ویرگول
ورودثبت نام
سعیدرضا خوش‌شانس
سعیدرضا خوش‌شانس
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

تأملی بر حجم، مجسمه یا چیدمان «فلوجه، 2004» اثر سیا ارمجانی


فلوجه، 2004. اثر سیا ارمجانی
فلوجه، 2004. اثر سیا ارمجانی


اطلاعات اثر:

عنوان: فلوجه 2004

هنرمند: سیا ارمجانی (تهران 1939- مینه‌سوتا، مینیاپلیس 2020)

سال ساخت: 2004

مواد: چوب، رنگ، پلکسی گلاس، فلز و سیم مسی

مقدمه:

فلوجه 2004، نام شی‌ای هنری است که به‌سختی می‌توان آن را یک مجسمه، چیدمان یا حجم نامید. این اثر توسط هنرمند ایرانی-آمریکا سیا (سیاوش) ارمجانی به مناسبت هفتادمین سالگرد بمباران هوایی گرنیکا[1] و در واکنش و اعتراض به حملات هوایی آمریکا با بمب‌های فسفری به شهر فلوجه در جنگ عراق ساخته شده است. این اثر با نگاهی به تابلوی گرونیکای پیکاسو، تکرار فاجعه‌ای تاریخی را این‌بار در یک حجم هنری بازنمایی کرده است.

تابلوی گرنیکا اثر پابلو پیکاسو، 1937، رنگ روغن روی بوم، موزه رینا سوفیا مادرید
تابلوی گرنیکا اثر پابلو پیکاسو، 1937، رنگ روغن روی بوم، موزه رینا سوفیا مادرید

بمباران گرنیکا، اولین فاجعۀ بزرگ تاریخی بود که در آن شهروندان غیرنظامی از طریق حملات شدید سلاح‌های کشتارجمعی قربانی می‌شدند. بهت، نگران و اعتراض جهانی ناشی از این فاجعۀ تاریخی، پیکاسو نقاش اسپانیایی را بسیار متأثر ساخت و حاصل آن تابلوی درخشان «گرنیکا» است که با وجود گذشت سال‌‌ها کماکان به‌عنوان سمبل هنر ضدجنگ از آن یاد می‌شود.

سیا ارمجانی (تهران 1939- مینه‌سوتا، مینیاپلیس 2020)
سیا ارمجانی (تهران 1939- مینه‌سوتا، مینیاپلیس 2020)

سیا ارمجانی، یا سیاوش ارمجانی، خالق اثر فلوجه در سال ۱۳۱۸ در تهران متولد شد و در ۲۱ سالگی ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد. وی در رشته‌هایی چون فلسفه، انسان‌شناسی و ریاضیات تحصیل و تحصیلات عالی خود را در رشته فلسفه تکمیل کرد. او در اواخر دهه ۴۰ به عرصه مجسمه‌سازی پا گذاشت و طی سالهای گذشته شهرت قابل توجهی در عرصه بین‌ المللی کسب کرد. این هنرمند ایرانی-آمریکایی در طول فعالیت هنری خود نزدیک به صد پروژه بین‌المللی را در حوزه پابلیک آرت یا هنر عمومی تکمیل کرد. از آثار برجسته او می‌توان به طراحی مشعل المپیک تابستانی ۱۹۹۶ در آتلانتای آمریکا، برج و پل جزیره Staten نیویورک، Round Gazebo در شهر نیس فرانسه و پل آیرین هیکسون ویتنی (۱۹۸۸) در مینیاپولیس آمریکا اشاره کرد.

فلوجه 2004، از نمایی دیگر
فلوجه 2004، از نمایی دیگر

دربارۀ فلوجه 2004:

در نگاه اول، این اثر خانه‌ای دو طبقۀ محقر را نشان می‌دهد که گویی در اثر بمباران به‌شدت آسیب دیده ‌است. به‌طوری‌که طبقه دوم داخل طبقۀ هم‌کف آوار شده است. ارمجانی در این اثر پیوند تنگاتنگ فضاهای معماری و همین‌طور تنیدگی زندگی روزمره با خشونت جنگی و رویدادهای سیاسی را به نمایش گذاشته است. مهمتر آنکه او برای ادای دین به واقعۀ تاریخی گرنیکا و توجه به تکرار این فاجعه از عناصر مهم نقاشی گرنیکای پیکاسو در این حجم معمارانه استفاده کرده است. شعله‌های آتش زردرنگ که در اثر بمباران زبانه کشیده‌اند و یک چراغ محقر سقفی عناصری هستند که نعل‌به‌نعل از نقاشی گرنیکا وام گرفته شده‌اند.

شعله‌های آتش در فلوجه 2004
شعله‌های آتش در فلوجه 2004

اما ارمجانی، حجم خود را از وجود انسان‌ها خالی کرده است تا بر خلاف تابلوی پیکاسو که زجر و مصیبت عینی انسان را نشان می‌دهد، فقدان و غم‌غربت حاصل از مرگ یا آوارگی صاحبان خانه را بازنمایی کرده باشد. چهار رخت‌خواب، شامل سه رخت‌خواب بزرگسال و یک رخت‌خواب کودکانه کف اتاق پهن است. با دو بالش چهارگوش و یک متکای دایره‌ای که همه زیر آوار طبقۀ دوم له شده‌اند.

رخت‌خواب‌ها زیر آوار طبقۀ بالا له شده‌اند
رخت‌خواب‌ها زیر آوار طبقۀ بالا له شده‌اند

یک میز مدرسه و یک صندلی اداری ساخت میشیگان، ۱۹۲۰ چیزهای دیگری هستند که زیر سقوط طبقه واژگون شده‌اند. میز و صندلی با وسواس انتخاب شده‌ است تا نشان دهد فرهنگ آمریکایی پیشتر وارد بافت زندگی مردم خاورمیانه شده است. اما این‌ها تنها عناصر نیستند که خانۀ نمادین شهر فلوجه را با فرهنگ آمریکایی پیوند می‌دهد. اسب چوبی اسباب‌بازی که ضمن تمام دلالت‌های دیگر از وجود یک کودک در این خانواده آگاه می‌سازد عنصر دیگری است که در مرکز این اثر خودنمایی می‌کند. اسب چوبی، متعارف‌ترین اسباب‌بازی کودکان آمریکایی در دهه‌های 1920 و 1930 میلادی است. روی اسب چوبی آمریکای نوشته شده است «Johnny Be Good» یعنی پسرم: بچۀ خوبی باش! نام ترانۀ معروف، پرامید و بهجت‌آمیز در سبک راک-اند-رول متعلق به اواخر دهه 1950 ساختۀ چاک بری، که به‌طور ضمنی جامعۀ غمگین آمریکای پس از جنگ دوم جهانی و فروپاشی اقتصادی را به آینده‌ای سراسر شادمانی و بهجت امیدوار می‌کرد. ترجمۀ بخشی از این ترانه را در انتها بخوانید.

نمایی از اسب چوبی در فلوجه 2004، روی اسب نوشته شده: پسرم (جانی) بچۀ خوبی باش!
نمایی از اسب چوبی در فلوجه 2004، روی اسب نوشته شده: پسرم (جانی) بچۀ خوبی باش!

این اسباب‌بازی متعارف آمریکایی ضمن اینکه به اسب زنده و سرکش اسپانیایی تابلوی گرنیکا پهلو می‌زند که اکنون دیگر تا حد یک اسب چوبی ابزاری شده یا وانموده تقلیل یافته است، ذهن را به سوی فرهنگ آمریکایی شدۀ مردم خاورمیانه نیز معطوف می‌سازد. دلالت دیگر این اسب چوبی می‌تواند این اثر را با جنبش ادبی و هنری دادایسم در پیوند قرار دهد. جنبشی که در مرحلۀ تحول از سوی مدرنیسم به سوی پست‌مدرنیسم در مدتی کوتاه ظاهر شد. این جنبش از مهمترین جنبش‌‌هایی بود که در زمان مهاجرت ارمجانی به آمریکا (دهۀ 1960 میلادی) در کانون توجه جهت‌گیری‌های هنری در قرار داشت. اسب‌بازی چوبی آمریکایی مثل اسب چوبی تروا هدیه‌ای که از سوی یونانیان تقدیم شده بود، وارد خانه شده است و اکنون بر تمامیت خانه فرود آمده است. یک اسب جنگی چوبی!

قفس درشکسته‌ای، طرف چپ این مجسمه، هنوز از سقف آویزان است. پرنده پریده و رفته است. او نیز مانند اهل خانه به سوی آسمانی از غم و اندوه، پرواز کرده است. این پرندۀ پریده نیز تمام حیوانات تابلوی گرونیکا را نمایندگی می‌کند.

فرش ایرانی در کف خانه، نمادی از گسترش فرهنگی ایرانی در سراسر خاورمیانه است
فرش ایرانی در کف خانه، نمادی از گسترش فرهنگی ایرانی در سراسر خاورمیانه است

فلوجه 2004، با توجه به تفسیر و تحلیلی که در بالا از این اثر ارایه شد، به وضوح بازتاب شرایط اجتماعی در فلوجه، آمریکا و اروپا در خلال جنگ عراق را نشان می‌دهد. از این گذشته، این اثر بر روی تفاسیر زیادی گشوده است که ساختارهای مرتبط فرهنگی و اجتماعی را در نسبت خاورمیانه، اروپا و آمریکا را با هم نشان می‌دهد.

جنگ جهانی دوم، باعث تثبیت اقتدار آمریکا در جهان و توسعۀ فرهنگ پسااستعماری در جهان شد و در نتیجه این اثر می‌تواند به عنوان سوژۀ یک مطالعه پسااستعماری مورد توجه قرار گیرد. همچنین مهمترین وجه اجتماعی این اثر، خانه‌ای است متعلق به شهروندان طبقۀ متوسط اجتماع که مهمترین قربانیان جنگ عراق بوده‌اند. فقدان حضور هیچ پیکر زنده یا مردۀ انسانی در این اثر به خوبی آوارگی اجتماعی را در اثر این جنگ نشان می‌دهد.

طبقه متوسط مهمترین سوژۀ آثار ارمجانی بوده‌اند او خود را هنرمندی متعلق به جریان هنر عمومی (Public Arts) می‌دانست. این جنبش هنری ضمن تخریب عمدی مرزهای گالری و حضور در بافت شهری و اجتماع از طریق ساخت مجسمه‌ها یا بناهای معمارانه، به طبقه متوسط توجه شایانی داشته است. این اثر نه وضعیت عینی شهروندان بلکه فقدان ناشی از مرگ و آواراگی آن‌ها را به عنوان یک واقعیت اجتماعی بازتاب می‌دهد. یک خانوادۀ چهارنفرۀ که اکنون یا مرده‌اند یا آواره. این اثر غیاب اجتماع را در اثر جنک به تصویر می‌کشد که از هر نظر شایسته توجه است. بازنمایی یا بازتاب حقایق عینی اجتماع در آثار زیادی مشاهده است اما بازنمایی یا بازتاب حقایق ناحاضر و غیرعینی اجتماعی مثل غم غربت، آوارگی و... در آثار اندکی به استادی بازنمایی شده‌اند.

از سوی دیگر به روشنی پیداست که این اثر چگونه توسط نیروهای اجتماعی و افکار عمومی ضد جنگ در آمریکا سامان یافته است و همچنین روشن است که این اثر چگونه بر ساختاری اجتماعی زمانه خود موثر بوده است. این اثر تحت تأثیر تفکرات جنگ‌ستیزانه آمریکایی و اروپایی، توسط سیا ارمجانی یکی از هنرمندان به‌شدت سیاسی قرت بیستم ساخته شده است که تمام معیارهای اعتراضی به سیاست‌های جنگ‌طلبانه و تمامیت‌خواهانۀ آمریکایی را بازنمایی می‌کند. جنبش‌های آزادیخواه آمریکایی پس از جنگ دوم جهانی، باعث شگل‌دهی و صورت‌بندی انبوهی از آثار هنری بوده‌اند که تاکنون مورد توجه قرار گرفته است.

گذشته از این، فلوجه 2004 در زمان نمایش در اسپانیا مورد توجه انبوهی از منتقدان و علاقه‌مندان به هنر قرار گرفت. انبوهی از این آرا به راحتی در دسترس هستند. اما به نظر می‌رسد، نگرش شادلوده‌شکن به این اثر به دلیل اهمیت غیاب در این محسمه می‌تواند یکی از مهمترین رودیکردهای نظری به این اثر باشد. همچنین نقد پسااستعماری این اثر یکی از اثربخش‌ترین دیدگاه‌هایی است که به دریافت کامل آن کمک می‌کند. این منظرهای نظری در مقدمه به کار گرفته شده است.

بخشی از ترانه جانی بی گود: ‌‌

‌ His mother told him "someday you will be a man

مادرش به او گفته بود‌: «یک روزی تو مرد خواهی شد» ‌

And you will be the leader of a big old band

رهبر گروه موسیقی بزرگی می‌شی

Many people coming from miles around

مردم از همه جا دورت جمع می‌شن

To hear you play your music when the sun go down

تا تو آهنگ بسازی و ترانه بخوانی

Maybe someday your name will be in lights

‌ یک روز تو معروف خواهی شد

Saying "Johnny Be Goode tonight"

پس بگو: «پسرم، بچۀ خوبی باش»

ترانه جانی، پسر خوبی باش را از اینجا بشنوید

سال‌شمار زندگی سیا ارمجانی

  • 1318: تولد در تهران
  • 1349: نمایشگاه، «اطلاعات»، موزه‌ی هنر مدرن، نیویورک
  • 1359: شرکت در سی و نهمین دوره‌ی دوسالانه‌ی ونیز، غرفه‌ی کشور آمریکا
  • 1360: شرکت در بی‌ینال ویتنی، موزه‌ی هنر آمریکایی ویتنی، نیویورک
  • 1364: نمایشگاه انفرادی، موسسه‌ی هنرهای معاصر فیلادلفیا، پنسیلوانیا
  • 1378: نمایشگاه انفرادی، موزه‌ی ملی مرکز هنر رینا سوفیا، مادرید
  • 1385: نمایشگاه، «واژه به هنر: هنرمندانی از خاورمیانه»، موزه‌ی بریتانیا، لندن
  • 1386: نمایشگاه انفرادی، موزه‌ی هنرهای مدرن و معاصر، ژنو
  • 1389: کسب جایزه از طرف هنرمندان ایالات متحده‌ی آمریکا
  • 1392: نمایشگاه انفرادی، پاراسول یونیت، لندن
  • 1396: نمایشگاه انفرادی، مرکز هُنری واکر، مینیاپولیس
  • 1397: نمایشگاه انفرادی، «نمایشگاه آثار از گذشته تا به امروز سیا ارمجانی: این خط را دنبال کن»، موزه‌ی متروپولیتن (مِت)، نیویورک
  • 1397: آرت‌فر، نمایش داده شده توسط گالری رُسی اند رُسی، نیویورک
  • 1398: آرت فر، آرت بازِل، نمایش داده شده توسط رُسی اَند رُسی (لندن)، بازل
  • 1399: درگذشت در آمریکا
  • 1399: نمایشگاه انفرادی، «یک پل تقسیم می‌شود، یک پل تغییر شکل می‌دهد»، مؤسسه هنر مینیاپولیس، مینیاپولیس


[1]. Guernica

فلوجه 2004سیا ارمجانیهنر معاصرسعیدرضا خوش‌شانسنقد هنر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید