نقد فیلم احضار 2
مقدمه
یک ضرب المثل چینی وجود دارد که می گوید ترس به اندازه ای در وجود ما رخنه می کند که ذهن ما به آن اجازه دهد؛ به همین خاطر شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم عمیق ترین ترسی که یک محتوا در قالب رسانه های مختلف_ اعم از فیلم سینمایی، کتاب، بازی و ..._ میتواند به مخاطبان خود تقدیم کند، ترسی است که آرامش ذهنی او را از بین ببرد. به طوریکه مخاطب پس از چشیدن طعم آن نتواند شب به تنهایی در اتاق خوابش بخوابد و درون کمد، زیر تخت یا پستوهای خانه را به دنبال عامل ترس آفرین فیلم، زیر و رو کند. به همین خاطر است که می توانیم بگوییم فیلم TC2 در ارائه یک ترس عمیق و بی نقص، عالی عمل می کند؛ البته نه تنها به این خاطر که یکی از ترسناک ترین موجودات چند دههی اخیر سینما را روی پرده می آورد، بلکه به خاطر رعایت جزییات بسیاری در تمام اجزاء فیلم سازی و همچنین خلق نوآوریهایی که برخی از آنها را پیش از این در هیچ یک از آثار ترسناک بلاک باستر هالیوودی، حتی در بهترین های آنها هم ندیده بودیم و امروز در این بررسی به واکافی آنها خواهیم پرداخت.
روایت خلاقانه: عامل انحطاط کلیشه ها
فیلم TC2، برای به اوج رسیدن، روند آرامی را طی میکند و به همین خاطر در اولین لحظات مشاهده این فیلم، یک ایراد مشهود درباره آن که شاید در ذهن خیلی ها نیز تداعی شده باشد تکراری بودن خیلی از عناصر و پارامترهای داستانی است. به طوریکه در این فیلم هم مثل همیشه و مثل سایر فیکشنهای ترسناک هالیوود، ما با خانهای جن زده رو به رو هستیم که در آن یک روح سرگردان به جای اینکه برود دنبال کار و زندگی جدیدش در آن دنیا، سفت به خانه قبلی اش می چسبد و گویا کاری هم به جز آزار و اذیت کردن ملت برای انجام دادن ندارد. تا این جای کار، چیزی تغییر نکرده است؛ ساختار، همان ساختار قدیمی است و حتی افتتاحیه فیلم هم که با موسیقی دارک حماسی همراه می شود و با جمله (( بر اساس یک داستان واقعی...)) به پایان می رسد، چیزی به جزء یکی از بدترین کلیشه های سینمای وحشت را در ذهن ما متبادر نمی کند؛ اما با همه این تفاسیر، TC2 با حفظ جذابیت و ضرباهنگ تندش از همان ابتدای فیلم به ما ثابت می کند که یک روایت خلاقانه و منسجم میتواند بار منفی یا به طور کلی تر خسته کنندگی یک فیلمنامه تکرای را از بین ببرد. بله، TC2 جایی است که یاد میگیریم خلاقیت در روایت یک داستان تا چه حد در جذابیت آن تاثیرگذار است و تا چه حد میتواند تمامی نقاط ضعف و کمبودهای یک اثر سینمایی را کمرنگ کند.
جیمز وان در این قسمت از TC، فیلمش را با ارائه تصاویر میکس شده و مستندی از جامعه انگلستان در دهه هفتاد میلادی آغاز میکند. تصاویری که با همراه شدن با یک موسیقی شاد، در تلاش است تا حجم زیادی از روزمرگی ها و جریان زندگی را با تمامی فرازها و فرودهایشان در یک جامعه کاملا عادی به تصویر بکشد؛ کاری که در نهایت فضای رئالیستی را در فیلم پررنگتر می کند و باعث میشود که مخاطب به این فکر بیفتد که حتی در عادی ترین شرایط زندگی هم ترس میتواند محلی برای اعراب و ابراز وجود پیدا کند. این فکر در واقع همان چیزی است که میتواند به ترس روانی یا همان عمیق ترین نوع ترس که در ابتدا به آن اشاره کردیم بدل شود و تا مدتی امنیت ذهنی را از مخاطب بگیرد. میبینید؟! روایت درست در واقع همان چیزی است که سبب میشود نقاط قوت فیلمنامه پررنگتر شوند و نقصهایش کمتر جلوه کنند. این همان نکته ای است که جیمز وان به عنوان پدر معنوی این فرانچایز، به آن اشراف کامل دارد و از آن برای ساخت این فیلم نیز استفاده کرده است. از طرفی در این فیلم، تلاش میشود تا با بهره گیری از پروندههای پارانرمال مشهور که در طی بازه های زمانی مختلف به طرز قابل توجهی مورد توجه رسانه های قرار گرفتهاند، عنصر رئالیسم را در فیلم پررنگ کنند؛ آنها برای انجام این کار حتی از فایلهای صوتی و تصاویر واقعی خانواده پگی و فرزند تسخیرشدهاش جانت استفاده کرده اند که واقعا بر روی مخاطبان تاثیر میگذارد و باعث میشود که راحت تر وقایع ترسناک فیلم را باور کنند. همچنین فضاسازی در فیلم TC2، به واسطه رعایت جزییات فراوان در طراحی دکور لوکیشنها ( همانند تزیینات و مبلمان اتاق پذیرایی خانه پگی و حتی اسباب بازیهای بچه ها و پوسترهایی که در اتاق خوابشان به دیوار چسباندهاند، نحوه لباس پوشیدن آنها و....) شکلی بینقص به خودش گرفته است و آنقدر قوی عمل میکند که سبب میشود مخاطب بتواند خودش را در آن مکان قرار دهد و به همین خاطر ترس را بیش از گذشته احساس کند.
جیمز وان: صاحب سبک در ساختن شخصیت های ترسناک
یادم می آید که جایی در یک مصاحبه از شینجی میکامی، پدر ژانر وحشت در صنعت بازی و خالق سری بازیهای رزیدنت اویل خواندم که میگفت در دوران جدید، یکی از سخت کارهای ممکن ساخت بازی ترسناک است؛ زیرا در چنین ژانری که غافلگیری مخاطب حرف اول را میزند، با گذشت زمان و تولید محتواهای بسیار، تکنیکهای ایجاد ترس برای اکثر مخاطبان شناخته شده است و به همین خاط نمیتوان از پس ترساندن آنها به خوبی برآمد. خب وقعا در این زمینه هم حق با میکامی است: آنقدر در این سالها فیلم ها و بازی های ترسناک تجربه کرده ایم و زامبیها و خون آشامها و ارواح و اجنه بیکار را دیدهایم که دیگر میتوانیم به راحتی اکثر دقایق یک فیلم را پیش بینی کنیم و به همین خاطر حتی گاهی هم میتوانیم به لحظات ترسناک آن بخندیم. اما در میان این فوج عظیم کلیشه ها، اینکه فیلمی بیاید و موجود ترسناک جدیدی بیافریند، و با هر بار نشان دادنش مو را به تنمان سیخ کند، کار تحسین برانگیزی است. این کاراکتر ترسناک، -همان راهبه یا ولیک- است که جیمز وان در طراحی آن، همانند فیلمهای ترسناک قدیمی موفق – فیلم هایی نظیر بیگانه و ...- عمل کرده است. او در به جلوی دوربین آوردن این کاراکتر وسواس زیادی را به خرج میدهد تا مبادا دیدن آن برای مخاطب عادی شود و ابهت آن برای او از بین برود که از این جهت میتوان عملکرد او را به ریدلی اسکات در به تصویر کشیدن زنومورف موجود در فیلم بیگانه تشبیه کرد. ولیک در فیلم TC2، همانند زنومورف در فیلم بیگانه که کلا در این فیلم دو دقیقه در برابر دوربین ظاهر شد حضور کوتاهی دارد، اما همین حاضر شدن های اندک آنقدر قوی طراحی و کارگردانی شده اند که به جرئت بتوان گفت بهترین و ترسناکترین لحظات این فرانچایز را رقم میزنند و مخاطب را مبهوت خودشان میکنند.
فیلم ترسناک با درام اضافه
یکی از مسائلی که همزمان میتواند نقطه قوت و نقطه ضعف این سری با هم باشد، درام و روابط عاطفی میان کاراکترها است. با وجودی که عشق میان زوج لورین و دیالوگهایی که در ای حیطه با هم رد و بدل میکنند در برخی از سکانسها ( همانند سکانس خداحافظی آنها با هم زمانی که اد برای نجات جانت وارد خانه شده است یا گیتار زدن و آواز خواندن او برای بچه ها) واقعا تاثیر گذار است، اما به طوری کلی رابطه میان این دو کاراکتر، از همان ابتدا و در فیلم اول و با توجه به فضای تاریک حاکم بر سری، کمی لوس و اغراق آمیز و شاید هم زیادی به نظر میرسد. اما از سوی دیگر و از آنجا که جیمز وان همواره قصد داشته تا در دو فیلم اصلی این فرانچایز، واکنش و عملکرد تک تک اعضاء خانواده را در برابر موقعیتهای خطیر و ترسناک نشان دهد، معمولا در این فیلم پتانسیلها و ظرفیتهای خوبی برای پرداختن به مسائل عاطفی ایجاد میشود که انصافا جیمز وان هم از آنها به بهترین شکل ممکن استفاده میکند و لحظات نابی را از این نظر خلق میسازد که واقعا هم نباید از آنها چشم پوشی کرد.
نقاط منفی
و اما بالاخره برویم سراغ مواردی که به آن در این فیلم به خوبی پرداخت نشده است و میخواهم از آنها به عنوان یک ایراد یاد کنم و اولین آنها ایراد هم شخصیتپردازی در این فیلم است. با اینکه میدانم این فیلم در ژانر ترسناک ساخته شده و نباید از آن انتظار یک شخصیتپردازی قوی را داشت، اما با این حال به نظر میرسد که وان برای ارائه شخصیتهای جدید، هیچ تلاشی نمیکند و مدام از قالبهای شخصیتی یکسانی در این فیلمها استفاده میکند؛ بهطوریکه میان شخصیتهای فرعی پارت اول و دوم، نمیتوان تفاوتی قائل شد. دومین مشکل فیلم، ضعف عجیبی است که در بعضی از سکانسها در جوههای ویژه این فیلم به چشم میخورد و از آنجا که استودیوی برادران وارنر، به عنوان یکی از غولهای بلاکباستر سازی که تخصصش به تصویر کشیدن صحنههای گرافیکی عظیم و خاص در فیلمهای گوناگون تولیدیاش میباشد پشتیبان این فیلم است نمیتوان این ایراد را مشکلی فنی قلمداد کرد. شاید این نقص را بتوان به خاطر علاقه کم جیمز وان به استفاده از جلوههای ویژه دانست؛ یک کم علاقگی که باعث شده او نتواند آنطور که باید و شاید این موارد را طراحی کند. اخلاقی که همواره در ژانر ترسناک مورد ستایش منتقدین بوده زیرا باعث باور پذیرتر شدن سکانسهای ترسناک فیلم میشود، اما خب زمانی که مجبور هستیم از این تکنولوژیها استفاده کنیم، بهتر است تا نهایت دقت را به خرج دهیم تا فیلم در برخی از مواقع به کارتونهای کودکانه دیزنی شبیه نشود.
سخن آخر: احضار 2 فیلمی است که علاوه بر حفظ نقاط قوت نسخه قبلیش در راستایی گام برمیدارد که نهایتا منجر به بازآفرینی برخی از بهترین لحظات تاریخ سینما در ژانر سینمای وحشت میشود. این فیلم با تلفیق کم نقص سینمای وحشت کلاسیک و مدرن و همچنین افزودن خلاقیت ها و نوآوری های بسیار عالی، به چیزی تبدیل میشود که مدتها در این ژانر منتظرش بوده ایم و به یکی از بهترین فیلمهایی که در این ژانر دیده اید بدل میگردد و به همین خاطر میتوانید از بسیاری از معایب آن چشم پوشی کنید.
نمره من به این فیلم: 8
نقد از سید محمد صادق کاشفی مفرد