چرا کوروش برای یهود قداست یافت؟!
مهمترین سوالی که در باب تنزیه و قداست دینی کوروش یا سیروس میان یهود وجود دارد این است که منشا و مبدا قداست دینی شاهانی مانند کوروش میان فرزندان اسرائیل چیست؟
کوروش اهمیت یافت چون از اسرائیل برابر شاه آشور حمایت و پشتیبانی کرد یعنی شاه آشور ظالم و ستمکار بود و کوروش برابر این ظلم و ستم ایستاد. آیا خود کورش فهمی از ظلم و ستم و در مقابل قسط و عدل و مساوات داشت که بر اساس آن عمل کرده و به مستضعفان و ستمدیدگان تاریخ نصرت و یاری رسانده است؟
خیر، کوروش یک آکتور سیاسی است و فقط بر اساس مصالح و منافع شخصی و فردی عمل مینماید ولاغیر. بنا به تحقیقات دینی من اصلا یک امشاسپند بود اما این امشاسپند اهریمنی است. شاید با ابراهیم خلیلالله (علیهالسلام) نیز خویشاوند بود اما هیچکدام دلیل بر حقانیت کوروش نیست. دنیای سیاست محل نزاع و جنگ است. باری از منظر سیاسی نگاه میشود که الحمدلله من اهل سیاست و فریبکاری و خدعه و نیرنگ نیستم اما سیاست را میدانم اما باری دیگر صحبت از یک حقیقت محض میشود. این حقیقت محض تنها از خدا میآید و لاغیر. یک عده به خدا باور ندارند و در باب حق و باطل اظهار نظر میکنند. چنین امری از اساس باطل است. دین وجود دارد. خدا وجود دارد:
أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
آیهی 10 سورهی ابراهیم
من که اینجا نباید اصول عقاید بگویم یا خدا را اثبات کنم. در این باب اطلاع و آگاهی کافی نداری خیلی راحت است برو و از آخوند مسجد و امام جماعت محل بپرس. اینقدر کار سختی نیست. تو مدرسه و دانشگاه چه کاری میکردی؟! تمام اماکن و محلهای فوق برای تعلیم چنین مضامینی دروس و معلم دارند و به دانشآموزان مطالب را انتقال میدهند. اینقدر ناآگاه که همچنان در باب خدا و پیامبران و روز جزا و فرشتگان سوال دارد و اساطیر میپندارد. نه هم فرشتگان هستند هم عالم غیب هست و هم آخرتی وجود دارد. بهشت و جهنمی هست. حساب و کتاب قبر و قیامتی هست. با پروپاگاندای زنادیق هم از میان نمیرود. با پروپاگاندای زرسالاران یهودی و الیگارشی مجوس و حمایت حکومت یک زندیق به اسم کوروش مسلمان نمیشود و لشگر سر تا پا مطلای هخامنشی مسلمان نمیشود و هر کسی هم به خدا و قیامت و فرشتگان الهی اعتقاد داشت اولا الزامی ندارد که مسلمان باشد و در ثانی الزامی ندارد که طرفدار محض جمهوریاسلامی باشد. جمهوریاسلامی یک چیزی است و دیانت یک چیز دیگری. کوروش زندیق بود و دستمایهی تبلیغات رسانهای جمهوریاسلامی قرار گرفت تا قدرت باستانی ایران را به رخ مسلمانان بکشاند. مسئلهی فلسطین و مظلومیت مردم غزه اصلا از منظر سیاسی قابل بحث نیست. جنگ قدرتی که مسلمانانی در محاصرهی دومین قدرت نظامی و سیاسی دنیا قرار گرفتهاند و هر روز خون تعدادی انسان بیگناه ریخته میشود و قرار است تا نسلها ادامه پیدا کند. حداکثر مسئلهای که امکان دارد به علوم انسانی مرتبط باشد حقوقی است آن هم نه حقوق جزا بلکه حقوق بینالملل که عدهای داعیهدار خرید زمین از مردم فلسطین بودند و حال مدعی مالکیت کشور فلسطین هستند. این هم باز به علوم سیاسی مرتبط نیست.
صحبت از حق و باطلی است که بنا به ادیان و خداوند متعال قابل تعریف است و اسطوره نیست. اگر کسی خیال میکند دیانت اسطوره است اصلا در این باب اظهار نظر نکند. پاگان مسلمان نیست و مسلمان پاگان نیست. اصلا نمیتوانند با یکدیگر مکالمه و دیالوگ و گفتمان داشته باشند. قرار نیست من به اعتقادات پاگان ایمان بیاورم و قرار نیست پاگان معتقد به دیانت من شود:
لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ
آیه 6 کافرون
کوروش به موجب اشاره در تنخ بعدها محملی شد برای پاگانهای صهیونیسم تا برای خود مشروعیت دینی ببافند و تا حدی موفق عمل کردند. کوروش بنا بر رفتار مستند تاریخی و احترام به بتهای میانرودان ملحد یعنی کافر است. حقانیت حرکت کوروش خود او نیست بلکه بصیرت و فرقانی است که توسط دانیال پیامبر به وی ابلاغ شده و بر اساس آن عمل نموده است. گفتوگو در باب مسئلهی فلسطین درون دینی است یعنی اعم از اهلتسنن و شیعه اگر اعتقادی به خدا داشته باشد نسبت به مسئلهی فلسطین بیتفاوت نیست اما یک بار این مسئله با گفتوگوهای بینالمللی و لابیهای سیاسی در خارج کشور حل خواهد شد و یا با بمب اتم که الحمدلله در این باب نیز پاگانهایی که دین را اساطیر میدانند از همه جلوتر بوده و خواهان حل مسئله با انفجار بمب اتم در حیفا و تلآویو هستند و این باز انسانی نیست:
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد
چشمم از آینه داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد
حضرت حافظ (علیهالرحمه)