مدیریت دانش ظرفی است که درون آن میتوان تمام آنچه را که تجربهپذیر و تکرارشونده است، گُنجاند و با مدیریتی صحیح آن تجربۀ تکرارشدنی را به صورتی که بهینهتر و شایستهتر است شکل داد. از جملۀ اینگونه امور، بحرانهای طبیعی است که چنانچه به طرزی مناسب مدیریت دانش بحران صورت نگیرد، خسارتهایی به بار خواهد آورد که سالها کام چشندگان آن بلا و بحران، تلخ خواهد بود. با وجود تلاشهای متخصصان و دانشمندان برای پیشبینیپذیر کردنِ زمان و شدت وقوع بحرانها، هنوز که هنوز است اموری همچون سیل و زلزله، غیرمترقبه یا پیشبینینشده اطلاق میشوند.
همانگونه که در مقالۀ مدیریت بحران با مدیریت دانش بیان شد، مدیریت دانش برای بقای سازمانی و اثربخشی در محیطهای آشفته و چابک حیاتی است. اینجاست که اهمیت و لزوم مدیریت دانش بحران[1] احساس میشود تا با کمک آن بتوان هم زمان و شدت رخدادِ بلایا را احصا کرد (علم داده) و هم با آمادگی حداکثری به رویارویی با بحران و بلا شتافت.
توجه به مبحث مدیریت دانش بحران برای کشور ما – ایران – که در معرض انواع بحرانها و بلایای طبیعی قرار دارد، اهمیتی صدچندان پیدا میکند و چنانچه بررسیهای حین و پس از بحرانها در ظرف مدیریت دانش انجام شود، با یادگیری مستمر، میزان خسارات و تلفات ناشی از بحرانهای طبیعی کمتر خواهد بود. این موضوع –چنانچه اجرایی شود- میتواند ایران را بهعنوان کشوری صاحبایده در مدیریت دانش بحران به جهانیان معرفی نماید و چنانچه با بیتوجهی -در حد پژوهشهای دانشگاهی- به گوشهای رها شود، باز همچون گذشته کام ما ایرانیان از وقوع حادثه و بحرانی مشابه تلخ و تلختر خواهد شد.
توجه به تجربۀ جهانی در مبحث مدیریت بحران و خصوصاً مدیریت دانش بحران و الگوبرداری از نمونههای جهانی موفق و درس گرفتن از تجربههای عملی و اجرایی موفق میتواند مسیر رسیدن ایران را به قلۀ جهانی مدیریت دانش بحران هموارتر و پیمودن این مسیر را سهلتر نماید.
در میان تجربههای موفق و ناموفق مدیریت دانشِ بحران، مطالعۀ شیوۀ بهرهمندی از مدیریت دانش بحران در کشورهای بحرانخیزی که سالانه بلایای طبیعی و غیرطبیعی گوناگونی را به چشم میبینند، یقیناً مثمر ثمر خواهد بود. یکی از این کشورها، ژاپن است که بلایای گوناگون طبیعی در این کشور همچون زلزله، سونامی، آتشفشان و … نتوانسته است چرخ توسعۀ علمی و صنعتی را از حرکتِ روبهجلو بایستاند و مانع شکوفایی اقتصادی آن شود و رویارویی با پدیدهای زلزله به جزء لاینفکِ زندگیِ ژاپنیها تبدیل شده است و دولت ژاپن هم هزینههای گزافی را برای مقابله با این موضوع اختصاص داده است.
یکی از نمونههای موفق مدیریت دانش بحران در کشور ژاپن، در جریان سونامی دهشتناک سال 2011 اتفاق افتاد. بحرانی مهیب در ناحیۀ ساحلی کامیاشی[2] ژاپن که در 11 مارس 2011 با زلزلهای 9 ریشتری آغاز شد و متعاقب آن سونامی هولناک با موجهایی به ارتفاع بیش از 40 متر، منطقه را با خاک یکسان کرد. اتحاد نامیمون زلزله و سونامی در نهایت جان 19 هزار نفر را گرفت.
اما در همان زمان و حین وقع بحران، شاهد نمونههای درسآموزی از نحوۀ مقابله با بحران هستیم. یکی از این نمونهها به معجزه کامیاشی معروف شده است که بیش از آنکه یک معجزۀ خلقالساعه و بیبرنامه باشد، نشان از آموزش صحیح مبانی مدیریت دانش بحران در میان اهالی ژاپن – خصوصاً نسل جوان آن – دارد.
در سال 2005 کشور هند شاهد زلزله و سونامی هولناکی بود. پروفسور کاتادا[3] استاد گروه مهندسی عمران دانشگاه گونما[4] با خود گفت که وقوع چنین سونامی وحشتناکی در کشورش – ژاپن – محتمل است و میتواند خسارات جبرانناپذیری به بار آورد.
احساس خطر پروفسور کاتادا زمانی به اوج شدت رسید که از کودکان ژاپنی میشنید که اگر باز هم زلزلهای رخ دهد، آنها خانههایشان را ترک نخواهند کرد؛ چرا که والدینشان در خانه میمانند!
بنابراین عزمش را جزم کرد و تصمیم گرفت تا آموزش نحوۀ مقابله با بحران طبیعیِ زلزله و سونامی را از کودکان شروع کند؛ چرا که طبق تجربه، کودکان در مواجهه با بحرانها تصمیمهای درستتری میگیرند. با بهرهگیری از تجربیات مدیریت دانش بحران، یاری از تجربۀ زلزله و سونامی هند، درسآموختههای متعددِ دولت ژاپن و ژاپنیها در مواجهه با زلزله طرحِ درسی تهیه و آمادۀ ارائه به مدارس کرد. در همین راستا، با آموزگاران مدارس مذاکره کرد و آنها را هم راضی نمود تا این دروس را در آموزشگاههای ابتدایی و دبیرستان ارائه بدهند.
وقتی که زلزله و سونامی وحشتناک 2011 کشور ژاپن را لرزاند، حداقل سه سال از تربیت دانشآموزان میگذشت.
نکتۀ حائز اهمیت آن است که آموزشهای مدیریت دانش بحران برای دانشآموزان اثرگذار بود و تقریباً تمام 3000 دانشآموز منطقۀ کاماییشی توانستند نجات پیدا کنند. منطقهای که معروف است هر نسل از مردمش، در طول عمرشان حداقل یک بار، یک بحران بزرگ طبیعی را تجربه میکنند.
درست بعد از وقوع زلزلۀ وحشتناک 9 ریشتری، محصلان دبیرستانی -طبق آموزشهایی که دیده بودند- احتمال وقوع سونامی را میدادند. بهسرعت مدرسه را ترک کردند و بهدنبال یافتن زمینی مرتفع به بیرون دویدند.
عملکرد سریع دانشآموزان دبیرستانی، دانشآموزان و معلمان مدرسۀ ابتدایی -که نزدیک دبیرستان بود- را هم ترغیب نمود که با آنها همراهی کنند و جمعیت دانشآموزان و معلمها، سایر ساکنان آن محله را هم با آنها همداستان کرد.
این گروه بزرگ انسانی، با هر بار شنیدن غرش نزدیک شدنِ موج، محل استقرارشان را تغییر میدادند و اینکار، سهبار تکرار شد و در نهایت از چنگال سونامی و سیل نجات پیدا کردند.
با فروکش کردن بحران زمینلرزه، سونامی و سیل، مجموعاً در این شهر 1000 نفر جانشان را از دست داده بودند، اما تنها 5 نفرشان در سنین تحصیل قرار داشتند.
داستان تخلیۀ موفقیتآمیز دانشآموزان کاماییشی به «معجزۀ کاماییشی» مشهور شد، اما اگر با چشمی ریزبین به ماوقع بنگریم، این داستان بیش از آنکه به یک معجزه شبیه باشد، نتیجۀ انتقال درست و حسابشدۀ دانش از نسلهای گذشتۀ ژاپن به نسل جوانش و توجه به اصل یادگیری مستمر بود در راستای مدیریت دانش بحران بود.
همونطور که پروفسور کاتادا گفت:
«این کودکان رشد میکنند و پدر و مادر میشوند.
اگر بزرگانی داشته باشیم که در حین بحران،
خانههای خود را ترک کنند،
کودکان هم از آنها تبعیت خواهند کرد.»
https://www.japanfs.org/en/news/archives/news_id034287.html
https://reliefweb.int/sites/reliefweb.int/files/resources/drm_exsum_english.pdf
https://www.bronline.de/jugend/izi/english/publication/televizion/27_2014_E/Fukuda.pdf
[1] Crisis Knowledge Management (CKM)
[2] Kamaishi
[3] Katada
[4] Gunma