برای تمامی ایرانی ها سفر به شمال کشور می تواند یکی از بهترین سفرها و خاطرانگیزترین سفرها باشد. بطور حتم تمامی ما خاطرات زیبایی از سفر به شمال داریم: دریای خزر، باران، طبیعت زیبا، جنگلهای انبوه و مسیر سفر. مطمئنا مسیر سفر به شمال هم می تواند برای ما زیبا و شگفت انگیز باشد و کیفیت سفر ما را دوچندان کند. برای رفتن به شمال می توانیم از جاده های چالوس، هراز، فیروزکوه و یا مسیر قزوین به رشت استفاده کنیم. حال اگر مسیر دیگری را برای سفر انتخاب کنیم چه؟ آیا اصلا مسیر دیگری هم وجود دارد؟ می خواهیم در جواب شما بگوییم: بله. مسیرهای دیگری هم وجود دارند. ما برای این منظور از مسیر قزوین، الموت، تنکابن به شمال رفتیم.
برای این منظور یکروز ابتدای هفته از ماه مهر سال 97 را انتخاب کردیم و ساعت 6 صبح از تهران به سمت قزوین حرکت کردیم. در حدود ساعت 7:30 صبح بعد از رسیدن به قزوین و عبور از عوارضی شهر قزوین وارد جاده الموت شدیم. جاده قزوین به الموت جاده ای باریک، آسفالته و پر پیچ و خم است. شهرها و روستاهایی زیبا که در فواصلی نزدیک به هم قرار دارند. بعد از گذشت از روستای رشتقون جاده با شیبی ملایم مرتفع و پر پیچ و خم می شود. در اطراف مسیر، مزارع گندم و باغات میوه به وفور مشاهده می شوند. در مناطق مرتفع دشتهایی وسیع از درختان زالزاک را می توانید مشاهده کنید که متاسفانه با گذشت زمان و عدم توجه مردم و مسئولین محلی بسیاری از آنها از بین رفته اند و دیگر همانند گذشته انبوه درختان زالزاک وجود ندارد.
بعد از طی تقریبا 45 دقیقه تا یکساعت به منطقه ای بسیار سرسبز و زیبا بنام رجایی دشت رسیدیم. روستایی با رودخانه ای پر آب که از روی آن گذشتیم. بعد از رجایی دشت به یک دوراهی رسیدیم که مسیر سمت چپ به سمت زارمیان می رفت که آنهم جاده ای دیگر به سمت شمال کشور می تواند باشد. ما مسیر سمت راست را انتخاب کرده و به راه خود ادامه دادیم. با گذشت نیم ساعت به روستایی به نام دیکین رسیدیم.
در این منطقه تمامی زمینها، دشتها و کوه ها گندم کشت شده و درو شده بودند. برای استراحت و صرف ناهار از جاده خارج شدیم و به سمت یک جاده فرعی رفتیم که به سمت دریاچه اوان(Ovan) می رفت. این مسیر فرعی تا روستایی به نام کوشک آسفالت بود ولی در ادامه جاده خاکی میشد. بعد از گذشت تقریبا 30 دقیقه به دریاچه اوان رسیدیم. دریاچه ای زیبا و کوچک که تقریبا بکر بود. برای ورود به منطقه و اطراف دریاچه، دهیاری از شما مبلغ 2هزار تومان بعنوان ورودی دریافت می کند. البته تعدادی سکو و آلاچیق و نیز سرویسهای بهداشتی وجود داشتند که مناسب استفاده بودند. محیط اطراف دریاچه هم تمیز و پاک بود و از زباله خبری نبود(جای شکرش باقی بود).
بعد از صرف ناهار و استراحت در کنار دریاچه، ساعت 1 بعد ازظهر به مسیر اصلی جاده الموت بازگشتیم. با گذشت تقریبا نیم ساعت به معلم کلایه رسیدیم. معلم کلایه بزرگترین روستا(ویا شاید شهر در این مسیر است) که پمپ بنزین هم دارد. در صورتی که باک بنزین شما نصف شده، حتما در معلم کلایه پر کنید. در صورتی که علاقمند باشید می توانید در این منطقه خوش آب و هوا نیز استراحت کنید و شب را بمانید. ویلا و سوئیت مبله در معلم کلایه پیدا می شود. بعد از گذشت از معلم کلایه و عبور از روستاهای شهرک و محمودآباد، به روستایی به نام شترخان رسیدیم. از این روستا یک جاده فرعی وجود دارد که به سمت روستای گازرخان و قلعه الموت می رود. ما در این سفر به علت کمبود وقت، دیگر از مسیر خارج نشدیم و دیدن از قلعه الموت را به زمانی دیگر موکول کردیم و به مسیر خود تا روستای پیچ بن ادامه دادیم. روستای پیچ بن در نوک قله کوه قرار دارد که قبل از رسیدن به آن می توانید آبشار پیچ بن را مشاهده کنید. آبشاری بلند و زیبا که تنها از دور می توانید مشاهده کنید و امکان رفتن در کنار و نزدیکی آن وجود ندارد، شاید با کوهنوردی و داشتن بلد راه بشود ولی آنچه که ما دیدیم امکان آن بسیار سخت و غیرممکن بود. فاصله روستای شترخان تا پیچ بن در حدود یکساعت است که در طول مسیر می توانید انواع باغات میوه و مزارع برنج و گندم را نیز مشاهده کنید. در این مسیر می توانید رودخانه ها، چشمه ها و جوی های روان آب را به وفور مشاهده کنید که در بسیاری از قسمتها آب از وسط جاده عبور می کند. روستای پیچ بن آخرین نقطه در استان قزوین است که آسفالت در این روستا تمام می شود و ادامه جاده، خاکی است. طول این جاده خاکی تقریبا 40 کیلومتر است. با گذشت تقریبا 45 دقیقه به مکانی به ظاهر مخوف ولی شگفت انگیز رسیدیم که کاروانسرای پیچ بن نام داشت. این کاروانسرا دارای اتاقهای مختلفی بود که همگی مسقف بودند و ارتفاع سقف ها نیز کوتاه بود.
اطراف کاروانسرا پوشیده شده بود از مه، به گونه ای که امکان دیدن دره و کوه های اطراف آن میسر نبود. داخل کاروانسرا را بصورتی نیمه کاره کاشی و سرامیک کرده بودند، انگار همانند بسیاری از پروژه های دیگر عمرانی با کمبود بودجه مواجه شده بودند. جای سوال داشت که کاروانسرای قدیمی سنگی در نوک قله کوه که باید بصورت بکر و قدیمی نگه داشته شود، چه نیاز به کاشی و سرامیک دارد؟
به مسیر خود ادامه دادیم. به مرور مسیر سراشیبی می شد و شیبهای تندی را که در قبل از ظهر از سمت دیگر کوه بالا آمده بودیم در این سمت کوه در مسیری خاکی پایین می آمدیم. جاده زیبا بود به خصوص اینکه در استان مازندران قرار داشتیم و رطوبت و جنگل و درختان هم به مسیر اضافه می شدند. در اینجا این نکته را متذکر می شوم که برای عبور از این جاده خاکی نیازی به داشتن ماشین شاسی بلند و آفرود نیست. ماشین ما تندر 90 (L90) بود ولی تعداد زیادی هم پراید در مسیر دیدیم.
بعد از گذشت تقریبا 2.5 تا 3 ساعت و طی مسیر با سرعت تقریبی 15 تا 20 کیلومتر در ساعت، به انتهای جاده 3 هزار رسیدیم. در انتهای مسیر خاکی، از جاده ای عبور کردیم که بسیار پهن و زیرسازی شده بود که در طول آن تونلهایی نیز احداث شده بودند که هنوز کارگران در حال ساخت و تجهیز آنها بودند و ما از جاده کنارگذر تونلها عبور می کردیم. با افراد محلی که صحبت کردیم گفتند قرار است این جاده از تنکابن به سمت الموت و سپس قزوین کشیده شود. حدود ساعت 5 بعد ازظهر به جاده سه هزار تنکابن و جنگلهای انبوه سه هزار و انتهای سفر خود رسیدیم. در خاتمه لازم میبینم چند نکته را متذکر شوم: شروع حرکت ما ساعت 6 صبح از تهران بود، سعی کنید از این زمان دیرتر نشود. از هر شهری که به این سمت می آیید سعی کنید ساعت 7 صبح اول جاده الموت باشید که در روشنایی روز از زیبایی های طبیعت و جاده لذت ببرید. معمولا عبور از این جاده از آبان ماه تا اردیبهشت سال بعد به علت شرایط جوی، غیرممکن و یا سخت می شود. تنها آبادی بزرگ در طول این مسیر معلم کلایه است. قبل از سفر حتما از سلامت ماشین خود اطمینان داشته باشید زیرا تنها جایی که ما مکانیکی و پمپ بنزین دیدیم فقط معلم کلایه بود و تا شمال خبری از امداد و نجات نیست.
گویا از سال 1380 تا کنون تصمیم به احداث جاده ای برای مسیر قزوین به تنکابن وجود داشته است و قسمتهایی از آن نیز احداث شده است ولی بعلت کمبود بودجه و نیز تعارضات و اختلافهایی که بین سازمان محیط زیست و وزارت راه وجود دارد، هنوز توافقاتی برای احداث ادامه مسیر حاصل نشده است. در خاتمه لازم به ذکر است که دو مسیر روستایی و خاکی دیگر نیز از سمت قزوین به سمت شمال کشور وجود دارند که یکی از آنها به کلاچای و دیگری به دیلمان منتهی می شوند. این مسیرهای خاکی و مالرو شاید صدها سال است که بین مردمان استان گیلان، مازندران و قزوین وجود داشته و هنوز هم عبور از آنها خالی از لطف نیست.
نویسنده: آنتالیا20