داستان سرایی بهترین روش، برای برندینگ کسب و کار شماست؛برندسازی درست باعث میشود تا مخاطب با به یادآوردن شما و بیزینس شما در مواقعی که نیاز به یک محصول و خدمت دارد شمارا پیدا کرده و از شما خرید کند.
پس در اصل راز اصلی فروش در بازاریابی محتوا، داستان سرایی است.
شاید با شنیدن داستان سرایی، به یاد مادربزرگ و پدربزرگهای خود بیفتید. زمانی که کودک بودیم برایمان قصه میگفتند و ما تک تک آنها را به یاد داریم؛ غیر از این است؟
در مدرسه حتی خود را به آب و آتیش میزدیم تا معلم را مجبور به گفتن داستان کنیم تا درس را رها کند. شما کدام یک از درسهای حفظی مدرسه را به طور تمام و کمال یادتان هست؟ اما خاطراتی که با دوستانتان در حیاط مدرسه داشتید، خاطرات فوتبال بازی کردن با دوستانتان یا داستانهایی که بزرگترها برایتان میگفتند را اغلب به خاطر دارید.
همهٔ اینها را برایتان یادآوریها کردیم تا بگوییم داستانها در زندگی ما چقدر اهمیت دارند.
کسب و کار نیز از زندگی مردم جدا نیست همین من و شماییم که یا صاحب کسب و کار میشویم یا مصرف کنندهٔ محصول کسب و کارهای دیگر و یا هر دو.
ممکن است شما فکر کنید که داستان سرایی کار بسیار سادهای است یک داستان بلند بالا از نحوهٔ ایده پردازی تا رسیدن به محصول نهایی را میگوییم و مردم هم تشویقمان میکنند اما اصلا اینطور نیست. اگر میخواهید بدانید چطور باید داستان کسب و کارتان را بگویید تا فروشتان را بالا ببرید تا آخر نوشته همراه من باشید.
بازاریابی محتوا یعنی تولید هرگونه محتوایی شامل متنی، تصویری و صوتی که به منظور تبلیغات، آگاهی از برند و غیره آنگاه ارائهٔ آن محتوا به مخاطبان خود برای اینکه هدف خاصی اتفاق بیفتد.
داستان سرایی زیرمجموعهای از بازاریابی محتواست و بدین معنی که ما محتوای داستان گونهای در مورد کسب و کار تولید کرده و در اختیار کاربر میگذاریم.
داستان سرایی هنر و علم بیان یک روایت، به تصویر کشیدن یک کارکتر و خلق ایدههای مختلف داستانی است برای رساندن مفهوم کسب و کار و یا محصول شما. این داستان ها میتوانند واقعی و یا کمی با اغراق باشند.
داستانها همیشه باعث ارتباطگیری آسانتر مخاطب خواهند شد. داستان سرایی نیز باعث درگیر شدن و ارتباط گرفتن مخاطبان با شما میشود پس کافی است با تولید یک داستان جذاب مخاطب را جذب بیزینس خود کنید.
آیا برای استفاده از یک داستان سرایی جذاب نیاز به محصول خاصی است؟ یا هر فردی میتواند با توجه به نوع بیزینس خود از داستانسرایی استفاده کند؟
پاسخ به این سوال کاملا روشن است. خیر برای استفاده از داستانسرایی به هیچ وجه نیاز به محصولی متفاوت نیست و حتی با محصولات روزمرهٔ معمولی خود نیز میتوانید داستانی جذاب بسازید و فروشتان را چندین برابر کنید.
افراد کمال گرا همیشه از انجام دادن کارها گریزان هستند زیرا فکر میکنند کسب و کار آنها به اندازهٔ کافی خوب نیست یا در مورد محصول سادهٔ آنها نمیتوان هیچ داستان جالبی گفت. اگر شما نیز جزء این دسته هستید بدون هیچ فکری ابتدا شروع کنید.
تنها کاری که باید انجام بدهید این است که داستان اینکه از ابتدا بیزینستان چطور شروع شد؟ به کجا رسید ؟ایدههای محصولات چطور به ذهنتان خطور کرد؟ نحوهٔ استفادهٔ کاربران از محصولات شما، سوالات و دغدغه های آن ها و مهم تر از همه تجربیات مثبتی که با استفاده از محصول یا خدمت شما داشته اند را با کاربران به اشتراک بگذارید.
ممکن است ماهیت کسب و کار شما با خدماتی که ارائه میدهید کاملا متفاوت باشد اما شما با داستان سرایی نه تنها میتوانید این دو را به هم وصل کنید بلکه میتوانید رضایت مشتری از خدمات خود را نیز تقویت کنید اگر و تنها اگر داستان سرایی جذاب و اصولی داشته باشید.
یادآوری و به خاطر سپردن داستانها آسان تر از اطلاعات و آمار و ارقام است. علاوه بر آن تحقیقات ثابت کرده شنیدن یا خواندن یک داستان باعث ترشح اکسی توسین در مغز میشود که بر نگرش، دید و حتی تصمیمگیری افراد تاثیر مستقیم دارد.
مغز انسان سختیها و حشویات را مانند نویز فیلتر میکند بنابراین برای رساندن مفهوم مناسب در داستان سرایی باید مراقب کلیشهها و اصطلاحات تخصصی و کلمات پیچیده بود.
خلق شخصیتی که مخاطب بتواند با او ارتباط بگیرد و خود را به جای کارکتر قرار دهد.
اگر مخاطب نتواند خود را همراه شخصیت اصلی داستان بداند و با او ارتباط بگیرد داستان شما را دنبال نخواهد کرد و تمام زحمات شما به هدر میرود.
در اینجا مفهومی به نام مخاطب هدف بسیار کاربرد دارد.
مخاطب هدف کسب و کار شما کسی است که احتمال خرید محصول یا خدمت شما را به دلیل ویژگیها و نیازهای منحصر به فرد خود را دارد.
مخاطب هدف هر کسب و کار را میتوان به صورت پیش فرض خلق کرده و با استفاده از تکنیکهای مختلف امکان خرید این افراد را افزایش داد.
اگر شما بتوانید مخاطب هدف مناسبی برای کسبوکار خود خلق کنید. ویژگیها، روحیات، نحوهٔ تصمیمگیری و اطلاعات لازم را از این فرد بدانید، میتوانید داستان خود را مطابق میل این افراد خلق کرده و با ایجاد ارتباط و همدردی بین کارکتر داستان و مخاطب خود به هدف بازاریابی خود دست پیدا کنید.
بنابراین، مطمئن شوید که زمان کافی را صرف تحقیق در مورد شخصیت هدف ایدهآل خود میکنید. علاقهمندیها، انگیزهها، آرزوها و نقاط ضعف و... آنها را پیدا کنید تا بتوانید تمام ویژگیهای مرتبط را در قهرمان داستان خود جمع کرده و یک شخصیت جذاب تولید کنید که مخاطب هدف شما فوراً با او ارتباط برقرار کند.
برخی از صاحبان کسبوکارها فکر میکنند با ساختن یک داستان کاملا ساختگی و اغراق آمیز میتوانند توجه مخاطب را به خود جلب کنند. مثلا فکر میکنند اگر داستانی مثل اپل و فروش سیبها را تعریف کنند مخاطبان زیادی را شیفتهٔ بیزینس خود میکنند اما بگذارید خیالتان را راحت کنم اصلا اینطور نیست.
این تفکر عامل اصلی محتواهای زردی است که روزانه در فضای مجازی منتشر میشود، البته هیچکسی منکر کلیک خوردن این تیترها نمیشود ولی اعتبار یک کسبوکار در مرحلهٔ اول مهمترین قسمت یک کسبوکار است. وقتی یک داستانی که به طور واضح ساختگی است منتشر میشود و ما میدانیم که داستانها همیشه در ذهن مخاطب میماند پس اعتبار یک کسبوکار به صورت کاملا ناگهانی در نظر یک مخاطب تخریب شده و ممکن است تا سالها در ذهن مخاطب ماندگار شود.
پس مهم نیست چقدر سخت است که واقعی بمانید چون باید بمانید!
ابتدا یک ایدهٔ جذاب و منحصر به فرد پیدا کنید؛ راجع به آن تولید محتوا کنید از روی محتوای خود داستانی جذاب بسازید. در این راه باید دیدگاه متفاوتی داشته باشید و ابدا نباید مانند بقیه عمل کنید در این بحث خلاف رودخانه شنا کنید و نترسید.
از ارزش ها و اصول برند خود برای ساختن داستانی متمایز استفاده کنید و به یاد داشته باشید اگر بخواهید از ایدهٔ بقیه استفاده کنید مخاطب شما به راحتی خواهد فهمید که محتوای شما را قبلا دیده است.
نظر مخاطب داستان شما زمانی جلب میشود که بتواند با داستان شما ارتباط برقرار کند، یعنی احساسات شخصیت داستان را احساس کند. این احساسات میتواند همهٔ انواع عواطف انسانی را شامل شود مانند ترس، شادی، احساس آزادی، خشم، غم یا هرگونه احساسی که مخاطب را به داستان شما، پیوند بدهد.
داستان شما نباید یک داستان طولانی و پر از حاشیه باشد که مخاطب را برای فهمیدن هدف تا انتها منتظر نگه دارد. پس یک داستان ساده بنویسید که مخاطب را جذب کند؛ چیزی را درون خود حس کند و در نهایت به فکر فرو ببرد که مانند شخصیت داستان محصول شما زندگی او را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد.
استفاده از آمار و قوانین اثبات شده به تعداد محدود در داستان، باعث اعتماد کاربر به کل داستان شما میشود.زیرا کاربر متوجه میشود که
· مخاطب برای شما ارزش دارد.
· سخنان شما قابل استناد و پیگیری است.
· وقت بسیاری برای تحقیق صرف کردهاید.
بنابراین به داستان شما و در نهایت به کسب و کار شما اعتماد خواهد کرد.
هدف هر محتوا باید از اول مشخص باشد تا سوگیری های لازم برای آن محتوا انجام شود و به نوعی هدفی که در انتها میخواستیم را برسانیم. میتوانیم با توجه به هدف خود استراتژی بچینیم که این داستان ما در نهایت میخواهد مخاطب را به چه کاری وادار کند؟
شناخت برند؟ یا دنبال کردن کسب و کار؟ یا حتی خرید؟
نکتهٔ پایانی :
سعی کنید پایان داستان خود را باز بگذارید و تمام آنچه مخاطب میخواهد بداند را در اختیارش قرار ندهید زیرا او را وادار به گشتن به دنبال جواب سوالاتی که در ذهنش ایجاد شده میکند و در نهایت بیشتر با شما و کسب و کار شما آشنا میشود.