اصالتاً از اهالی شمال بود. ساده، بیآلایش و پاک. دوران ابتدای دبیرستان به خاطر شرایط کاری پدر از شهرهای گیلان به تهران هجرت کرد. وارد دبیرستان که شد فقط به جرم «شهرستانی» بودن مدام مورد اذیت، تمسخر و استهزای همکلاسیها قرار میگرفت. چرا؟ چون مثلاً لهجه داشت، قیافهاش شمالی بود. روزهای سختی را سپری کرد و برخی روزها آنقدر فشارها سنگین بود که بغض گلویش را میفشرد و به گریه میافتاد. اما خب بعد از چند سال، تهرانی شد. هم قیافهاش و هم لهجهاش. اما دیگر خبری از سادگی، صمیمیت و بیآلایشی نبود!
حالا حکایت اربعین در این چند ساله همین است.
صدها سال آیین اربعین - با همه سختیها و دشواریها- بین مردم عراق زنده ماند. دوران رژیم بعث و صدام را که هر کس پیاده به کربلا میرفت اعدام میشد، از سر گذراند. گذشت و گذشت تا رسید به زمان ما که دوران شکوفایی و بلوغ خود را سپری میکند.
حالا همه آگاه شدهاند که موجودی به نام «پیادهروی» اربعین هم هست. هم فال است و هم تماشا. هم زیارت است. هم ورزش است؛ هم «پرتقالدان زاددان» میدهند.
با خودِ ایرانیِمان تشریف میبریم به کشور برادر و همسایه عراق.
خود ایرانی من کیست؟
تعارف نداریم. خودمانیم. دارم فارسی مینویسم، غریبه نمیخواند. خود ایرانی یعنی
«سر کوچه دارن نذری میدن، پاشو تا تموم نشده».
خود ایرانی یعنی
«مفت باشه، کوفت باشه».
خود ایرانی یعنی با خنده به دوستام بگم:
«عراقیه نفهمید. بجای ده هزار تومنی بهش هزاری دادم».
یعنی به میزبان عراقیت که برای خدمترسانی به تو - زائر حسینی - کم نگذاشت بگویی هر وقت به ایران آمدی در خدمتت هستم. وقتی به ایران آمد هر چقدر تماس بگیرد، جوابش را ندهی.
منِ ایرانی یعنی همین فرهنگ 2500 ساله آریایی!
به جان همه مقدسات! بگذاریم حداقل این اربعین «اصیل» باقی بماند. نگذاریم مثل خیلی واژهها و عبارات مقدسی که مبتذلش کردیم، خراب شود. نماز جمعه، بسیج، راهپیمایی، حزب الله و حزب اللهی و خیلی چیزهای دیگر... .
اینکه پیادهروی اربعین در آینده چگونه میشود؟ چه خواهد شد؟ نمیدانم. اما جداً از «ایرانیزه» شدن این منسک اصالتاً عراقی میترسم.
بگذاریم اربعین برای عراقیها اصیل بماند... آنها با «شهرستانی» بودنشان با امام حسین(ع) حال میکنند.
اصالت چیست؟
اصالت یعنی پاکبازی و خلوص در برابر زائر حسین.
اصالت یعنی احترام گذاشتن به فرهنگ طرف مقابل با علم اینکه با من متفاوت است.
به اربعین برویم. با احترام به فرهنگ میزبان برویم.
* عنوان مقاله اقتباسی است از شعر فخرالدین عراقی -شاعر قرن هفتم- :
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم / چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی