یهود اصلا دین نیست و حقیقت و واقعیتی ندارد. فرهنگ حاکم بر یهود نه عبری و نه عربی است بلکه قبطی میباشد و قبطیان از نظر هیچ دین توحیدی مورد تائید و تصدیق قرار نگرفتهاند. فرهنگ قبطی منشا و مبدا پاگانیسم است. چه طور منشا پاگانیسم دینساز و شریعتساز شد معلوم نیست. برای برخی از این تازهمسلمانهای اهل فارس اگر تاریخ نقل کنی باید مستند به قرآن و مصحف محمد باشد. برداشت غیرعقلانی فوق یادآور حرف عمر است که میگفت تمام کتابها به جزء قرآن را بسوزانید چون در قرآن از تمام علوم و فنون و مهارتها یاد شده و کتابسوزیهای گستردهای در سطح خاورمیانه به همین واسطه اتفاق افتاد. مگر به جزء هومر فردی پدر تاریخ نامیده شد. تاریخ هومر قدیمیترین سند علمی برای نقل تاریخ جهان است. هومر مگر قرآن را دیده بود و کتاب خویش را بر اساس آیات وحیانی محمد نوشت. صحبت از هویتی جعلی از همان بدو امر است که توسط اسرائیلیات گسترش یافت. موسی با محمد نزدیک به دو هزاره فاصله دارد اما برای مالهکشی سیره و سنتهای اوصیاء کلیمالله خداوند بارها و به دفعات به اختلافات کلامی فرزندان اسرائیل در قرآن پرداخته است. یهود به خون یهودا افتخار میکند. یهودا قاتل یوسف است چگونه تبدیل به خونی مقدس شد که قرار است سرنوشت تاریخ بشریت را تغییر دهد. بنمایهی یهود شرک است. شرکی که مورد تصریح و اشارهی قرآن قرار گرفته است:
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ ﴿۸۷﴾
گفتند ما به اختيار خود با تو خلاف وعده نكرديم ولى از زينت آلات قوم بارهايى سنگين بر دوش داشتيم و آنها را افكنديم و [خود] سامرى [هم زينت آلاتش را] همين گونه بينداخت (۸۷)
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ ﴿۸۸﴾
پس براى آنان پيكر گوساله اى كه صدايى داشت بيرون آورد و [او و پيروانش] گفتند اين خداى شما و خداى موسى است و [پيمان خدا را] فراموش كرد (۸۸)
أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿۸۹﴾
مگر نمى بينند كه [گوساله] پاسخ سخن آنان را نمى دهد و به حالشان سود و زيانى ندارد (۸۹)
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي ﴿۹۰﴾
و در حقيقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسيله اين [گوساله] مورد آزمايش قرار گرفته ايد و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد (۹۰)
قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى ﴿۹۱﴾
گفتند ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد (۹۱)
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿۹۲﴾
[موسى] گفت اى هارون وقتى ديدى آنها گمراه شدند چه چيز مانع تو شد (۹۲)
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي ﴿۹۳﴾
كه از من پيروى كنى آيا از فرمانم سر باز زدى (۹۳)
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي ﴿۹۴﴾
گفت اى پسر مادرم نه ريش مرا بگير و نه [موى] سرم را من ترسيدم بگويى ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را مراعات نكردى (۹۴)
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ ﴿۹۵﴾
[موسى] گفت اى سامرى منظور تو چه بود (۹۵)
سورهی طه
مشکل اینجا است که جانشینان موسی مسئولیت کارهای خود را نمیپذیرند. موسی حداکثر ده فرمان را میان فرزندان اسرائیل ابلاغ کرد. همین!!!
قیافهی موسی کاملا معلوم است. مشخصاتاش به لحاظ ظاهری و عنصری و تیپیک شخصیتی معلوم است. چه شباهتی میان موسی با خاخامهای کنونی یهود وجود دارد:
الحمدلله من نیازی به چک کردن عالم و آدم و تفتیش عقاید برای تصدیق صحت مطالب دینی ندارم. من نه باستانشناس هستم و نه اصلا تاریخدان هستم و نه در فامیل مورخ و باستانشناس داریم. ای یهودیان فاسدالعقیدهی مشرک چرا دروغ به خداوند متعال میبندید. چه کسی گفته شما ملیت و هویتی جدا هستید. نوح و ابراهیم قدیمیتر از موسی در سطح خاورمیانه بودند و زندگی میکردند. آیا در سطح خاورمیانه موقعیت جغرافیایی مانند کوه و خلیج و دریا به نام ابراهیم و نوح دیده میشود؟!
فقط یک سرزمین به نام پیامبری وجود دارد که شام نامگذاری شده است. به واسطهی دروغها و کذبهای شما سرزمین شام تقسیم شده و وحدت خود را از دست داده است. در قرآن به سالم ماندن جسد فرعون پس از گذر فرزندان اسرائیل از رود نیل اشاره شده است:
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ﴿۹۲﴾
پس امروز تو را با زره [زرين] خودت به بلندى [ساحل] مى افكنيم تا براى كسانى كه از پى تو مى آيند عبرتى باشد و بى گمان بسيارى از مردم از نشانه هاى ما غافلند (۹۲)
سورهی یونس
فرعون مورد اشاره رامسس نیست بلکه آخناتون نامیده میشود. در مورد سلیمان هم چنین است. خداوند دستور داد به کاخ سلیمان بروید و از محاریب و تماثیل و جفان آن دیدن نمائید:
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ ﴿۱۳﴾
[آن متخصصان] براى او هر چه مى خواست از نمازخانه ها و مجسمه ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ها و ديگهاى چسبيده به زمين مى ساختند اى خاندان داوود شكرگزار باشيد و از بندگان من اندكى سپاسگزارند (۱۳)
سورهی سبا
رژیم صهیونیستی هشتاد سال در مسجدالاقصی جستجوی کرد تا کاخ سلیمان را پیدا کند. آخر چنین کاخی که در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است پیدا نشد:
قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾
به او گفته شد وارد ساحت كاخ [پادشاهى] شو و چون آن را ديد بركه اى پنداشت و ساقهايش را نمايان كرد [سليمان] گفت اين كاخى مفروش از آبگينه است [ملكه] گفت پروردگارا من به خود ستم كردم و [اينك] با سليمان در برابر خدا پروردگار جهانيان تسليم شدم (۴۴)
سورهی نمل
چنین کاخی اصلا در سرزمین شام وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت چرا که متعلق به میانرودان و سلسلهی آشور است و اگر باستانشناسان جستوجو نمایند حتما کاخی که کفی از شیشه یا آیینه دارد را مییابند. آشور سلسلهای عراقی است و هیچ ربطی به نژاد قبطی و اروپایی ندارد. من صحبتام این است که آقایان غربی بارها تلاش کردند به بهانههای واهی دینی به خاورمیانه حمله کرده و ساکنین آن را استعمار نمایند. اسرائیل استخوان لای زخمی است که توسط خلفای ترک عثمانی باقی گذاشته شد تا دوباره بحثهای مذهبی عامل نزاع فراگیر و جهانی شود. ادعا این است که نزاع و افتراق فوق زمانی حل خواهد شد که علمی و منطقی عمل شده و از بحثهای حاشیهای پرهیز شود.
مسئلهی اسرائیل با انفجار بمب اتم جمهوریاسلامی در حیفا یا تلآویو حل نخواهد شد بلکه باعث ایجاد جنگ فراگیر جهانی میگردد. باید قبل از رخداد حادثه به فکر و تدبیر آن بود نه آن که بمبی منفجر شده و صدها هزار نفر آدم آسیب ببینند و بعد به حل معضل پرداخت. بدون انفجار بمب اتم هم میتوان مشکلات جهانی را حل کرد.