مدیریت پس از انقلاب اطلاعات و در عصر مدرن معنایی جدید یافت. مدیر یک مذاکرهکنندهی ماهر برای پیدا کردن فرصتهای جدید سرمایهگذاری و بازاریابی و تصمیمگیرندهای فعال و غیرمنفعل است. متاسفانه در ایران بسیاری از مطالب لوث شده است. رزومهی کاری واقعا اعتبار خود را از دست داده و مهارتهای ادعایی موجود در رزومهی شغلی تبدیل به چند جوک و لطیفهی مسخره و یخ شده است. اگر فردی فارغالتحصیل در یکی از زمینههای علوم اداری و اقتصادی مانند حسابداری باشد حتما با اطلاع کافی از مجموعه امکانات نرمافزارهای رویمیزی ماکروسافت میتواند مدیر بسیار موفقی در شرکتهای چندملیتی و بهترین کارتلهای اقتصادی دنیا شود. با اخذ مدرک ICDL هیچ فردی متخصص کامپیوتر نمیشود. با نصب ویندوز و یا جمع کردن سیستم هیچ فردی مهندس سختافزار و یا نرمافزار نمیشود. مدرک ICDL صرفا جهت تائید مهارت بهکارگیری و راهبری کامپیوتر است. اگر فردی توان رهبری یک مجموعهی اداری را داشت و سرتیفاید ماکروسافت با مدرک ICDL بود حتما در بازار کسبوکار از هزاران هزار کاغذپارهی صادره از دانشگاههای ایران که گواه دکترای فارغالتحصیلان در یک علم خاص میباشد بیشتر ارزش دارد.
عصر دیجیتال به صورت عینی محقق نشده است چرا که سواد بهرهگیری از کامپیوتر در چرخههای اداری و سازمانی تهنشین نشده و اصطلاحا دوران بلوغ خود را نگذرانده است. واقعا داشتن مدرک ICDL برای افراد به صرف نام خارجی یک توتم پرارزش علمی شده است. در حالی که تهی از هرگونه حقیقتی است. فردی که ICDL دارد نمیتواند ادعا کند که میتواند یک برنامهی Hello World مبتنی بر برنامههای فرمال نوشته و کامپایل کرده و برای کاربر نهایی مهیای استفاده نماید. چنین ادعایی خطا است و اگر کسی مهارت و توانائی فوق را ستود و تائید کرد بیسواد است. بماند که صحبت بیش از این است و مجال تحلیل و بررسی آن نیست.
مدیری که از انواع سامانههای دیجیتال استفاده میکند باید برتر از یک الگوی هوشمصنوعی عمل نماید. اگر پایگاههای دادهی سامانههای نرمافزاری، اطلاعات واقعی و درستی را در خود ذخیرهسازی کرده باشند و تا حد امکان با بهرهگیری از سنسورها و حسگرهای میدانی بازخورد محیطی و ضمنا نقطهی نخستین ثبت خودکار دادهها فراهم شده باشد بنابراین با BI حتما امکان تجمیع و نتیجهگیری کمی و کیفی در یک نگاه و کمتر از چشمبرهمزدنی ایجاد میگردد. مدیر توانا کسی است که بتواند راهکاری بهتر از DSS (سامانههای تصمیمیار) یا MIS (سامانههای مدیریت اطلاعات) ارائه نماید. کارتاپل مدیر با توجه به دسترسیهایی که دارد مشحون از انواع آمار و ارقام و جداول و گزارشات گرافیکی و متنوع است. مدیر عامل به واسطهی تصمیم ریاستی خویش با نگاهی حاصل از تجربه به کنترل عدد روی کاغذ گزارش در آیندهای نزدیک دست میزند. تغییر و اصلاحی که میتواند سبب موفقیت و یا شکست سازمان و موسسه و کسبوکاری مطرح در مرز دانش و فناوری گردد. نوکیا از آن جمله است.
نوکیا نامی است که برای همهی ما آشنا و خاطرهانگیز است. با شنیدن این نام، همهی ما این برند را بهعنوان بهترین سازندهی تلفنهای همراه اما محدود به یک یا دو دههی گذشته میشناسیم. هماکنون شاهد بسیار کمرنگ شدن یا شاید حذف شدن این برند جهانی هستیم. پرسش اینجا است که چرا نوکیا هیچ اقدامی برای پیشبرد خود و ادامهی مسیر پراز موفقیت خود نکرد و شکست خورد. حتما برای همهی افراد علاقهمند به گوشی موبایل و برند نوکیا اطلاع از دوران طلایی و داستان نابودی نوکیا جذاب و شنیدنی است.
نوکیا ابتدای کار هیچگونه سنخیتی با موبایل و دنیای موبایل نداشت. این شرکت در سال 1902 به تولید برق مشغول بود، اما پیشرفت چشمگیری نداشت. چهبسا به دلیل جنگ جهانی اول در آستانهی ورشکستگی نیز بود که شرکت لاستیک فنلاندی، نوکیای نوپا را خریداری کرد و آن را از ورشکستگی نجات داد.
فردی به نام فردریک ایرستام در یکی از شهرهای فنلاند به اسم Nokia یک شرکت تاسیس کرد. بعد از سه سال دوستش لئو مچلین یک شرکت مشترک به نام Nokia Ab را تاسیس کرد. بعد از بازنشستگی فردیک، لئو رئیس شرکت شد و Nokia رفتهرفته گسترش پیدا کرد.
نوکیا اولین تلفن خود را در سال 1992 که نام آن نوکیا 1011 بود را به همهی جهان معرفی کرد. بعد از اینکه نخستوزیر فنلاند از این تلفن استفاده کرد و اولین تماس تلفنی خود را برقرار کرد، این برند بر سر زبانها افتاد و وارد دورهی طلایی خود شد. بیشک طی دو تا سه دههی اخیر اولین انتخاب هر کسی این برند بود. البته هر فردی احتمالا از ابتدای ورود خودش به دنیای دیجیتال تا به امروز حداقل یک بار از از این برند پرطرفدار استفاده کرده است.
در سال 1998 نوکیا از برند موتورولا نیز در صحنهی رقابت جلوتر زد و هرسال گوشیهای جدیدی را طراحی و تولید کرد و به تولیدکنندهی شمارهی یک دنیا تبدیل گردید. همچنین اولین شرکتی که دوربین را بر روی تلفنهای همراه تعبیه کرد نوکیا بود. همین امر و تمایل به نوآوری از دلایل اصلی و مهم محبوبیت و موفقیت این برند بود. در سال 2007 به دلیل اینکه نوکیا اولین انتخاب خرید تلفن همراه بود بازار آن تا 49 درصد رشد کرد و اینگونه بود که در فاصلهی زمانی مزبور، دوران طلایی نوکیا رقم خورد.
عوامل متعددی در شکست نوکیا و سقوط امپراتوری نوکیا دخیل بودند. شکست نوکیا به دلایل زیر است:
نوکیا برای فرار از بحران و ورشکستگی کامل اقدامات دیرهنگام زیر را انجام داد:
در ابتدا برای تعمیر گوشیهای ساده مانند تلفنهای همراه نوکیا ساده نیاز به تعمیرکار متخصص نبود. هر فردی با اندکی الکترونیک مقدماتی میتوانست تعمیر موبایلهای ساده را انجام دهد. اما امروزه با ورود گوشیهای هوشمند به دنیای الکترونیک برای تعمیر گوشیهای هوشمند حرفهی آموزش تعمیرات موبایل پرطرفدار شده است. ولی حیف که نوکیا از ردهی گوشیهای هوشمند خارج شده است پس طبیعی است که در تعمیرات موبایل سهم کمی خواهد داشت. با گذشت زمان، هنوز هم اکثر افراد، شرکت نوکیا را شرکتی شکستخورده میدانند و نام این شرکت را با گوشی تلفن همراه لاکچری و لوکس و کلاسیک پردکمهاش میشناسند.
اگر اطلاعات برخط از طریق ERPهای فرمال سازمانی مانند SAP برای مدیران ارشد نوکیا فراهم میشد شاید تصمیمات بلادرنگ و اورژانسی باعث موفقیت روزافزون گوشیهای موبایل تولیدی این شرکت میشد چون در لبهی فناوری قرار داشت و ترند بازار را تعیین مینمود. پیشرفت تکنولوژی و تغییر ذائقهی مشتریان برای برندهای معروف و مشهور تهدید نیست بلکه فرصت جدید سرمایهگذاری و تولید کار و محصولات پیشرفتهی کاربرپسند و مُدرن میباشد.
مدیریت دیجیتال یعنی تصمیمگیری هوشمندانه مبتنی بر گزارشهای تجمیعی ERP که دقت اطلاعات ذخیرهسازی شده در پایگاه دادهها را با سنسورهای محیطی و مطالعات میدانی ارتقا داده است