ویرگول
ورودثبت نام
Seyed Abolfazl Mousavi
Seyed Abolfazl Mousavi
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

هارون خیال‌پرداز

اگر به لحاظ روان‌شناسی داستان موسی و بنی‌اسرائیل بررسی شود بسیاری از کارکردهای خرافی موجود در روایت‌های ابراهیمی از موسی فرزند عمران روشن می‌گردد. دروغ‌هایی که با عنوان اسرائیلیات حتی پس از هزار و چهارصد سال پس از بعثت پیامبر میان شیعیان دوازده‌امامی نیز وجود دارد.

هارون سلامت جسمانی داشت و بزرگ‌تر از موسی بود و خود را فرزند حقیقی عمران و بالتبع ابراهیم می‌دانست. انسانی متوهم بود. وقتی دید موسی که نقص‌های بدنی فراوانی دارد می‌تواند آرزوهای بزرگی را برآورده سازد به قیاس خود با برادر پرداخت و ایگوی درونی خویش را برتر از موسی یافت. پنداری که عامل اصلی ایجاد اسرائیلیات شد و هیچ ربطی به پیامبر سخت‌کوش یهودیان نداشت. فردی که برتر از ابراهیم و نوح و ادریس و آدم است و در عمر کوتاه خویش خدمات بسیاری را به اسلام و اعتلای کلمه‌ی توحید ارائه کرد. ماندگاری‌اش در مصحف محمد نمایانگر جاودانگی پیام این استاد جامع معقول و منقول در ادیان ابراهیمی و موید به وحی الهی است.

چون بی‌آلایش و بی‌پیرایه بود می‌توانست بی‌واسطه با خداوند مهربان صحبت نماید. هارون فریفته‌ی خطوات سامری شد. سامری به بهانه‌ی گردآوری طلا برای هارون لشگر همراه موسی را که قصد فتح شام داشتند گرد خود جمع کرد و به جهت انجام هدایتی ابراهیمی از پیروان موسی طلب طلا می‌کند تا پس از اتمام دعوت و بطلان ربوبیت مجسمه‌ی ساخته شده تمام گنجینه‌های به کار رفته در گوساله‌ی سامری را تصاحب نماید. سامری به علوم غریبه وارد بود و توانست گوساله‌ای بسازد که خرق عادت داشت. اسرائیل به واسطه‌ی رویت گوساله از خدای یگانه و راه حق و حقیقت خارج شده و از موسی و پیام توحیدی‌اش رویگردان شدند.

سامری شیطان‌پرست بود و لشگر مصری همراه موسی را که بعدها به واسطه‌ی تبلیغات پر از هجو و اغراق هارون و یوشع اسرائیل نامیده شد پیرو شیطان کرد.

موسی در بازگشت از کوه بر هارون می‌شورد اما بازخواست پیامبر خدا فایده‌ای نداشت و دوباره اشتباهی در انعقاد پیمان دوستی با بلعام جانشین باعورا جانشین ایوب پیامبر انجام داد. اشتباهی که عمدی بود و فاسد و فاسق و مشرکی را پیامبر و دوست خدا دانست. به همین واسطه فتنه‌ی بلعام میان لشگریان همراه موسی اثر کرده و شهوت غالب شده و از امر الهی در فتح شام سرپیچی می‌کنند.

هارون وحی نداشت و فکر می‌کرد انسان عاقلی است در حالی که نه سیاست داشت و نه فقاهت و تدبیر و مدیریت دینی می‌دانست. به سیادت آبائی افتخار می‌کرد که حقیقت معنوی نداشت و رجحان توحیدی مستقلی از موسی برای خود درست کرده بود. تمامی حاصل غرور و تکبر و خودبینی و عدم خدابینی و تبعیت از کلام حق و اصرار بر تکاثر و دوری از کوثر است که حتما مورد مواخذه و بازخواست خداوند قرار خواهد گرفت.

پس از موسی نبوت بلعام همچنان زبانزد یهود بود تا به عصر بعثت محمد رسید و خداوند در قرآن با سگ هار از وی یاد می‌کند. سگی که خانه‌ای در زمهریر یعنی جهنمی سرد و بی‌مهر و محبت برای ابدیت خواهد داشت و با ابرار و نیکان معاشرت و هم‌نشینی ندارد که بدترین عذاب متصور در عالم معنا و آخرت می‌باشد.

ادیان ابراهیمیموسیهارونبلعام باعوراسامری
سیدابوالفضل موسوی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید