کارآفرینی (Entrepreneurship) و راه اندازی کسب و کار در شرایطی که بسیاری از کسب و کارها امروزه در حال ورشکستگی یا فعالیت با حداقل ظرفیت هستند شروع یک کسب وکار جدید فکر خوبی به نظر نمی آید. به طورکلی می توان گفت همیشه فرصت های زیادی برای راه اندازی کسب و کار وجود دارد و همیشه محصولات (کالا یا خدمت) زیادی هستند که هنوز تولید نشده اند و کسی از وجود آنها اطلاع ندارد. کارآفرینی آنقدر هم که نامش نشان می دهد بزرگ و سخت نیست از طرفی چندان ساده هم نیست ولی اگر به محیط اطراف خود بیشتر توجه داشته باشیم و به اندازه کافی کنجکاو باشیم ایده های کارآفرینی بیشماری وجود دارد که می توانیم براساس آنها یک کسب و کار پرسود برای خود ایجاد کنیم.
امروزه شانس و اقبال در مدیریت کسب و کار جایی ندارد هر چند که بعضا کسب و کارهایی هم برحسب اتفاق در مکان و زمان مناسبی ایجاد می شوند و رشد می کنند مابقی با تکیه بر ارزش پیشنهادی (Value Proposition) با ارزشی که بازار هدف حاضر باشد برای آن هزینه کند و یا پول پرداخت کند پا به عرصه بازار رقابت و کسب و کار می گذارند.
همانقدر که محصولات قدیمی از چشم می افتند همان قدر هم محصولات جدیدتر و بروزتر جای آنها را می گیرند و حتی بیش از پیش محصولات جدیدتر متولد می شوند. برای یافتن ایده کسب و کار و محصولی برای عرضه به بازار که تقاضا برای آن وجود داشته باشد، کمی باید به عقب برگردیم. قبل از اینکه مشتریان مورد نظر ما "تقاضا" برای محصولی داشته باشند "خواسته" ای دارند که از یک "نیاز" آشکار یا پنهان نشات می گیرد. بدین معنی که ما نیازهایی داریم که از آنها مطلع هستیم و بسیاری از آنها در هرم مازلو طبقه بندی شده است و در کنار آنها نیازهایی داریم که پنهان هستند و حتی خود ما از آنها اطلاع نداریم. مهم نیست نیازی آشکار باشد یا پنهان، از آن اطلاع داشته باشیم یا نه، مهم این است که همواره نیازهایی وجود دارند که به خواسته تبدیل می شوند و خواسته ها براساس علایق، توان خرید، میزان دسترسی، زمان، مکان و چندین عامل دیگر به تقاضا تبدیل می شوند.
اگر ما 500 سال قبل می زیستیم و نیاز داشتیم از جایی به جایی نقل مکان کنیم، اگر در هند بودیم احتمالا خواسته ما برای این جابجایی یک فیل قوی هیکل بود، اگر در عربستان بودیم یک شتر مقاوم و اگر در قطب شمال احتمالا تعدادی سگ قطبی برای کشیدن سورتمه، بنابراین نیاز ثابت بوده ولی خواسته ها در یک زمان مشخص با تغییر مکان متفاوت است. حال خواسته ها باید به تقاضا تبدیل شوند. اگر آن شخص هندی برای خرید فیل، شخص عربستانی برای خرید شتر و دوست قطبی ما برای خرید سگ پول کافی نداشته باشد چه؟ یک مثال ملموس تر برای زمان حال، نیاز به جابجا شدن از نقطه ای به نقطه دیگر مانند 500 سال قبل، خواسته یک خودروی مرسدس بنز ولی پول کافی برای تبدیل این خواسته به خودروی مرسدس بنز وجود ندارد در حالیکه شخص فقط توان خرید یک سمند را دارد. بنابراین با دانستن اینکه محصولات فارغ از اینکه کالا باشند یا خدمت، جدید باشند یا قدیمی، ساده باشند یا پیچیده پاسخ و راهکاری برای ارضای نیازها و خواسته ها هستند. همانطور که برای رفع ضعف بینایی برخلاف تصور عموم، ما به "عینک" احتیاج نداریم بلکه به "دید بهتر" احتیاج داریم و عینک صرفا یک "راهکار (Solution)" برای دید بهتر است همانطور که لنز طبی و عمل لازیک هم راهکارهایی برای دید بهتر هستند.
برای کارآفرینی باید نیازها و خواسته ها را بخوبی بشناسیم، بقول "جک ما" بنیانگذار وبسایت علی بابا هرجایی که مردم شکایت و گله می کنند یک فرصت کارآفرینی نهفته است!
از وقایع محیط پیرامون خود، از جملاتی که با "ای کاش ..." شروع می شوند و شکایاتی که مردم از نبود یا نقص یک کالا یا خدمت می کنند براحتی عبور نکنیم، اتفاقاتی که در اطراف می افتند چه خوب و چه بد هر کدام می توانند یک ایده کسب و کار برای ما ایجاد کنند.