ویرگول
ورودثبت نام
Seyed Abolfazl Mousavi
Seyed Abolfazl Mousavi
خواندن ۷ دقیقه·۱ ماه پیش

دین یا دروغ

مارکس صحبت نغزی دارد که به واسطه‌ی عقده‌های شخصی نسبت به دین ابراز و اظهار داشته است. مارکس بیان کرده دین افیون توده‌ها است. گزاره‌ی فوق نادرست است. دروغ و کذب به هر نحوی افیون توده‌ها است. بالاخره موسی وجود داشته اما برای کسب منافع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بیشتر شروع به تبلیغات خارج از باور کرده و نقطه‌ی کوچکی با نام موسی تبدیل به یک پهلوان همه فن‌حریف در ادیان ابراهیمی می‌شود. چنین وجهی به استناد تاریخ درست نیست. مارکس نیز دروغگو بود. می‌فهمید خدایی هست و برای اثبات خود به مخالفت با خدا دست زد. مارکس به صورت تلویحی ایگوی درونی خود را خدا می‌دانست. ایگویی که بعدها جامعه‌شناسی و با تحولات سیاسی و فلسفی علم انقلاب نامید. رفتاری که کاملا نادرست و دور از واقع می‌باشد. اگر پیرامون تمام افراد مطرح در ادیان ابراهیمی تحقیق شود دروغ‌های حاصل از روایت شفاهی بین‌نسلی واضح و آشکار خواهد شد.

موسی بنا بر روایت تاریخ مصر در ۹ سالگی به نبوت رسید یعنی شاه مصر شد و در ۲۰ سالگی از دنیا رفت و بیشترین تاثیر را بر جامعه‌ی مصر پس از مرگ خود داشت.

بنا بر نقل و روایت ادیان ابراهیمی مروی است که در ۸۰ سالگی به بعثت رسید و بیست سال پیاپی مقابل قبطیان به احتجاج و اقامه‌ی بینه و ظهور خرق‌عادات و معجزات و کرامات پرداخت و در ۱۰۰ سالگی از مصر به شام مهاجرت کرد و تا ۱۲۰ سالگی زنده بود. در حالی که در روایت مصری هارون پس از موسی زنده است و تبیین‌کننده‌ی راه و روش و سیره‌ی عملی فرزند عمران است. برادری که شاید از مادری همسان و دو پدر متفاوت باشند. یکی عمران و دیگری فرعون مصر بود. به هر علتی پدر موسی قصد داشت تا موسی را بکشد اما آسیه با این خونریزی به مخالفت پرداخت و پس از وفات موسی توسط خاندان خود کشته شد.

آسیه تا آخر عمر مجرد ماند و خود را زن موسی یا شاه توت فرعون توحیدی مصر می‌دانست. دروغ‌ها و کذب‌های نادرست و خلق‌الساعه موجب گمراهی عموم مردم می‌شود. از الگوی موسی در هندوستان و ایران استفاده می‌شود و افرادی مانند بودا و مانی اختراع می‌شوند. طریقتی که مورد تائید خداوند نبوده و نیست و نخواهد بود.

موسی انواع بیماری‌ها را داشت و با تلفیق و ترکیبی از انواع نقص‌های جسمانی و روانی روبه‌رو بود و بنا به ترکیب علل جان به جان‌آفرین تسلیم نمود. موسی مستند به تاریخ مصر بیش از خطوط و سطور فوق نیست. دین وضع شد تا ثقلین اعم از جن و انس بفهمند خدایی هست و هر فردی دعوی خدایی داشت دروغگو است.

محمد فرزند عبدالله حدیث قابل تامل و تدبر و ژرف‌اندیشانه‌ای دارد که پرده از اسرار خزعبلات قبطی و اسرائیلی برمی‌دارد. حدیث پیامبر به حدیث منزلت معروف و مشهور است که نسبت علی با خود را مانند هارون به موسی می‌داند. در روایت‌های اسلامی و ادیان توحیدی هارون در زمان حیات و زندگی موسی از دنیا می‌رود و پس از وفات موسی زنده نیست اما بنا به حدیث پیامبر سرنوشت و مقدراتی غیر از روایت عمومی ادیان ابراهیمی از سوی خداوند متعال تعیین گردیده بود. موسی می‌میرد و هارون پس از وفات موسی به تبلیغ پیرامون شرایع توحیدی دست می‌زند. در روایت و افواه ایمان‌آورندگان به خدای جهان‌آفرین منطبق بر سیره و روش ابراهیم یوشع فرزند نون وصی و جانشین موسی محسوب می‌شود و هارون برادر ناتنی موسی هیچ رفتار معقول و مشروعی برابر حفظ دین آحاد پیروان موسی پس از مرگ پیامبر یهودیان ندارد.

از قدیم بنا بر فرهنگ ایرانی می‌گویند دروغگو دشمن خدا است. عادت کنیم دروغ نگوییم و به کسی بهتان نبندیم. دروغ و کذب افیون توده‌ها است و باعث گمراهی جمعیت‌ها و‌ جماعت‌ها می‌شود. محمد فرزند عبدالله از راستگویان بود و برای روشنگری به جانشینی هارون پس از وفات موسی اشاره کرد. خدایش رحمت کند.

اگر راستی اصل باشد واضح و مبرهن است که جمعیت آغازین تابعین موسی مصری و از قبطیان محسوب می‌شدند. پس از وفات موسی و هدایت‌های هارون هویتی منفک از تمدن مصر پیدا کرده و قصد فتح و سکونت در شام را در ذهن می‌پروراندند. چرا که از عمق جان باور داشتند ابراهیم راستگو بود و به توحید حقیقی فراخواند و سرزمین ابراهیم و سارای را شام می‌دانستند. به واسطه‌ی مهر و محبتی که به ابراهیم داشتند به تدریج از مصر مهاجرت کرده و ساکن وادی مبارک شام می‌شوند.

تحریفات عرفانی و دینی باعث شده تا اصل مطلب که عبادت خداوندگار متعال است گم شود و با سیاست‌بازی دغلکارانی که با دروغ به فکر تصاحب قدرت هستند فراموش شود چنان که قرآن محمد می‌گوید:

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۶۴﴾
بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند بگوييد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما] (۶۴)

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۶۵﴾
اى اهل كتاب چرا در باره ابراهيم محاجه مى ‏كنيد با آنكه تورات و انجيل بعد از او نازل شده است آيا تعقل نمى ‏كنيد (۶۵)

هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۶۶﴾
هان شما [اهل كتاب] همانان هستيد كه در باره آنچه نسبت به آن دانشى داشتيد محاجه كرديد پس چرا در مورد چيزى كه بدان دانشى نداريد محاجه مى ‏كنيد با آنكه خدا مى‏ داند و شما نمیدانید (۶۶)

مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۶۷﴾
ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى بلكه حق گرايى فرمانبردار بود و از مشركان نبود (۶۷)

إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۶۸﴾
در حقيقت نزديكترين مردم به ابراهيم همان كسانى هستند كه او را پيروى كرده‏ اند و [نيز] اين پيامبر و كسانى كه [به آيين او] ايمان آورده‏ اند و خدا سرور مؤمنان است (۶۸)
سوره‌ی آل‌عمران

باید به دنبال اصل و اساس توحید رفت که آئین ابراهیم است. آئین ابراهیم بیش از دو کلمه نیست: ۱) حنیف. ۲) مسلمان.

ترکیب هر دو شاید مکتب ایرانی توحیدی باشد که در لسان عبری و عرب به اشتباه فارس اطلاق می‌گردد. شاید رسم و منش ابراهیم مقتبس از فرهنگی است که توسط عرب مجوس و گبر و توسط یهود جینتل و عمالیق گفته می‌شود. یادمان نرود که تبیین اسلام توسط ایرانیان در آخرالزمان بشارت مصحف محمد می‌باشد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم﴿۵۴﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد هر كس از شما از دين خود برگردد به زودى خدا گروهى [ديگر] را مى ‏آورد كه آنان را دوست مى دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند [اينان] با مؤمنان فروتن [و] بر كافران سرفرازند در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى‏ ترسند اين فضل خداست آن را به هر كه بخواهد مى‏ دهد و خدا گشايشگر داناست (۵۴)

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿۵۵﴾
ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏ اند همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند (۵۵)

وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿۵۶﴾
و هر كس خدا و پيامبر او و كسانى را كه ايمان آورده‏ اند ولى خود بداند [پيروز است چرا كه] حزب خدا همان پيروزمندانند (۵۶)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۵۷﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد كسانى را كه دين شما را به ريشخند و بازى گرفته‏ اند [چه] از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [چه از] كافران دوستان [خود] مگيريد و اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد (۵۷)

سوره‌ی مائده

ادیان ابراهیمیموسیهارونابراهیماسلام راستین
سیدابوالفضل موسوی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید