هدف تخریب

بعد از نوشتن دو پست از وقایع، توبه کردم که پستی در این مورد ننویسم، ولی اینجا توبه شکستم.

چند روز پیش دست انداز پستی منتشر کرد با عنوان «سپر های جادویی در دست دوستان» منتشر کرد و با لحنی که در این روزها زیاد از دست انداز دیدیم درباره ماهواره نوشت.
بعد از خواندن این پست، فکرهایی ذهنم رو دوباره درگیر کردن. اینکه چه کسانی دارن به ما ضربه میزنن و چه چیزی هدف تخریب اونهاست.
بعد از لایک پست دست انداز از روی موافقت، نظری با این متن نوشتم:

سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه و به دور از کسالت جسمی و روحی باشید

سپر های واضحی از دشمن هست ولی بنظرم سپر های نادیده زیادی هم هست که در ظاهر علیه سپر های دشمن بودن هستن عملکردی در راستای سپر های دشمن دارن.
بواقع ضرر این سپر های پنهان حتی بیشتر از دیده هاست، به این دلیل که با ظاهر خوب، جذب می‌کند و بعد اثر منفی شون رو میذارن

بواقع کسانی که با ظاهر دوست سپر دشمن رو در دست دارن، بسیار بیشتر از کسانی که بطور واضح و آشکار سنگ طرف مقابل رو به سینه میزنن بدم میاد.
این نظر رو صرفا برای این نوشتم که در کنار پست دست انداز که به دشمنان روراست (!) اشاره داشت به دشمنان محفوظ توسط ریا هم اشاره کنم.

ولی درمورد هدف تخریب،
با تلخی چیزی که من فهمیدم، بعلاوه تلخی اتفاقات اخیر نتونستم جلوی خودم رو برای ننوشتن بگیرم.

بزرگترین تراژدی این چند وقت و عامل بغض. به نام خداوند رنگین کمان
بزرگترین تراژدی این چند وقت و عامل بغض. به نام خداوند رنگین کمان

در ابتدا، چند پرده برای دیدن اهداف تخریب:


1-نمونه اعتراض مسالمت آمیز

چند سال قبل بین هیئت های یزد که با شروع محرم، بطور منظم و با پخش تلوزیونی شروع به اجرا در جاهای مختلف میکنن، هیئت بعثت با چند بیت تضمین شده با دو بیت از غزل معروف فرخی یزدی خوندن.


http://www.dalfak.com/w/6eltf


این غزل با اتفاقات روز عاشورا هم همخوانی جالبی داره. مفاهیم خوبی در شعر هست که به خوبی بیان شده.

ولی جالب است بدانید که مسئولین این هیئت برای پاسخگویی احضار شدن و فعالیت خواننده نوحه و این هیئت محدود شد، بدلیل وجود مفاهیم سیاسی ممیزی!

این سوال برای من مطرح هست که چه چیز غلطی داخل این شعر بود، اگر اعتراضی هست کاملا مسالمت آمیزه (لازم به ذکر است که اجرای این نوحه برای چند سال قبل از اتفاقات اخیر و بیشتر شدن حساسیت کلمه آزادی هست)



2- تو اول توی ایران باش!

طی اتفاقات اخیر، یکی از نویسندگان تقریبا پرطرفدار ویرگول که توی صفحه اش غالبا پست هایی سیاسی دیده میشه و در توضیحات صفحه، خودش رو به نوعی همه چیز دان معرفی کرده، متنی در تحلیل رخداد های بعد از مرگ مهسا امینی نوشته بود که بین منتخبین قرار گرفت و برای مدتی توی چشم بود.

داخل متن از توطئه هایی حرف میزد که در تلاش برای ایجاد انکسار بین مردم ایران بودن. این متن البته با لحنی تند و در جاهایی با توهین هایی واقعا زشت همراه بود.

من در نظرات برای اون پست نوشتم که اصلا نویسنده نگاهش به وضعیت مردم حین این اتفاقات نبوده و عصبانیت مردم نوعی مخالفت صرف رو ایجاد کرده که اینجا نمود پیدا کرده.

در جواب شخص مذکور حرف های من رو کاملا بی ربط خواند و گفت همراهی کننده ها از قشر مرفه جامعه بودن ...

در نکته ای طنز تلخ باید عرض کرد که ایشون در استرالیا زندگی میکنن! و با این حال درباره وضعیت کشور با این اطمینان صحبت میکنن...


3-حقشه!

چهار سال قبل و در کلاس درس و طی چند صحبت، بحثی سیاسی شکل گرفت و من تا جایی که توان داشتم خودم رو نگه داشتم. در کل از بحث سیاسی اصلا خوشم نمیاد.

فقط در اواخر بحث، تنها یک جمله با اجازه معلم گفتم. جمله اشاره ای به خانه بزرگ یکی از مسئولین سرشناس داشت که در یکی از گرانترین محله های قم بود. گفتم که این چندان مشابهتی با حکومت امام علی (ع) که ادعای پیروی اون هست نداره.

بعد از این، یکی از همکلاسی ها که پدرش دارای منصبی (فکر کنم در سفارت ایران در روسیه) بود با نگاهی عاقل اندر صفی به من گفت:
«چون به مردم خدمت میکنه حقشه!»

حقشه !!
حقشه !!



4- تیم ملی، ملی است

در پی صحبت های جوگیرانه کسانی که به قول دست انداز سپر دشمن بطور واضح دستشونه، بعضی اوقات حمله هایی به بعضی چیز ها کردن که عجیب بودن داستان ذهن این افراد رو بیشتر نشون داد.

داستان تیم ملی یکی از نمونه هاست.

تلاش مضاعف برای حذف تیم ملی از جام جهانی یا سو استفاده از جام جهانی برای اعتراض به قیمت ضرر کردن تیم ملی، حمله شدید به بازیکنان تیم ملی که چرا مثل خودشون جبهه گیری واضح و تحت تاثیر ندارن یا اینکه چرا لبخند میزنن ...

از طرف مقابل هم تعداد کمی تیم رو سرزنش کردن که چرا از حکومت بطور واضح حمایت نکردن ...

هزاران آرزو و هزینه و تلاش پشت رسیدن به جام جهانی هست، این فستیوال برای همه دنیا با خوشحالی، همدلی و کلا زندگی گره خورده، اونوقت یک سری افراد بعنوان مورچه دور گود خیلی راحت قید اینها رو میزنن.

علاوه بر این باید گفت که تیم ملی برای ایرانه و با تغییر حکومت نابود نمیشه (همونطور که با انقلاب از بین نرفت یا بوجود نیومد) و هیچ حکومتی در دنیا نمیتونه ادعا کنه که بدلیل حمایت ها، کل تیم ملی فقط برای اونه. این تیم از بین مردم ایجاد شده و اعضای اون با تلاش خودشون به این مرحله رسیدن.

جایی که همه ایران با دست یک نفر همراه بود
جایی که همه ایران با دست یک نفر همراه بود

برای یادآوری حس جام جهانی:

https://www.aparat.com/v/5hm3A


5-به خدا تاریخ!

در همین شلوغی و غلغله، توجه به تاریخ و اتفاقات هم بود. البته اینجا هم برخی عدم اهمیت تاریخ برای خودشون رو به اثبات رسوندن.

در این بین مثلا حرف نماد شیر و خورشید بعنوان یکی ار نماد های قدیمی ایرانی مطرح شد، توجه به این بازماندگان پهلوی رو مجاب کرد تا بعنوان نخودی (!) سودای برگشتن داسته باشن. درحالیکه نشان شیر و خورشید وابسته به پهلوی نیست و پیشینه طولانی ای داره.

اینجا مثالی کوچک بی اهمیت بودن تاریخ کشور برای برخی افراد که از دسته همون سپر به دستان هستن رو اوردم:

بدون توضیح بیشتر ...
بدون توضیح بیشتر ...




با این پنج پرده، چیزی که من دیدم اینه که بنیان های فکر جامعه ما از عوامل داخلی و خارجی آسیب دیدن. مواردی مثل تاریخ، حس ملیت، ارزش های مختلف قرار گرفته در فرهنگ جامعه ما که از دین یا چیز های دیگه وارد شدن و غیره تخریب شدن.

این خیلی خطرناکه. دو لبه قیچی جامعه ما بشدت از هم دور شده و برندگی نداره، و این ها میتونه باعث کاملا جدا شدن پیوند دو تیغه جامعه بشه.