پس از تصویب «طرح حمایت از حقوق کاربران» بیش از هرچیز به این فکر میکنم که مفهوم وسیع آزادی تا چه اندازه بهیک تصویر مخدوش مجازی تبدیل شده است.* در واقع نه در ایران بلکه در تمام جهان توهمی فراگیر شبکههای اجتماعی و اینترنت را ابزار اساسی توفیق اعتراضات و کنشهای اجتماعی معرفی میکنند. درحالیکه انبوهی از جنبشهای اعتراضی یا انتقادی در تاریخ قبل از اختراع اینترنت و شبکههای اجتماعی به فرجام رسیدهاند. انقلاب کبیر فرانسه در از ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۹ درحالی به پیروزی رسید که ارتش برای کنترل کنشهای اجتماعی هنگ توپخانه را به خیابانهای پاریس آورده بود.
کسانی ممکن است اختلال در جریان آزاد اطلاعات را مانع آزادی مدنی بدانند این گزاره میتواند گزارهای درست باشد به شرط اینکه تعریف صحیحی از اطلاعات داشته باشیم. محتواهایی که سهم عمدهٔ فضای اینترنت و شبکههای اجتماعی به خود اختصاص دادهاند یا مطالب کاسبکارانهای هستند که رونق و مراجعه به کسبوکارهای اینترنتی را راهتر میکنند یا مطالب بیاساسی هستند که فارغ از جریان مطالعات علمی و نخبگانی تولید شدهاند. پس در واقع بود یا نبود اینترنت نه تنها نسبتی با تعریف آزادی سیاسی ندارد بلکه با کاهش کنش سیاسی-اجتماعی مجازی مقدمات کنش واقعی و عینی را مهیا میکند.
خوب خاطرم هست که پس از اعتراضات سال ۸۸، تعدادی از نظریهپردازان دولتی در وزارت کشور درصدد اجرای طرحی بودند که در آن مکانهای مشخصی در شهر را برای انجام تجمعهای اعتراضی در نظر بگیرند تا با این کار کنشگران هیجان زده را در محیط کنترلشدهای قرار دهند تا هیجان سیاسی خود را تخلیه کنند و با دلی آرام وقلبی مطمئن به خانههای خود باز گردند. این طرح با فراگیری شبکههای اجتماعی و ایجاد کلان فرهنگ زیستن مجازی در شبکههای اجتماعی بهسرعتاز دستور کار خارج شد، چرا که این شبکهها به شکل ذهنی فرآیند تخلیه روانی را به راحتی ممکن میسازند. بهطوری که یک فعالیت سادهٔ مجازی میتواند با ایجاد توهم احساس رضایت کافی از انجام اعمال واقعی و عینی را در ما ایجاد کند. احتمالا تمام ما پس از انتشار یک پست اعتراضی به احساس رضایت ناشی از این اعتراض ایمن و بیخطر دست یافتهایم!** براساس همین مکانیزم ساده شبکههای اجتماعی و اینترنت نه آزادی بلکه صرفا توهم آزادی را در ما ایجاد میکنند. دستگاه شبیهساز پرواز، بازیهای کامپیوتری و پورن دقیقن همین کار را میکنند. اینها نیز به ما این فرصت را میدهند تابهجای اینکه خود را در معرض مشقتهای قرار دهیم به تجربهای مشابه دستیافته و ارضای میل خودارضائانه تجربه کنیم.
در حقیقت دسترسی آزاد به اطلاعات، اینترنت آزاد و شبکههای اجتماعی هرچند که یک حق مسلم و یک آزادی معمولی اجتماعی است اما هیچنسبنی با کنش و آزادی سیاسی ندارد.
آزادی سیاسی و از آن مهمتر آزادی فلسفی -به عبارت دقیقتر آزادی آنتولوژیک- مفاهیمی هستند که نه از طریق کنشهای مردمی، اعتراضات جمعی خلقی، مبارزات تودهای، غوغاسالاری و دستهرویهای مجازی و حقیقی بلکه از طریق شکلگیری راهبردها، ایدهها، نگرشها و نظریههای نخبگان تولید و در نهایت باعث انفتاح و گشودگی میشود.
در واقع آنچه امروز راه رسیدن ما را به آزادی فلسفی ناهموار کردهاست سرکوب خشم و هیجان سیال تودههای مردم نیست بلکه فقدان مطلق نخبگان و نظریهپردازانی است که حتا با یک بلندگوی دستی، یک دستگاه چاپ دستی، یک ضبطصوت معمولی و نوار کاست هم میتوانند بر وضوح افکار و خواست مردم تأثیر بگذارند.(در این باره به تاریخ تحولات سیاسی رجوع کنید که چگونگی در فقدان کامل ابزار ارتباطی نظریات منتشر شدهاند).
آزادی هرگز مفهوم روشن و دقیقی نداشته است، اما ساحتهای گفتمانی و وضعیتهای نظری توانستهاند در یک بازهٔ کوتاه عجالتا تعریفی از آزادی به دست دهند. فقدان این فضای گفتمان نظری اکنون در کشور هرگونه گفتوگو در این باب را به بنبست برده است.
آنچه در یک وضعیت بسته گشایش ایجاد میکند، توفان محتواهای عوامانه در شبکههای اجتماعی نیست، بلکه نظریات منسجمی است که توسط متفکران فلسفی ساخته و پرداخته میشوند.
تصاویر: میشل فوکو، ژان پل سارتر و ژیل دلوز، سه فیلسوف برجستهٔ فرانسوی بدون نیاز به اینترنت و شبکههای اجتماعی در ۱۷ ژانویه ۱۹۷۲ به اعتراضات سیاسی پاریس پیوستهاند.
*: ژان بودریار، برای اولین بار ما را با مفهوم «فراواقعیت» و تصاویر آشنا کرد. در مواجهه با فراواقعیت ما تنها به توهم مواجهه با واقعیت دست مییابیم.
** : البته این محدود به فعالیتهای سیاسی نمیشود. بلکه مفاهیمی مثل زیبایی، جذابیت جنسی، توان بدنی، هویت اجتماعی و... نیز با کمک فیلترها و امکانات انتشار شبکههای اجتماعی ممکن شدهاست. بهطوریکه ما را بهراستی در عصر «فراواقعیت» یا «واقعیت افزوده» قرار میدهد.