بسیاری از داستانهای موجود در قرآن با گذر از تمثیل و استعاره لغت عرب تبدیل به آیات مندرج در مصحف محمد شده است. احسن القصص ادیان ابراهیمی به استناد قرآن متعلق به مصر است. همچنان که بهترین داستانها تا پیش از ورود به دنیای مُدرن منحصر به هزار و یک شب و سفرنامهی سندباد و سرزمین ایران و میانرودان بود به ارجاع قرآن با رسالت برترین فرزندان اسرائیل در ادیان ابراهیمی شروع و با بعثت و رجوع ملکوتی عیسی مسیح (علیهالسلام) به آسمانها تمام میشود. رستم در شاهنامهی فردوسی اسطورهای انگرهمینو و از اشراف هندو است که پا به سرزمین بلوچستان گذاشته و ساکن زابلستان میشود و در راه تبلیغ مضامین عرفانی آئین هندو جان خود را از دست میدهد. موسی به خاطر فتنهی اساطیر الاولین حریفی برابر رستم است که دستپروردهی آسیه بنت مَزَاحِم میباشد.
بسماللهالرحمنالرحیم اسرائیلیات قرآنی مغازلهی عاشقانهای است که یوسف عزیز مصر با خداوند متعال دارد:
رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿۱۰۱﴾
پروردگارا تو به من دولت دادى و از تعبير خوابها به من آموختى اى پديدآورنده آسمانها و زمين تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما (۱۰۱)
سورهی یوسف
دعوی عاقبت بهخیری اسرائیلیات تازی یعنی ثمار و نتیجهی داستان احفاد یعقوب حشر و مصاحبت با صالحین و نیکان است. خداوند متعال قرآن را در راز مطلق بیان کرده تا برای اولوالالباب و صاحبان عزم راسخالایمان قابل فهم و تدبّر باشد. اگر نهج و دعا و سیرهی عملی یوسف مبنا قرار گیرد و دیالوگ توحیدی سواء بین ادیان ابراهیمی که امر به عبودیت است مورد ارجاع و اشاره باشد مطمئنا آرمان الهی یعنی مقصود و نیت غایی خداوند از تشریع دین میان اسرائیل تشکیل حکومت نبوده است چنان که یوسف در دعای خود مصاحبت و همنشینی با شایستگان را درخواست مینماید. عیسی مسیح بنا بر روایات عهدین حتما شاه بنیاسرائیل از بدو تولد بود اما سلطنت و دیهیمی داود را رها ساخت و مانند مردم عادی زندگی کرد. هر کس با وی معاشرت داشت لحظات خوشی را احساس و با برتر از ملک و فرشتهای هم صحبت بود. در حال حاضر اسرائیل با ددمنشی خو گرفته و افرادی مانند مناخین بگین، آریل شارون و یا بنیامین نتانیاهو نمایندهی پیام توحیدی فرزندان اسرائیل گردیدهاند. پیامی که صلح و صفایی ندارد. همصحبتی با افراد فوق عذاب الیم است بماند که نمایندهی سیاسی و حاکم بلامنازع فرزندان اسرائیل گردیدهاند و نومشان برای خاورمیانه و جهان و عالم وجود بهتر است. یوسف کیست؟!
طفل خردسالی که با امشاسپندان سپنتامینو در ارتباط است و مبتنی بر تعالیم و همصحبتی با نیکان مزبور میتواند راهبردی جهانشمول جهت برونرفت قبطی و اسرائیلی و شامی از قحطی هفت ساله ارائه نماید. داستان یوسف از معدود مشترکات یهود و نصاری و اسلام است که کمترین تحریف و دروغ بر آن تاثیر گذاشته است. یوسف به واسطهی لیاقت و شایستگی ذاتی خویش و علیرغم حبس در زندان طواغیتی مانند پوتیفار عزیز مصر یعنی به معنای امروزی فرعون قبطیان میشود. همین مقام به فرزندان یهودا رسیده و بدتر از شیطان و اهریمن رانده شده از بهشت میشوند. صاحب مقام احساس خدایی کرده و خود را آفریدگار جهانیان میداند. پنداری که از اساس باطل است و با ماتریالیسم و آتائیسم نیز سازگاری نداشته و ندارد و نخواهد داشت. اگر انسان خودبین نباشد و خدابین باشد جزء حق و حقیقت نمیگوید و جزء راست نخواهد گفت و جزء به راستی نمیاندیشد و به باطل توجهی نداشته و به عدالت رفتار مینماید. صادقین یک صنف از صالحین هستند که مورد اشارهی سورهی توبه قرار گرفتند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ ﴿۱۱۹﴾
اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد (۱۱۹)
سورهی توبه
آیهی صادقین همان شعار پرشعور و بیتکلف اشا است. ایمان یعنی اعتقاد به مهر و نیکی و تقوا یعنی عمل بر اساس راستی و راستگویی جزء گفتار نیک نیست بنابراین چلیپای گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک منطبق با قرآن بوده و از محکمات ادیان الهی به شمار میرود. ذکر اعظم مردم ایران از دیرباز تاکنون چلیپای فوق است که تا ابد نیز ماندگار خواهد ماند چرا که بر اساس وجدان است و وجدان بشری رنگ خدایی داشته و مانند خدا جاویدان است:
اشا بهترین منش بشری و از مکارم اخلاق است که جاویدان خرد به آن رهنمون است. ایرانیان کمتر پیامبر دیدهاند و فرهنگ پارسی بیشتر به حکمت ممزوج و شهرت دارد بنابراین بنیاد فرهنگی سهگانهی مزبور حاصل خرد و تفکر است و وحیانی نیست. عقل ایرانی با وحی تفاوتی ندارد و هر دو به یک فرقان راستین منتج میگردد. فرقانی که در ظهور سوشیانت به تمام معنا بر جهان حکمرانی خواهد کرد و تمام شرور را از میان میبرد. شاید حشر با اهل فارس یکی از مصادیق عاقبتبهخیری برای اهل توحید باشد. بنا بر تحقیق طولانی این حقیر بسیاری از بزرگان توحیدی مورد اشارهی قرآن شاه بودند. یوسف و زلیخا نیز از آن جملهاند.
پوتیفار توتموس دوم، زلیخا حتشپسوت و یوسف توتموس سوم در سلسله فراعنهی مصر باستان میباشد. اولین اسطورهی معروف و مشهور به تحوت یا خدای خرد میان مصریان نیز میتواند متوشلیخ فرزند ادریس یا خنوخ پیامبر و وصی و جانشین برحق ایشان باشد. مصر قرآنی با حکمت و علم شکل گرفت و با خرد وحیانی یوسف از خطر نابودی نجات پیدا کرد. در نتیجه مصر اسلامی سرزمین حکمت و خرد است.
بسیاری از عناوین مندرج در قرآن صفتی است که به یک درجهی سلطنتی اشاره دارد. به طور مثال به حضرت مریم عنوان و صفت خواهر هارون اعطا شده است. خواهر هارون نمایانگر تقوا و پرهیزگاری ایشان و درجهی سلطنتی منصوب الهی است. در مورد آسیه نیز چنین است. اگر گفته شد زوج یا همسر فرعون است دلیل بر تصاحب ولایتعهدی و عنوان جانشینی پدر است. وی دختر فرعون مصر و دشمن اسرائیل بود. آسیه تا آخر عمر مجرد زندگی کرد و ربوبیت پدر را نپذیرفت. با توجه به ظفرمندی اهل باطل در سلطنت مصر مطمئنا ناماش از سلسلهی سلطنتی فراعنه حذف شده است اما هر چه هست به پس از عهد یوسف تعلق دارد. مَزَاحِم پدرش فرعون قبطیان عصر موسی است که بنا بر روایات اسلامی توسط میکائیل کشته شد. پدر انگرهمینو و جهنمی با دختری بهشتی و مسلمان که با خرد عوام سازگار نیست. آسیه بنت مَزَاحِم در زمان حیات سیدهی نساء عالمین و همردیف و درجه با مریم مادر عیسی مسیح است:
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۱۱﴾
و براى كسانى كه ايمان آورده اند خدا همسر فرعون را مثل آورده آنگاه كه گفت پروردگارا پيش خود در بهشت خانه اى برايم بساز و مرا از فرعون و كردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان (۱۱)
وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ ﴿۱۲﴾
و مريم دخت عمران را همان كسى كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتابهاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود (۱۲)
سورهی تحریم