ویرگول
ورودثبت نام
نیما اورازانی
نیما اورازانی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

دینداران غیرحکومتی در مهاجرت

الف. شکی نیست که تعداد زیادی از مهاجران مقیم کانادا زخم های عمیقی را بر تن و روان خویش دارند. این زخم ها از سوی حکومت دینی ایران به آنها تحمیل شده است. این عده به دلایل روانشناختی کاملا قابل فهم، معمولا از دین و دینداری - دست کم به معنای مرسوم آن - گریزانند.

ب. در عین حال هستند دیندارانی که به همان دلیلی مهاجرت کرده اند که بسیاری دیگر، یعنی برای داشتن یک زندگی با ثبات (هم به معنای اقتصادی آن و هم به معنای سیاسی آن)، توانایی برنامه ریزی برای آینده ی خویش و فرزندانشان، تحصیل در دانشگاه های خوب، بهره مندی از آزادی های مدنی (برای مثال عرضه ی خوانش های مدرن تر از دین و دینداری) و ...

پ. این دینداران اما همان ظاهری را دارند - البته نه همیشه - که حکومت دینی ایران تبلیغ می کند. همان باورهایی را دارند - البته نه در همه ی موارد - که حکومت دینی ایران برای سرکوب مخالفانش به آنها متوسل می شود. اما آیا می توان تنها به صرف شباهت علیه عده ای پیشداوری و تبعیض داشت؟

ت. در عین حال نباید فراموش کنیم که هستند عده ای که در لباس دینداری - و البته در لباس مخالف دین هم - کارشان به قول سعدی در پوستین خلق افتادن است و از این آن خبر گرفتن (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل). اینگونه است که در تعاملات روزمره، عده ای هرگونه دینداری که بعضی از ظواهرش شبیه دینداری به سبک حکومت است را - مثلا حجاب داشتن یا در مراسم عزاداری حسین بن علی شرکت کردن - مساوی می دانند با حامی حکومت بودن یا مبلغ ایدئولوژی وی بودن. دقت کنیم که هستند کسانی که واقعا چنین هدفی را دنبال می کنند. اما پرسش اینجاست که آیا همه ی دینداران از این دست هستند؟ اگر گرایشمان این است که به این پرسش پاسخ «بله» بدهیم در همان دامی گرفتار شده ایم که نامش پیشداوری و تبعیض است.

ث. نکته ی دیگری که بخشی از زخم خوردگانِ از حکومتِ ایران را به نوعی وادار به واکنش هایی می کند که نمونه های افراطی آن را در درگیری های هر ساله ی عزاداری محرم در تورنتو می بینیم نوعی احساس اضطراب است. ما که از حکومتی دینی زخم خورده ایم گاه این اضطراب و تشویش را داریم که مبادا اینان در اینجا هم دست بالا را بگیرند. همین اضطراب عده ای را به تشویق به رفتارهایی می کند که در فیلم هایی که دست به دست می شوند می بینیم. در حقیقت خشونت یا ایجاد مزاحمت برای برگزاری مراسم دینی تا حدی از همین حس اضطراب نشات می گیرد.

ج. این را هم بیفزایم که عده ای از مهاجران چنین می گویند که برای رهایی از همین نمادهای مذهبی مهاجرت کرده اند و وقتی دوباره همین نمادها را در کشور میزبان می بینند تو گویی کسی در گوششان می گوید: «seriously»؟ هر چه نمادهای مذهبی که برای عده ای نماد سرکوب است بیشتر در مجامع عمومی دیده شوند حس اضطراب و شاید خشم و نفرت بیشتر می شود و اینگونه عده ای واکنش نشان می دهند.

چ. اما آن دیندارانی که نه با حکومتند و نه در ضمیر خویش «خواهان حسینیه کردن کاخ سفید» هستند، آیا آنها هزینه ی ظلم حکومت و اضطراب آن زخم خوردگان را نمی دهند؟ به این هم اضافه کنید نوع تصویری که از مسلمانان و مسلمانی در رسانه های اینجا وجود دارد. تنها کافی است نگاهی به اخبار یا سریال ها و فیلم های نتفلیکس بیندازید تا دریابید که تصوری که از مسلمانان و مسلمانی عرضه می شود خلاصه می شود به فردی که الله اکبر می گوید و خود یا مکانی را منفجر می کند. جالب و بهتر است بگویم دردناک اینحاست که از آشنایی که به راستگویی اش باور دارم می شنیدم که دیدنداران مهاجر از سوی گروه های حامی حکومت تحت فشارند که رفتار و دینداری خویش را مطابق میل و سلیقه ی آنان تنظیم کنند. وضع تراژیک دینداران غیرحکومتی اینگونه است که از همه سو در فشارند. از آن سو متهم به طرفداری از حکومت هستند و از این سو متهم به سرکشی از روایت حکومت از دینداری.

ح. شنیده ام از افرادی که می پرسند چرا اینان مرز خود را با حکومتیان روشن نمی کنند. این پرسش را که می شنوم یاد این می افتم که همین انتظار را حکومت ایران دائما از این و آن دارد تا مرزهای خود را با این و آن روشن کنند. ما آنجا می گوییم که «تو کیستی که از من بخواهی مرزم را با هر که تو می گویی تعیین کنم» پس اینجا هم منصفانه نیست که از دیگران چنین چیزی بخواهیم. علاوه بر این همه ی ما در ایران عزیزانی داریم که می خواهیم برای دیدنشان قادر به رفت و آمد به ایران باشیم. آیا چنین درخواستی واقعا همدلانه و معقول به نظر می رسد؟

خ. از نظر من بسیاری از ما مهاجران می توانیم با سعه ی صبر، اعتمادسازی، خارج شدن از comfort zone خویش و گفتگو در باب چیزهایی که معمولا آنها را به سکوت برگزار می کنیم خط های باریک و ظریفی که بین گروه های مختلف اجتماعی وجود دارد را تا حدی بازشناسایی کنیم و اینگونه هم از رنج خود و هم از رنج دیگران بکاهیم.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید