهنگ شیعی در حال گسترش بود .
این فرهنگ زمینه ساز تمدن جدیدی بر پایه تشیع در زمان صفویان شد .
همچنین عثمانی ها که سنیان متعصبی بودند در نواحی دیگر جهان اسلام با بازسازی تفسیری ظاهری از اسلام سنی دوباره تمدنی اسلامی را احیا کردند .
به صورت جمع بندی شده میتوان گفت تمدن اسلامی پس از زوال در قرون ۷ و۸ و ۹ به دو شکل جدید بر پایه تشیع و تسنن احیا شد . در این متن بیش از این در مورد صفویان وعثمانیان که هر دو ترک بودند صحبت نمیکنیم .
همانگونه که قص آن را داشتیم تاثیر فراوان ساکنین گذشته آسیای مرکزی در تمدن اسلامی را بررسی کردیم .
غزنویان ، سلجوقیان ، خوارزم شاهیان ، مغول ها و جانشنین آن ها ، تیمور و … همگی را میتوان جز مردمی دانست که ریشه آن ها به آسیای میانه بر میگردد .
علاوه بر این ها صفویان ، عثمانی ها ، آقیونلو ها ، قراقیونلو ها و … میز میتوانند در این دسته بندی جای بگیرند اما به دلیل این که این ها قبل از تاثیر گذاری خود قرن ها در سرزمین ها اسلامی زندگی کرده و به طور کامل در اسلام هضم شمده بودند و در احیای تمدن اسلامی نقش ویژه ای داشتند میتوان آن ها را از گروه قبلی جدا نمود .