سعیدرضا خوش‌شانس
سعیدرضا خوش‌شانس
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

تأملی کوتاه دربارۀ رازهایی که هنوز در میان است.

درگذشت پیتر بروک، بیش از آنکه یک تألم و خسران بی‌مانند در تاریخ هنر باشد، گرانیگاه مهمی برای کسانی است که می‌خواهند دربارۀ ذات و ماهیتِ فی‌نفسۀ «مطالعات تئاتر در ایران» تأمل و بازنگری کنند. یعنی نقطه‌ای از تاریخ که عجالتا درنگ بزرگی را ممکن می‌سازد تا بی‌واسطه دربارۀ خودِ دانش تئاتر، یعنی روش‌ها، گرایش‌ها و نگرش‌های موجود در مطالعات یا دانش تئاتر تأمل کنیم. آنچه «علم» خوانده می‌شود مجموعه‌ای از مطالعات، گفتمان‌ها، روش‌ها یا به‌‌عبارت دیگر مجموعه‌ای از پرسش‌های جزئی و روش‌مندی است که درباره چیستی ذات یا ماهیت متعلق یا موضوع (Object) آن علم پرسیده می‌شود تا تصویری «واضح» و «متمایز»ی از مفاهیم وابسته به موضوع آن علم به دست دهد. ناگفته پیدا است که در حوزۀ دانش مطالعات تئاتر، این «تئاتر» -و با تساهل و تسامح، هنرهای نمایشی- است که به عنوان موضوع یا متعلق علم تئاتر درنظر گرفته می‌شود.

پیتر بروک زاده ۲۱ مارس ۱۹۲۵ ، درگذشته ۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
پیتر بروک زاده ۲۱ مارس ۱۹۲۵ ، درگذشته ۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲

اما چرا درگذشت یک کارگردان بریتانیایی تئاتر می‌تواند به نقطه‌ای برای واسازی یا پرسش از ذات مطالعات تئاتر در ایران، یعنی پرسش از خود علم، پرسشی از خود پرسش‌گر یا به عنوان پرسشی از خود ساختار تئاتر علمی درنظر گرفته شود؟

یکی از مهمترین سنت‌های تفکر علمی، تفکر انتقادی (Negative Thought) است. در این سنت فکری پرسش‌ها براساس تفکری سلبی به‌سوی متعلق علم یا مفاهیم متعارف و ثبات‌یافته (Proven Concepts) حمله می‌برند. شاید در ابتدا ادبیات حملۀ سلبی یا انتقادی با سنت فرهنگی متواضع، محافظه‌کارانه و مؤدب شرقی ما ایرانی‌ها سازگار و همساز به‌نظر نیاید و آن را با بی‌احترامی به قدما یا چیزهایی از این دست اشتباه بگیریم. اما تفکر سلبی یا انتقادی به‌معنای ایراد پرسشی دیالکتیک یعنی سامان‌دادن آنتی‌تزهایی در مقابل تزهایی است که مستحکم باروی باورهای ما را سامان‌ داده‌اند و همین نگرش سلبی است که امکان بازنگری یا واسازی این ساختارهای منجمد را به ما می‌دهد.

درگذشت پیتر بروک، بی‌درنگ ماهیت ایجابی و غیرانتقادی مطالعات تئاتر در ایران را عریان می‌کند. اگر از محتواهای منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی که توسط انبوهی از متفکران و دانشمندان حوز‌‌ۀ مطالعات تئاتر در ایران بگذریم که بروک را با صفات ژورنالیستی مثل «کارگردان اسطوره‌ای یا افسانه‌ای» توصیف کرده و ستوده‌اند، با یک جست‌وجوی ساده در مقالات و پایان‌نامه‌های حوزه‌ مطالعات تئاتر در ایران در می‌یابید که نه‌تنها هیچ رسالۀ انتقادی، پرسش‌گر و خلاقی دربارۀ نگرش‌ها و روش‌های پیتر بروک در دسترس نیست بلکه هیچ مطلبی نتوانسته است از سطوح مطالعات مروری پا را فراتر بگذارد و شوربختانه غالبا این مطالعات سرشار از تملق‌ها و ستایش‌های ژورنالیستی است.

پیتر بروک در کارگاهی در کمپانی رویال شکسپیر
پیتر بروک در کارگاهی در کمپانی رویال شکسپیر

تئاتر به مفهوم دانشگاهی آن در ایران، یکی از عرصه‌های معتبر علمی است یا دست‌کم خود را این‌چنین بازمی‌نمایند. تعداد بسیار زیادی مقالات علمی-پژوهشی سالانه در حوزۀ تئاتر -با چه سختی و مشقتی- منتشر می‌شود؛ پایان‌نامه‌های بیشماری در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در تئاتر و رشته‌های مرتبط با موضوعات هنرهای نمایشی به راهنمایی اساتید برجسته دانشگاهی به سرانجام می‌رسد؛ تعداد قابل‌توجهی کتب تألیفی و ترجمه در این حوزه منتشر می‌شود و سالانه تعدادی زیادی دانش‌آموختگان تئاتر از دانشگاه‌های دولتی، آزاد، غیرانتفاعی و علمی-کاربردی فارغ‌التحصیل می‌شوند. بر کسانی که دستی بر آتش این عرصه دارند پوشیده نیست که چه اندازه این مراتب علمی جدی گرفته می‌شود -یا چنان که پیش‌تر نوشتم، خود را جدی بازمی‌نمایاند- اما تمام این هیاهو، این ساختار به‌نظر منسجم و استوار در لحظۀ درگذشت یک کارگردان بریتانیایی صاحب‌سبک، به‌کلی فرومی‌پاشد. چراکه صداهایی از تحسین و صفاتی مثل کارگردان اسطوره‌ای یا افسانه‌ای تئاتر عرصه را برای هرگونه تفکر انتقادی درباره بروک و زیبایی‌شناسی او در تئاتر تنگ می‌کند.

مارا-ساد اثر پیتر بروک
مارا-ساد اثر پیتر بروک

اکنون که به شکل اثربخشی مبانی ادعای خودم را پایه‌ریزی کرده‌ام می‌خواهم سوالاتم را واضح و متمایز بپرسم! در میان تمام کسانی که تاکنون از دانشگاه‌های تئاتری در ایران فارغ‌التحصیل شده‌اند یا خود را به‌عنوان یک متفکر یا مطلع در حوزه نظری تئاتر معرفی کرده‌اند هیچ کس نبوده است که در میان انبوهی از ادعاها و نظریات زیبایی‌شناختی پیتر بروک تمایز، تناقض یا ابهامی یافته باشد؟ کسی نبوده است که به ارزش‌ها و روش‌های هنری پیتر بروک آن‌چنان که در سنت تفکر انتقادی دیده می‌شود تاخته باشد یا دست‌کم این روش‌ها و ارزش‌ها را با نقد جدی روبرو کرده باشد؟ آیا کسی نبوده است که در نظام تربیتی یا آموزشی بروک شکافی را دیده باشد یا نظام زیبایی‌شناسی او را دچار پرچانگی‌ها و پیچیدگی‌‌های بیهوده یافته باشد؟ در میان کارگردان‌های صاحب‌سبک ایرانی چطور؟ آن‌هایی که خود را در پرتوی شعور خلاقیت‌های متهورانه یافته‌اند، آیا هیچ‌کدام از آن‌ها نبوده است که خواسته باشد به ارزش‌های هنری بروک بتازد؟

پاسخ به تمام این پرسش‌ها دست‌کم با جست‌وجو در مطالعات علمی-ترویجی و مروری و رفتارهای ما در شبکه‌های اجتماعی منفی است و این پاسخ منفی به‌وضوح فقدان تفکر انتقادی در مطالعات تئاتر در ایران را نشان می‌دهد.

از کتاب فضای خالی نوشته پیتر بروک
از کتاب فضای خالی نوشته پیتر بروک


سنت انتقادی در علم، مهمترین سنتی است که باروی علم را استوار نگاه داشته است و علی‌رغم حمله‌های همه‌جانبۀ تفکرات شک‌گرایانه درباره ماهیت نامتعین آن، کماکان آن را به عنوان یکی از قابل‌اتکاترین روش‌ها برای مفاهمه و ادراک هستی یا دست‌کم جهان محسوس بیرونی یا به تعبیر یونانی آن «فوئزیس» به رسمیت شناخته است.

خلاقیت و نبوغ بروک به عنوان یک هنرمند بی‌شک غیرقابل‌انکار است. بر هیچ کس پوشیده نیست که آثار بروک تا چه‌اندازه نبوغ‌آمیز و بدیع است و قوه ذوق مخاطبان را متأثر ساخته‌اند، اما در میان آرای نظری او درباره زیبایی‌شناسی تئاتر پرسش‌های جسورانه‌ای می‌توان پرسید؟ اینکه از پس آثار پرجلال و شکوهش مثل «اورگاست»، «ماراساد» یا «شاه‌لیر»ی که برای رویال شکسپیر کامپنی کارگردانی کرده است چگونه می‌توان مفهوم «فضای خالی» را جست‌وجو کرد و بازیافت؟ اینکه چطور می‌توان به تطور نظری او از وفاداری به استانیسلاوسکی تا گروتفسکی پاسخ داد و هنوز او را در کانون یک انسجام یافت؟ ظاهرا او همچون برشت، استانیسلاوسکی و گرتوفسکی به تئاتر نگاه می‌کرده است، اما همین هم‌نظری نشان‌دهنده نوعی آشوب یا تشتت نظری نیست؟ اگر تئاتر اودین و دست‌آوردهای انسانی یوجینیو باربا را با مرکز بین‌المللی پژوهش‌های تئاتری مقایسه کنیم به نتایج حیرت‌آوری دست نخواهیم یافت که نشان از اصالت تجربیات اولی نسبت به دومی دارد؟ آیا اراده ما برای ستایش از پیتر بروک معطوف به دعوت از او برای شرکت در جشن‌ هنر شیراز یا توجه‌اش به میراث فرهنگی شرق نیست؟ و بالاخره آیا نمی‌توانیم دست‌کم این پرسش را مطرح کنیم که چرا -واقعا چرا- پیتر بروک این‌چنین معروف و ستودنی است و مطالعات نظری یا تجربی او واقعا چه‌اندازه منسجم و پیوسته‌اند؟ آیا می‌توان به‌دست‌آوردهای نظری بروک به عنوان یک هودۀ انسانی غیرشخصی توجه کرد؟

از کتاب فضای خالی نوشته پیتر بروک
از کتاب فضای خالی نوشته پیتر بروک

در آخر علاقه‌مندم به سنت وارسته و قابل‌ستایش شرقی من هم مراتب تألم و تأسف خودم را از درگذشت پیتر بروک به عنوان کارگردان و هنرمندی خلاق در عرصۀ تئاتر ابراز و به این نکته اشاره کنم که من هم از مرگ هنرمندان شناخته‌شده‌ای که انقلابی‌ترین و جسورانه‌ترین عصر هنر را بنا کرده‌اند بیم‌ناکم. همگی می‌دانیم که دیگر از پی خزان این نسل از هنرمندان، بهار شکفته‌ای نخواهد آمد و این افسوس ما را دوچندان می‌کند.

اگر به مطالعه درباره پیتر بروک علاقه‌مند هستید این مستند بی بی سی را تماشاکنید


پیتر بروکتئاترکارگردانیادبیات نمایشیدرام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید