سید مجتبی سیدمحسنی
سید مجتبی سیدمحسنی
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

کاشفانِ الماس‌های نتراشیده

یکی از بهترین کتاب‌هایی که این روزها درحال مطالعه با تعدادی از دوستان کتابخوان دانشگاه هستم، کتاب بده و بستان (با عنوان فرعی رویکردی نوین به موفقیت) از نشر نوین هست.

این کتاب توسط آدام گرانت در سال 2013 نوشته شده و همان‌طور که از عنوانش مشخص است، درمورد بده و بستان های هرروزه‌ی ما و روابط متقابلمان با دیگران ماست.

ابتدا اجازه دهید کمی از نویسنده‌ی کتاب _آدام گرانت_ بگویم و بعد برویم به سراغ بررسی یکی از زیباترین و کاربردی‌ترین فصول این کتاب مفید با عنوانِ «یافتن الماس نتراشیده» که برای من بسیار الهام‌بخش بود.

آدام گرانت درحال حاضر 42 ساله است و به عنوان جوان‌ترین استاد در مدرسه کسب و کار وارتون مشغول به تدریس و پژوهش است.

رشته‌ی تخصصی آدام گرانت روانشناسی سازمانی و صنعتی(Industrial and organizational psychology) می‌باشد؛ یک رشته‌ی دانشگاهی جذاب(از نظر من) و متمرکز بر راه‌های افزایش بهره‌وری افراد در سازمان و محیط کسب و کار، درکنارِ افزایش رضایت شغلی و بهبود کیفیت زندگی کارکنان.

روانشناسی صنعتی و سازمانی (I/O Psychology) شاخه‌‌ای از رشته روانشناسی است که به بررسی رفتارها در محیط کار می‌پردازد و نیز می‌کوشد با استفاده از اصول روانشناسی، رفتارهای کاری انسان‌ها را تغییر داده و محیط کار را بهبود دهد. این بهبود می‌تواند در زمینه‌‌های مختلف، از جمله عملکرد، ارتباطات، رضایت حرفه‌ای و ایمنی به وجود بیاید.

پس می‌توان نتیجه گرفت که آدام گرانت به عنوان یک متخصص در زمینه‌های "انگیزه کاری، فرهنگ سازمانی و بهبود روابط کاری و رضایت کارکنان در سازمان" به حساب می‌آید.

آدام گرانت نویسنده‌ی کتابِ بده و بستان
آدام گرانت نویسنده‌ی کتابِ بده و بستان


تحقیقات آدام عمدتا بر سخاوت، انگیزه و هدفمندی، دستیابی به ایده‌های جدید، ویژگی‌های شخصیتی مانند درون گرایی-برونگرایی، رهبری، همکاری، فرهنگ و تغییر سازمانی متمرکز شده است و در این زمینه کتاب‌های درخشانی همچون بده و بستان و آفرینشگران را به رشته‌ی تحریر درآورده است.

ضمنا برای مطالعه‌ی بیشتر درمورد آدام گرانت می‌توانید به این لینک(+) مراجعه نمایید.

.....

...

.

اما بعد از یک نگاه کلی به نویسنده و کارهایش، برویم سراغ عنوان این نوشته که برگرفته از عنوان فصل چهارم کتاب بده و بستان هست:

یافتن الماس نتراشیده

مطمئنا همه‌ی ما گاهی اوقات(و شاید هم بسیاری اوقات) با خود گفته‌ایم که ای کاش در جایگاه دیگری قرار داشتم، ای کاش دیگران قدر مرا بیشتر می‌دانستند و ای کاش می‌توانستند این را درک کنند که هر کسی فردیتی برای خودش دارد و همه مثل هم نیستند و باید باهرکسی طبق استعدادهای مخصوص خودش رفتار کرد.

همین احساس مشترکی که به احتمال زیاد خوانندگان این خطوط هم آن را تجربه کرده‌اند، بن‌مایه این فصل از کتاب است. اما قبل از یافتن الماس تراشیده، بیایید به یک دسته بندی که آدام گرانت برای مردم در روابط متقابلشان در نظر گرفته نگاه کنیم:

نویسنده در فصل اوّل مردم را در محیط کار و روابط با دیگران به سه دسته تقسیم می‌کند و معتقد است که ما در روابط خود با دیگران غالبا از یکی از این سه سبک برخوردار هستیم؛ بنابراین نگاهی که به دیگران داریم براساس یکی از این سه سبکِ غالب در روابط ما نشأت می‌گیرد:

عده‌ای گیرنده یا Taker

عده‌ای بخشنده یا Giver

و عده‌ای هم برابری‌طلب یا Matcher هستیم.

اما ببینیم ویژگی غالب هر یک از این سه سبک ارتباطی چیست؟

1- گیرنده: گیرنده‌ها افرادی‌اند که به قول خودمان آدم‌های «بِکَن» و «زرنگ»ی هستند که ورودشان به اکثر روابط، با این سوال شروع می‌شود که: "این آدم چه چیزی می‌تونه برای من داشته باشه؛ یا او به چه دردِ من می‌خوره و چه کاری میتونه برای من انجام بده؟!"

همه‌مان هم این مدل آدم‌ها را به دفعات دیده‌ایم و چه بسا که خودمان هم در اعماق وجودمان چنین شخصی باشیم.

همان طور که دیدید گیرنده‌ها تمرکزشان فقط بر خودشان است و احتمالاً اگر این تمرکز بر خود و نادیده گرفتن دیگران، از یک حدی فراتر رود بتوان آن ها را به عنوان نارسیسیست یا سایکوپات یا دیگر حالات پاتولوژیک در نظر گرفت و به دنبال درمان برای آن‌ها بود.

2- بخشنده: بخشنده‌ها(که بررسی شخصیت آن‌ها محوریت اصلی کتاب را تشکیل می‌دهد) در زمان برقراری ارتباط با دیگران به این فکر می‌کنند که: "من چی دارم و بلدم که می‌تونم باهاش، برای طرف مقابل ارزش ایجاد کرده و بهش کمک کنم؟! یا طرف مقابل چطوری میتونه با کمک من زندگی بهتری داشته باشه؟"

بخشنده‌ها جمعیتشان به نسبت گیرنده‌ها احتمالا کمتر است؛ اما هر کسی حداقل یک یا چند نفر بخشنده در زندگی و کارش دیده و لطفِ بخشنده شامل حالش شده.

(در یک پرانتز مهم این را بگویم که بخشندگی هم ممکن است اگر شدیدتر از یک حدی باشد، حالت پاتولوژیک به خود بگیرد و به خودِ بخشنده که نیّت خیر دارد، آسیب‌های شدید روحی و احساسی بزند.)

3- برابری طلب: دسته سوم هم کسانی هستند که از اصلِ «این به اون در» استفاده می‌کنند و اگر ما با آن‌ها خوب باشیم و به آن‌ها سود برسانیم، آن‌ها هم با ما خوب خواهند بود و به ما سود می‌رسانند. اگر هم بخواهیم در برابر این افراد زرنگ بازی در بیاوریم و بیش از اینکه برایشان مفید باشیم، بخواهیم برایمان مفید باشند؛ متوجه می‌شوند و خیلی سریع استراتژی را در رابطه عوض می‌کنند.

درمورد برابری‌طلب‌ها همانطور که مشخص شد تمرکز اصلی آن‌ها بر برقراری عدالت در روابط است. پس می‌توان نتیجه گرفت که برابری‌طلب‌ها با گیرنده‌ها یا "خود زرنگ‌ پندارها" مثلِ «گیرنده‌ها» رفتار می‌کنند و همچنین با بخشنده‌ها، مثل «بخشنده‌ها» رفتار می‌کنند و سخاوتمندانه دانش، مهارت و اطلاعاتشان را به اشتراک می‌گذارند.

(طبق مشاهدات خودم و چند نفر از دوستانم که با آن‌ها در مورد این سه سبک ارتباطی صحبت کردم، متوجه شدم که اکثر ما برابری طلب هستیم و معمولاً نحوه‌ی برخورد طرف مقابل است که به رفتار متقابل ما جهت می‌دهد.)

به نظرتان نکته‌ی اخلاقی نهفته در پرانتز بالا چیست؟ ;)

اما حالا

از تعریف عمومیِ این سه سبک ارتباطی که بگذریم می‌خواهم بپردازم به موضوعی که در این فصل توجه مرا به خودش جلب کرد و برایم الهام بخش بود:

«یکی از زیباترین، سازنده و جذّاب‌ترین ویژگی‌های «بخشندگان» این است که بخشنده‌ها، استادِ نابغه‌یابی و نابغه‌سازی هستند!»

یعنی بخشنده‌ها در مواجهه با دیگران سعی می‌کنند تا با شناختن طرفشان، بهترینِ او را کشف کرده و به آن مجال بروز و ظهور بدهند.

بخشنده‌ها از کلیشه‌ها دوری میکنند و با دیگران به گونه‌ای رفتار می‌کنند که مناسبِ خودشان هست. افراد را به خوبی می‌شناسند و به گونه‌ای وظایف و مسئولیت‌ها را تقسیم می‌کنند که هرکسی کاری را انجام دهد که علاقه و استعداد بهتر و بیشتری در انجام دادن آن دارد.

با این نوع نگاه به افراد مختلفِ بهره‌مند از استعدادها و توانایی‌های گوناگون، دستاوردی که کسب می‌شود «رشد و رضایت همگانی به همراهِ احساس رضایت خاطر» است.

علاوه بر این، حس خوبِ «پذیرفته شدن و حفظ فردیت» هم در روابط جوانه می‌زند.

(راستی، شما چه الماسی را کشف کرده‌اید؟)

آدام گرانتبده و بستانمعرفی کتابروابط اجتماعیفردیت
یک دانشجو seyedmohseni.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید