مشکل در عدم فهم گزارههای دینی نیست بلکه مصیبت عُظمی در اظهار ایمان آتائیست بهعنوان یک خشکهمقدس و راسخالایمان است. ای کاش راست میگفتند تا دین از شرور چنین افرادی راحت شود. صحبت از پیامبران کنکاش در زندگی شخصی و شکستن حریم خصوصی اولیا و دوستان الهی نیست بلکه داستانی تمثیلی بیان میشود تا مسلمین به حقیقتی که واقعیتی عینی داشته راهنمایی شوند. حقیقتی که نجاتبخش است و میتواند مایهی پیشبرد مدنیتهای در حال سقوط و نابودی گردد. خدا زمانی مورد ندا و نجوا قرار میگیرد که اضطراری در کارها ایجاد شود. ایجابی در تبعیت از دین خدا در حال عادی نیست اما زمانی که بیچارگی بر انسان عارض شود مبتنی بر قوانین الهی عمل خواهد شد تا گره از کار شخصی باز شود. دین برای مشکلگشایی است. داستان تمثیلی مربوط به شاهپیامبرانی است که در زندگی دنیوی و اُخروی موفقیتهای فراوانی داشتند و مایهی افتخار و مباهات جمعیتهای ایمانی بودند. سلیمان از جملهی این افراد است که رشک بسیار مایهی عدم بررسی مقام والای وی شده است. افتخاری در خاندان ابراهيم که تکرار نشد و در نهایت خضوع و خشوع و فروتنی زندگی میکرد و همچنان توهینهای جمعیتهای اسرائیلی به مقام شامخاش روانه است. ماجرای بثشبع از آن جمله است. سلیمان را غیرحلالزاده معرفی کردند. ماجرای استهزای تکلم با پرندگان که در سیمای جمهوریاسلامی دستمایهی طنز استندآپ کمدینهای شد از آن جمله است. چرا سلطنت و حشمت سلیمان به حال مسلمانان از یهود و نصاری تا اسلام خوش نمیآید معلوم نیست در حالی که دو فضیلت عمده در وی بروز و ظهور عمومی دارد:
در عین سلطنت سادهزیست بود و بندهی خدا به شمار میرفت و بسیاری از فرضیات و اعتقادات ادیان ابراهیمی پیرامون حضرتاش نادرست است. طالوت و داود و سلیمان شاهپیامبرانی در میان خاندان ابراهيم بودند که برای بقای دین کلیمالله مجبور شدند تن به هر نوع خفتی بدهند. دوران حکومتشان کوتاه اما مایهی امید یهودیان و مسیحیان تمام ادوار تاریخ گردید. طالوت و داود و سلیمان در حالی میان جماعت آشور شاه میشوند که هیچکدام از رعایا باوری به حرفها و اعتقاداتشأن نداشته و مورد استهزای عموم مردم بودند. کلیمالله در جای جای کرهی زمین شناخته نشد مگر با تلاشهای خستگیناپذیر سه شاهپیامبر تکرارنشدنی و راسخالایمان که مثل و مانندی نداشته و ندارند و نخواهند داشت. علی (علیهالسلام) در یک جمله خود را معرفی کرد و گفت من طالوت امت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هستم. رزومهی یک خطی فوق نمایانگر عظمت شائول میباشد.
یهود سلیمان را پیامبر ندانست چون شاه بود. همین مورد در باب موسی و هارون و یوشع و حتی آخرین پیامبر قابل تصدیق مانند زکریا و یحیی مورد چشمپوشی قرار میگیرد و تنها پیامبری که شاه نشد و میان مردم به تبلیغ توحید پرداخت یعنی یسوع یا عیسی مسیح فرزند یاسین پیامبر به غیرحلالزندگی متهم شده و باز مورد اعتنای اسرائیل و دیگر یهودیان قرار نمیگیرد.
سلیمان به مفرد اسمی برابر با مومنی با قلب سلیم است. فضیلتی که بنا بر قرآن محمد تنها یکبار برای خلیلالله رخ داده است. ذات سلیمالنفس ترادف عرفانی و اخلاقی با عصمت و طهارت دارد. زکریا و یحیی از نسل وی هستند. عیسی مسیح از مادر به سلیمان پیامبر بازمیگردد. بسیاری از حواریون مسیح از نسل سلیمان هستند. حضرت مهدی امام دوازدهم شیعیان به واسطهی شمعون جانشین عیسی مسیح از نسل سلیمان پیامبر محسوب میشود. شباهت ظاهری مهدی با سلیمان قابل اشاره است. مهدی همان سلیمان با مقیاسی کوچکتر است. یهود به اوج و تعالی نرسید مگر با کهانت و کابالا که همچنان موجب قوام و دوام کلونیهای متفاوت آن است. کهانت اسرائیل بدون سلیمان بیمعنا است. سلیمان فردی است که قبل و بعد سلطنتاش و زمان حیاتاش متفاوت بود. خاندانی غیر از اسرائیل و ابراهیم ساخت که به آلداود شهرت دارد. نساب ولایی حاکم بر خاندان داود غیر از دیگر پدران و خویشاوندان پیش و پس از وی میباشد.