یکی از علائق روانشناسان اجتماعی و سیاسی پژوهش در مورد فرایندهای روانشناختی ای که افراد طی می کنند تا به باورهای سیاسی خود برسند صرف نظر از اینکه باورهایشان درست باشد یا نادرست. من در این نوشته می کوشم به تعدادی از فرایندها و ویژگی هایی اشاره کنم که هم آنها که شورمندانه از پادشاهی خواهان (از واژه ی سلطنت طلبی استفاده نمی کنم چون نمی خواهم بار منفی آن بر خواننده تاثیر منفی بگذارد) دفاع می کنند و هم مدافعان سرسخت نظام سیاسی جمهوری اسلامی (به دلیل مشابه از واژه ی رژیم استفاده نمی کنم) در آن با یکدیگر مشترک اند.
۱- هر دو به دلیل یا دلایل موجه و ناموجه به شدت از دیگری متنفرند و این تنفر توانایی تحلیل کم و بیش بی طرفانه را از آنها گرفته است.
۲- هر دو گروه تصویری کاملا سیاه از دیگری عرضه می کنند. از دید پادشاهی خواهان در سال های پس از انقلاب هیچ رخداد مثبت و خدمتی نمی توان سراغ گرفت و از دید مدافعان جمهوری اسلامی هیچ رخداد مثبت و خدمتی در دوران پهلوی ها نمی توان سراغ گرفت.
۳- هر دو گروه دست اندرکار تحریف تاریخ یا دست کم ارائه ی تصویری کج و معوج از دیگری اند. کافی است نگاهی به شبکه های من و تو، ایران اینترنشنال و صدا و سیمای جمهوری اسلامی بیندازید تا متوجه شباهت آنها شوید. هر دو در حال تحریف تاریخ (به نسبت های مختلف البته) برای غلبه بر دیگری است.
۴- هر دو گروه برای تشخیص درستی یا نادرستی مطالبی که می شوند به خود گفته ها نمی اندیشند. در عوض به این فکر می کنند که آیا اگر فلان گفته درست یا نادرست باشد آیا طرف مقابل می تواند از آن سوء استفاده کند یا نه. اگر بتواند پس آن گفته حتما نادرست است و اگر نتواند و به ضررش تمام شود حتما درست است. مثلا اگر کسی بگوید محمدرضا شاه فلان جا را ساخت و آباد کرد یا فلان جا در زمان او آباد شد به جای بررسی این گفته به این فکر می کنند که اگر این نکته را تایید کنم به نفع رقیب خواهد شد پس باید به هر قیمتی تلاش کنم تا این واقعیت را انکار کنم. طرفداران جمهوری اسلامی هم بسیاری اوقات همین کار را می کنند.
۵- هر دو گروه برای درستی یا نادرستی مطالب به بی اعتبار کردن گوینده یا برعکس اعتباربخشی بی دلیل روی می آورند. اگر کسی حرفی زد که از نظر آنان به سود دیگری بود سریع دست به کار برچسب زدن به وی می شوند. برایش پرونده سازی می کنند که فلانی وابسته به فلان جا و فلان جاست تا بلکه بتوانند اینگونه، توجهات را از گفته ی او که تصور می کنند به ضررشان است به چیزهای دیگر و حاشیه ای جلب کنند.
۶- هر دو گروه، طبقه بندی (Categorization) افراد برایشان بسیار مهم است. به همین دلیل یکی از نخستین کارهایی که انجام می دهند این است که با قرار دادن طرف مقابل در یک طبقه ی خاص (مثلا طرفدار رژیم یا سلطنت طلب) تکلیفشان را با وی مشخص می کنند. اگر در طبقه ی آنها قرار گرفت او خودی (ingroup یا درون گروه) و خوب است و نظراتش قابل شنیدن، اما اگر در طبقه ی مورد علاقه ی آنها قرار نگرفت او بیگانه (outgroup) است. سریع او را تخطئه می کنند و نیازی به شنیدن نظراتش نمی بینند.
۷- تفکرشان از پیچیدگی های شناختی (Cognitive complexity) کمی برخوردار است، به این معنا که پیچیدگی های روانشناختی افراد یا پیچیدگی های جامعه شناختی موقعیت ها را یا نمی بینند یا انکار می کنند. مثلا نمی توانند بپذیرند که فلان فرد سیاسی که اصلا مورد علاقه ی آنها نیست همزمان می تواند هم خدماتی کرده باشد و هم خیانت هایی. به این معنا تصوری طیفی (Continuum) از آدم ها و موقعیت ها ندارند، بلکه تفکر سیاه و سفیدی (Black&White thinking) دارند.
۸- هر دو گروه، خودآگاهی (Self-awareness) کمی دارند، یا به عبارت علمی تر فراشناخت (Meta-cognition) ندارند. به این معنا که نمی توانند یا خیلی سخت می توانند بر نحوه ی تفکر خود نظارت (Monitoring) کنند. ما انسان ها می اندیشیم و بر مبنای اندیشه مان به باورهایی می رسیم. اما کار دیگری هم می توانیم بکنیم و آن این است که به این فکر کنیم که چگونه می اندیشیم و چه چیزهایی بر تفکرمان تاثیر می گذارند. معمولا افرادی که از هر دوی این جریان های سیاسی شورمندانه دفاع می کنند توانایی فراشناخت ندارند.
۹- هر دو گروه دچار سوگیری (Bias) ای هستند به نام zero-sum. به این معنا که در اغلب موارد تصور می کنند برد دیگری مساوی است یا باخت آنها. مثلا آنان که طرفدار جمهوری اسلامی هستند به دلیل همین سوگیری تصور می کنند اگر حنی یک بار هم بپذیرند که در دوران شاه خدماتی صورت گرفته است دیگر بازی را به حریف باخته اند. عین همین سوگیری را طرفداران پادشاهی دارند. در حقیقت بیشتر موقعیت ها را همچون الاکلنگ می بینند. بالا رفتن یک طرف مساوی با پایین آمدن طرف دیگر است.
۱۰- به شدت گرفتار سوگیری تایید هستند (Confirmation bias) هستند. به این معنا که تنها سراغ دلائل و مستنداتی می روند که باور آنها را تایید می کند. از مستنداتی که خلاف باورشان باشد یا دوری می کنند یا آنها را به نحوی تحریف می کنند که با باوری که دارند در تضاد و تناقض نیفتد.
جالب نیست؟ این دو گروه به نوعی در دو سر طیف سیاسی قرار دارند. همواره در حال بحث و جدل و بعضا فحاشی علیه یکدیگرند و تلاش می کنند خود را از دیگری متمایز (Differentiation) کنند. با اینهمه در نکاتی که برشمردم بسیار به هم شبیه اند بدون اینکه خود بدانند. البته نکات دیگری هم هست که مجال گفتن شان نیست.
تذکر: اگر چه بعضی از این مشکلات و سوگیری ها مختص این دو گروه نیست اما در این دو گروه از شدت و حدت بیشتری برخوردار است. نکته ی دیگر اینکه اینطور نیست که همه ی افراد این دو گروه از همه ی این ویژگی ها برخوردار باشند.