سید محمد باشتنی
سید محمد باشتنی
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

گریه بر چلیپا اثر شاعر معاصر سیدمحمد باشتنی

گریه بر چلیپا

شاعر:سیدمحمدباشتنی

کاش طول عمر خود را گریه می‌کردم شبی

همقدم با عقربه‌ها گریه می‌کردم شبی

بغض‌هایی در گلو دارم ز فصل بی‌کسی

کاش دریک گوشه تنهاگریه می‌کردم شبی

خسته‌ام از خنده‌های پرده پوش غصّه ها

کاش غم را آشکارا گریه می‌کردم شبی

آرزوهایم بهاری بود و سهم من خزان

کاش می‌شدعقده‌ها را گریه می‌کردم شبی

پنجره‌ها را به گِل آغشته کرده روزگار

تا سحر،سوگِ تماشا گریه می‌کردم شبی

چون مسیحاجرمم عشق است وبه مظلومی عشق

بر بلندای چلیپا گریه می‌کردم شبی

دوستت دارم شبانگاهانه ماه آسمان

بی تو بودن را به دنیا گریه می‌کردم شبی

من نه فرهادم نه مجنون عاشقی دیوانه‌تر

کاش بودی هم تواینجا گریه می کردم شبی

واژه های شعر من تب دارد و بودی اگر

با تو می‌خواندم غزل‌ها گریه می‌کردم شبی

سقاخانه

شاعر:سیدمحمدباشتنی

شب جمعه من و شمعی و دلی دیوانه

به لبم  ذکر و خیال  تو  و  سقّاخانه

جام چل حلقه کلیدی همه آکنده ز اشک

دامنی حاجت و دیوانگی پروانه

رهگذرها همه چشمان پر از حیرانی

خسته ازبوسه ی انگشت منش صددانه

عکس عباسِ علمدار رفیق نگهم

گوییا همدم من او و همه بیگانه

خون دل می‌خورم و بی خبری ازدل من

عاقبت می شود عشق من و تو افسانه

بسکه می‌افتم و می‌خیزم و فریاد زنم

به گمان همه،برگشته ام از میخانه

ریسمان بسته به صدپنجره پولاد امید

شاید از تو نظر افتد به دلی دیوانه

۱۴۰۲/۷/۲۸

طول عمرگریه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید