هرچه که به 28 خرداد نزدیکتر میشویم، شیوههای جذب و جلب مردم برای انتخابات هم جذابتر میشوند. از فلان بازیگر و بهمان فوتبالیست و تحلیلگر و روزنامهنگار گرفته تا نماهنگها و فیلمها و مناظرههای انتخاباتی نامزدها. خلاصه که شلمشوربای غریبی است؛ اما جالبترین چیزی که این روزها دیدهام فتوای تعدادی از مراجع بود که رای دادن را واجب شرعی دانستهاند یا رای ندادن را فعل حرام.
این پدیده چنان برای من غریب و شگفتانگیز بود که در خیالاتم، حالا در جهان دیگری ملاصدرا و ملا هادی سبزواری دارند جان لاک و جان استوارت میل را دلداری میدهند و شیخالرئیس هم موهای ریختۀ سایر فضلا و عقلای قدیم و جدید را جمع میکند.
اینکه فتوا در امر اختیاری جایز هست یا نه را نمیدانم؛ علاقهای هم به دانستن ندارم اما سخنهای اینچنینی بیش از پیش مرا جلب معنا و مفهوم جمهوری اسلامی و این پرسش میکند که جمهورِ مردم در ساختار حکومت اسلامی چه نقشی میتواند داشته باشد.
پنجاه سال پیش اگر به کسی میگفتید میشود هزاران نفر نفوس مسلمان را با حکم محاربه قصاص نمود و با توسل به نظریۀ وضع طبیعی هابز از آن دفاع کرد و بعد هم خدا را شاکر بود که اگر اینجا کرۀ شمالی بود جای چندهزار، چند میلیون نفر مرده بودند؛ میبردندتان امینآباد و مطمئن میشدند که پروسۀ درمان را کامل طی میکنید.
در واقع، نظام ما ثابت کرده که در موقعیتهای خطیر و گردنههای حساس، هم میتواند امامان معصوم و فقه شیعه را پشت سر خود داشته باشد و هم هابز و روسو و ژیژک را. هم استاد دانشگاه و خبرنگار فرنگبزرگشده را و هم لات و لوتهای شوش و مولوی و آذربایجان را. نظام ما چنان شعبدۀ غریبی است که هم میتواند دنبال امتسازی و خلافت اسلامی باشد و هم به وقت لزوم احساسات ایرانگرایانه و ملی ایرانیان را قلقلک بدهد.
داستانی است مشهور که شترمرغ را گفتند: بار ببر؛ گفت: من مرغم، گفتند: پس بپر؛ گفت: شترو چه به این حرفها! من نمیدانم که پدران و مادرانمان آن وقتی که در خیابانها فریاد میزدند و جمهوری اسلامی میخواستند؛ این لطیفه را شنیده بودند یا نه، حتی نمیدانم که آیا به نتایج کنار هم نشینی این دو واژه فکر کرده بودند هیچوقت یا نه، اما این را میدانم که این کوشش و سعی، یکی از عجایب قرن بیستم و بیست و یکم را توأمان باعث شده. در واقع به کوری چشم معاندین، امروز نظامی داریم چندگانهسوز که آنچه خوبان همه دارند؛ تنها دارد. کار کمی نیست ارضای همزمان این همه آدم با منافع متعارض. در حقیقت کار غیرممکنی است که فقط از نظام چندگانهسوز ما برمیاید.
برخلاف خودِ جمهوری اسلامی ایران، که هیچکس گردن نمیگیردش، هرکدام از سه کلمهای که تشکلیش میدهند، یعنی جمهوری و اسلام و ایران معنایی دارند و تاریخی. معنا و تاریخی که بیشتر از آنکه یک کل را تداعی کنند، یادآور نزاعها و تضادهای پرشمارند. یک نمونهاش را بخواهم مثال بزنم باید بگویم که منشا مشروعیت حاکم اسلامی، الهی است اما جمهور مردم مشروعیتش را از مردم دارد. در همان فقه شیعی_اسلامی، فقط امام معصوم است که میتواند شریعت را جاری کند و حکومت اسلامی تشکیل دهد و ولایت هرکس غیر از امام معصوم ولایت طاغوت است؛ چه مردم قبولش کنند و چه نه! جمهور مردم را هم اگر اکثریت ملت بپذیرند، مشروع است و اگر نپذیرند، نامشروع؛ حتی اگر زبانم لال از معصومین باشد.
نظام ما اما این دارد و آن نیز هم! از این نظام چندگانهسوزِ از هر طرف مشروع هم بیشترین ضرر را کسانی میکنند که به هر صورتی یکی از این منابع مشروطیت را زیر سوال ببرند. در واقع، انتخابات در همچین نظامی مثل این است که هر چندوقتی یکبار به مهمانیای دعوت میشوید که در آن فقط غذاهایی که از آنها متنفرید، سِرو میشوند. شما میتوانید هر چه قدر که میخواهید قُر غذاها را بزنید و از بودن در مهمانی انتقاد کنید اما حق حرف زدن دربارۀ صاحب مهمانی را ندارید؛ اگر هم دفعۀ بعدی نخواهید به مهمانی بیایید، صاحب مهمانی از تمام منابع و امکاناتش استفاده میکند تا شما را دچار بحرانهای عقیدتی و اخلاقی کند. از شرکت در انتخابات واجب شرعی است تا اگر رأی ندهم کشورم سوریه و کره شمالی و ونزوئلا میشود!
از طرفی صاحب مهمانی فردی مجرد با هویت و شخصیتی معلوم نیست که فقط با خود او طرف باشی، در واقع مخالفت با صاحب مهمانی همزمان هم مخالفت با اسلام است و هم مخالفت با دموکراسی و هم مخالفت با ایران! از طرفی چه در مهمانی شرکت کنی و چه نکنی، صاحب مهمانی کاری که میخواهد را انجام میدهد و اگر هم شرکت کنی نه فقط چیزی عوض نخواهد شد بلکه صاحب مهمانی تو را هم در اعمالش شریک میداند و از بودنت در مهمانی برای توجیه اعمال خود استفاده خواهد کرد و اگر هم شرکت نکنی، در آنچه برایت پیش خواهد آمد و اتفاق خواهد افتاد، مقصر میداندت. در واقع، در هر صورت و حالتی بازنده مردم اند و پیروز صاحب مهمانی اما شرکت نکردن، قطعاً هزینۀ اخلاقی کمتری دارد چون دست صاحب مهمانی را از یکی از منابع مشروعیتش کوتاه میکند و اصطلاحاً یکی از هفت سر اژدها قطع میشود و فقط میماند شش سر باقیمانده!
من صاحب فتوا نیستم، اگر هم بودم بهنظرم انتخابات و امر حکومتی و دموکراتیک جدا از شرع است و شأن دین و عالِم دینی بالاتر از درگیر این مسائل شدن است اما همینقدر میتوانم بگویم که دفعۀ بعدی که خواستید در همچین مهمانیهایی شرکت کنید یادتان باشد که بهای حضورتان، خاک و آب و کوه و دشت و جنگل و دریای ایران است و جان ایرانیان!
ارادتمند: س. گودرزی