قدرت دینی سیر تطور و تحولی دارد که از خلافت صفوهالله آغاز میشود. اگر به علم ابزاری مراجعه شود و بپذیریم ابوالبشر است بنابراین انسانسانان یک مبدا احد و واحد دارند در نتیجه چندین بار بر کرهی زمین هبوط داشته و تزاید نسل کرده است. تزایدی که انسانهایی غیر از انسانهای موجود را خلق کرده اما منجر به حذف بخشی از اجنه گردیده است. در بار آخر میوهای ممنوعه را میخورد و از بهشت به کرهی زمین تبعید میشود. توجیه ماندگاری در اساطیر هندوستان که گهوارهی اصلی تمدنی ابوالبشر است با کارما و نظام فکری و فلسفی و عرفانی هندو تبیین شده تا هیچ یک از فرزندان آدم نتواند به بهشت جاوید الهی وارد شود. انسان هلوع و منوع است اشاره به بُخل و حسادت ذاتی ابوالبشر به دیگر ثقلین دارد. به گزارش قرآن برخی از پیامبران به فضیلت و افتخار فوق نائل گردیدند که از آن جمله الیاس و یسع و ادریس و عیسی مسیح میباشند. ورود فوق با دشواریها و سختیهایی همراه است که تا آخر عمر گریبانگیر آن بودند. حتی عزرائیل به موجب فرمان صفوهالله حق نداشت جان افراد فوق را بگیرد و بنا بر ارشادات و راهنماییهای الهی توانستند وارد بهشت برین شوند. افراد فوق تابعینی دارند که بنا به شفاعت شاید برخی همنشین ابرار و پرهیزگاران ساکن بهشت جاوید شدهاند.
پس از آدم و پیش از بعثت جهانی نوح تنها یک تالی جهت تبعیت سیاسی وجود دارد که از اساطیر قبطی لحاظ شده و مدتی دربهای بهشت را بر روی اهل مصر بازگذاشت و ادریس نام دارد. تمام ادیان ابراهیمی در قدرت تابع محض ادریس پیامبر هستند. چنان که پیش از این گفته شد بنا بر علم تاریخ و هرمنوتیک ایرانی جمعبندی شده از ادیان ابراهیمی در اصالت مصری یهود هیچ شکی وجود ندارد. در اسلام نیز تحقق آخرالزمانی پیروی فوق کاملا مشهود است چرا که امام دوازدهم حضرت مهدی محمدبنالحسن (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) در موقف ادریسی مسجد سهله حکومتی برپا خواهد کرد. در غرب پیش از ورود اسلام نیز تبعیت و پیروی فوق کاملا قابل استدلال و مشهود است. سزار فاتح بزرگ و بنیانگذار امپراتوری روم بنا بر قوانین قدرت هرمس به جهانگشایی دست زد و قرابت وی با آخرین فرعون مصر یعنی کلئوپاترا حقیقتی غیرقابل کتمان میباشد بنابراین بنیان قدرت رومی هرمسی است یعنی با پیروی از ادریس پیامبر توانستند حاکمیت اروپائی را به اثبات برسانند.
در دایرهی دین ساسانی نیز حرف اول و آخر را ادریس پیامبر میزند اما ضمیمهی معرفتی و فلسفی و عرفانی آن همیشه کنار گذاشته میشود. بنا بر علائم و نمادها و سمبلها و لوگولوژی دینی باید به تحلیل سپنتا بودن یا انگره بودن آن دست زد و بعد با نیتخوانی فهمید منظور شاه که حکیمی فرزانه در ایران باستان بوده چه میتوانسته باشد. با اصالت مکتب ایرانی نگاه و منظر فوق برگشته و ولیفقیه تنها فرد مسلمان و حکیم و فرزانه و پرهیزکار و موحد ایرانی لحاظ میگردد. برای اثبات امر فوق نیز با ایجاد تنش سیاسی سعی در ایجاد پروپاگاندای رسانهای برای جهانشمول دانستن عصمت خداداد و فر کیانی رهبران اولیهی انقلاب اسلامی هستند. امری که به هیچ وجه در تشیع دوازده امامی مشروعیت و وجاهت نداشته و ندارد و نخواهد داشت. اگر صحبت شهوانی و فقاهت بطنی و مایتعلق زیربطن اصیل شد یعنی عرفان ایرانی کیومرثی است و صابئین جریان مولف فرهنگی کشور هستند. اگر صحبت از بهشت و نزدیکی به عرش الهی شد یعنی جریان غالب معنوی و نزدیک به رهبانیت مسیحی و منظر کیانی و دادگستری ذوالقرنین و اهورامزدا مد نظر الیت فرهنگی است اما چون هیچگاه نمیتوانند به پیادهسازی عملی همه یا بخشی از آن برسند بنابراین پس از مدتی که لطافت و مهربانی در جامعه حاکم میشود به منظر کیومرثی بازگشته و سمبل زیربطنی مطرح میگردد.
قدرت دینی در ایران از دیرباز تاکنون غیرشفاف عمل کرده و به بهانهی رمز میترائیسم یا رمز پارسی در فراموشخانهها و انجمنهای مخوف ماسونی تصمیمگیری میشود. برای رسیدن به یک نگاه جمهوریمحور و ضمنا اسلامی نیازمند شفافیت سازمانی در وجه مدیریت حوزوی و حاکمیت هستیم. سیاست ایران کاملا جُکمحور است چرا که برج میلاد باید در روز مرد و تونل رسالت یا حکیم باید در روز زن افتتاح شود چون مشیت الهی است و قضا و قدر الهی چنین حُکم کرده است.