منطقه ییلاقی جواهر دشت، در استان گیلان واقع شده است. یکی از زیباترین و بکرترین نقاط در استان گیلان است. برای شروع سفر از جاده چالوس به سمت شمال کشور میرویم. بعد از رسیدن به چالوس به سمت گیلان حرکت می کنیم و بعد از عبور از شهرهای متل قو، عباس آباد، تنکابن، رامسر و چابکسر به منطقه ای به نام قاسم آباد می رسیم(همان جایی که رقصش معروفه). بین قاسم آباد و کلاچای جاده ای هست به سمت منطقه سیاهکلرود. مسیر ما به سمت جواهردشت از این جاده شروع میشه. البته از آنجایی که ما از سمت تهران دیر راه افتادیم تصمیم گرفتیم که شب را در چابکسر بمانیم و فردا صبح به سمت جواهردشت حرکت کنیم. قبل از بیان ادامه سفرنامه باید این نکته را متذکر شوم، منطقه جواهردشت با منطقه جواهرده که در اطراف رامسر قرار دارد، فرق دارد. اینها دوتا منطقه متفاوت هستند. اشتباه نگیرید. همچنین دوستانی که مسیر را از سمت جاده رشت می آیند، بعد از شهر کلاچای به جاده سیاهکلرود می رسند. در اصل برای رفتن به منطقه ییلاقی جواهردشت باید از جاده سیاهکلرود عبور کنید که مابین کلاچای و قاسم آباد قرار دارد.
صبح روز بعد وارد مسیر شدیم و به سمت جواهردشت به راه افتادیم. ماشین ما ال نود بود و به نظر مشکلی در رفتن به منطقه ییلاقی نداشتیم. از افراد محلی که سوال کردیم شاید اکثرا می گفتند ماشین نبرید. جاده خراب است. تعداد زیادی هم جیپ بود که کارشان بردن مسافران به جواهردشت بود. البته تعدادی هم ماشینهای تویوتای قدیمی شاسی بلند هم وجود داشتند که نسبت به جیپهای 40 -50 سال پیش بهتر بودند ولی ما ترجیح دادیم با ماشین خودمان برویم. ابتدای جاده همانند بسیاری از جاده های شمالی، زیبا بود و جنگلی. اوایل جاده، آسفالت بود و مشکلی در عبور از آن نداشتیم ولی به مرور متوجه شیب تند جاده شدیم که واقعا غیراصولی و غیراستاندارد بود. ماشین به غیر از دنده یک با دنده دیگه ای نمی توانست حرکت کند. بعد از گذشت چند کیلومتر، جاده خاکی شد. جاده ای خاکی که هرلحظه بر شیب آن افزوده میشد و پیچهای آن تندتر و خرابتر. مشکل اصلی این بود که فقط کامیون از این جاده عبور می کرد. با طی مسیری حدود 20 کیلومتر به یک منطقه معدنی رسیدیم که تازه متوجه علت عبور و مرور و وجود این همه کامیون شدیم. کامیونهایی که با بارهای سنگین در این شیبهای تند، باعث خرابی جاده و ایجاد چاله های بزرگ شده بودند. برطبق گفته اهالی هرچقدر هم اصرار کردند و درخواست دادند این معدن بسته شود، هنوز موفق نشده و راه به جایی نبرده بودند. متاسفانه معدن یک منطقه بزرگی از کوه ها و جنگل را کاملا از بین برده بود. مثل یک کیک تولد نصف کوه و جنگل را گاز زده بود و خورده بود.
بعد از طی تقریبا 10 کیلومتر دیگر به روستای ییلاقی جواهردشت رسیدیم. قبل از رسیدن به روستا، یک جاده فرعی وجود داشت که به بالای یک کوه و امامزاده ای به نام نقره عباس می رسید که مشرف بر جواهر دشت بود. در ابتدای روستا، جاده خاکی به جاده ای سنگفرش شده تبدیل شد. در ابتدای ورود به روستای جواهردشت، منطقه وسیعی دیده میشد که در اطراف آن حصار کشیده بودند. گویا همه ساله در تیر و یا مرداد ماه، جشنواره ای برای مسابقات ورزشها و بازیهای محلی در این منطقه برپا میشود که مردم تمامی روستاها و شهرهای اطراف و استان گیلان برای تماشای مسابقات ورزشی و بازیهای محلی در اینجا جمع می شوند و برطبق گفته اهالی، بسیاری از مسئولین محلی، همانند نماینده ها، استانداران، فرمانداران و ... با هلکوپتر برای تماشای این مراسم می آیند. مردم محلی بسیار موافق برگزاری این جشنواره بودند چرا که باعث کسب رزق و روزی و گشایش در زندگی آنها می شد. خانه های منطقه زیبای جواهر دشت همانند سایر خانه های شمال کشور شیروانی داشتند و اکثر آنها از سنگ و چوب و قدیمی بودند. حتی برخی از آنها شاید قدمتی بالای 50 سال داشتند. ولی به مرور زمان ساخت و ساز نیز در این منطقه رونق گرفته بود و خانه هایی به نسبت شیک و امروزی نیز دیده می شد. چیزی که جلب توجه می کرد، این بود که پنجره تمامی خانه ها درپوشهای فلزی داشت که از داخل بسته می شدند. از آنجایی که این منطقه تنها 6 ماه از سال قابل سکونت است، تمامی پنجره ها باید درپوش فلزی محکم داشته باشند تا در دوران سخت پاییز و زمستان که بادهای سخت می وزند، سنگریزه ها و طوفان باعث شکستن پنجره ها نشوند.
ما اتاقی را از یکی از اهالی کرایه کردیم که تقریبا شبیه به سوئیت بود. همه چیز داشت به جز حمام. آب آشامیدنی این منطقه، از کوه های مرتفع سماموس که در مجاورت جواهردشت قرار دارد، تامین می شود. آب در یک منبع بزرگ جمع آوری سپس برای اهالی روستا لوله کشی شده است و البته به تازگی در طی چندسال اخیر برق هم به روستا آورده اند.
در این منطقه خبری از گرما و رطوبت نفس گیر کنار دریا نبود. هوا هر لحظه تغییر می کرد. در یک لحظه آفتابی بود و سوزان، در لحظه ای دیگر همه جا را مه می گرفت. یکی از جاذبه های طبیعی این منطقه مرتفع همین بود، امدن و رفتن مه را به چشم می دیدیم. اصلا غرق می شدیم توی مه. سالها بود آسمانی به این زیبایی و پر ستاره ندیده بودیم. بدون هیچگونه آلودگی نوری. افراد روستا اکثر خودشان باغچه ای داشتند پر میوه و سبزیجات، طویله و آغلی برای گوسفندان و جایی برای مرغها، خروسها، اردکها و جوجه هایشان. بعضی ها گاو داشتد بعضی های دیگر اسب. گاوها آزادانه برای خودشان در کوچه و پس کوچه های خاکی روستا می رفتند و ماغ می کشیدند. اسبها برای خودشان در چمنزارها می چریدند و می دویدند. آنهایی هم که گوسفند داشتند، گوسفندانشان را صبح زود نزدیکهای 4 یا 5 صبح برای چرا به مرتع می بردند. شب که خوابیدیم، در سکوت شب تنها صدای زوزه سگها و شغالها و ماغ گاوها بگوش می رسید. صبح اول وقت با صدای زنگوله گوسفندانی که به مرتع می رفتند از خواب بیدار شدیم. هنوز دوباره چشمانمان گرم خواب نشده بود که صدای پرندگان و بعد دوباره ماغ گاوها و ...
گیاهی که در تمامی منطقه روستا به وفور به چشم می خورد، گل گاوزبان بود. همه جا را بنفش کرده بود. جالب این بود که ما یک سری گل گاوزبانها را در عصر چیدیم، فردا صبح دوباره تمامی آنها گل کرده بودند. البته گیاه های دارویی زیادی در روستا بود که اهالی منطقه با آنها آشنایی داشتند و نحوه مصرف آنها را می دانستند ولی چون ما نمی دانستیم دست نزدیم.
یکی از تفریحات منحصربفرد در جواهردشت، پیاده روی در اطراف و بیرون روستا و کوههای بکر و زیبای آن و دامنه کوه سماموس بود. برخی از دامنه ها هنوز پر بود از برف که نشان از بهمن ها عظیم زمستانی می داد که هنوز در تابستان باقی مانده بودند. کوه های بسیار بکر و سرسبزی که پوشیده شده بود از یک پوشش گیاهی به نام میش گوش. گیاه میش گوش خواص درمانی زیادی دارد و بیشتر از گیاه خشک شده آن بصورت دمنوش گیاهی استفاده می کنند که گویا برای درمان عفونت مفید است. از بالای کوه های مشرف به روستای جواهر دشت می توانستیم خط ساحلی و دریای زیبای خزر را تا دور دستها مشاهده کنیم. در میان همین کوه ها، یک چشمه آب وجود داشت که به خاطر وجود آن، گله دارها در اطراف آن چادر زده و اطراق کرده بودند و انواع محصولات لبنی گوسفندی تولید می کردند. ما هم برای صرف صبحانه از آنها خرید کردیم. مجهز بودند. موتور برق و باسکول دیجیتالی هم داشتند. و البته نیسان آبی که بسیار مشکل گشاست.
افرادی هم بودند که با ماشینهای شاسی بلند و یا جبپ آمده بودند و برای تفریح از کوه ها و دشتهای اطراف دامنه کوه سماموس بالا و پایین می رفتند و ظاهر زیبای طبیعت بکر و مناظر دست نخورده را بهم زده بودند. افرادی را هم دیدیم که با دوچرخه آمده بودند و در طبیعت چادر زده بودند و شب را همانجا خوابیده بودند.
ما کلا دو روز آنجا بودیم. یک سفر به یادماندنی و آرامش بخش که به افراد عاشق طبیعت توصیه می شود. در خاتمه لازم به ذکر است که در روستا، یک میدان اصلی وجود داشت که مغازه های مختلفی از جمله: سوپرمارکت، قصابی، میوه فروشی و حتی قهوه خانه و قلیون هم وجود داشتند. ماشینهای کرایه ای که مسافران را به سیاهکلرود می بردند نیز دراین میدان بودند. ما گوشت، لبنیات، جگر گوسفند و مرغ را از همینجا خرید کردیم. این روستا ییلاقی است یعنی فقط از اردیبهشت و یا خرداد تا آبان ماه امکان سفر به آن وجود دارد. بقیه ماه های سال به علت سرما و یخبندان و بارش برفهای سنگین خالی از سکنه است. اهالی روستا هم معمولا از ساکنین قاسم آباد، کلاچای و یا سیاهکلرود هستند که در ماه های گرم سال به جواهردشت می آیند. کرایه اتاق و سوئیت نسبت به سایر مناطق شمال کشور بسیار ارزانتر و مناسب است. اتاق ما شبی 100 هزار تومان بود(تیر 98). هوا بسیار مطبوع است و اصلا شرجی نیست. در اکثر قریب به اتفاق جاها، حمام ندارند ولی نکته جالب این بود که اصلا بدن ما بوی عرق نمی گرفت(با عرض معذرت) و موی سرمان چرب نمی شد. شاید به خاطر هوای پاک و بدون آلودگی آن بود. توصیه می شود اگر ماشین شاسی بلند ندارید از ماشین سواری خودتان استفاده نکنید و در پایین کوه ماشین خود را در یک پارکینگ قرار دهید و با جیپ و یا ماشینهای کرایه ای موجود سفر کنید. ما با ال نود رفتیم ولی اصلا جاده خوبی ندارد. طول جاده تقریبا 35 کیلومتر است که تقریبا 2 ساعت زمان برای طی کردن آن لازم است.
نویسنده: آنتالیا20