در ادامهی یادداشت قبلی، امپراتوری پهناور ساسانی در اوایل سدۀ یکم هجری و پس از درگیریهای خونین، سرانجام به تصرف مسلمانان درآمد، اعراب تقریباً مدت دو قرن و نیم از نیمه اول قرن یکم تا اواخر قرن سوم هجری بر بیشتر نقاط ایران تسلط کامل داشتند و در طول حکمرانی آنها مناطق لرنشین بخشهای وسیعی از ایالات جبال، فارس و خوزستان را در بر میگرفت.
واژه لر و لرستان در حدود قرن سوم هجری در نوشتهها دیده میشود، اما از تقسیمبندی به «لر بزرگ» و «لر کوچک» سخن دقیقی به میان نیامده است. برخی مورخان معتقدند که این تقسیمبندی بر اساس برادری دو حاکم در قرن سوم هجری بوده است. لر بزرگ شامل بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و بخشهایی از فارس و خوزستان بود و لر کوچک شامل ایلام و لرستان کنونی بود. در زمان صفویه، لر بزرگ (منطقه خاوری) به بختیاری موسوم گردید و کهگیلویه- بویراحمد از آن مجزا شد، در همان زمان لر کوچک نیز از دو منطقه پشتکوه ( استان ایلام) و پیشکوه (استان لرستان کنونی) تشکیل میشد که حد واسط این دو بخش کوه معروف کَوَر (که به اشتباه «کبیر کوه» نوشته میشود) بوده است. در اواخر صفویه، لر کوچک (پشتکوه و پیشکوه) به لرستان موسوم گردید تا اینکه در زمان قاجاریه بخش پشتکوه را از آن جدا کردند که هم اکنون استان ایلام نام گرفته است. بنابراین لرستان کنونی بخشی از لرستان زمان صفویه است که مناطقی از خاک بختیاری (الیگودرز و ازنا) به آن افزوده شده و به صورت استان لرستان درآمده است.
نویسنده معتقد است که میتوان لرستان را از نظر مردمشناسی به دو بخش خاوری و باختری تقسیم کرد که اولی معادل لر بزرگ و دومی لر کوچک خواهد بود. مرز بین این دو بخش، رودخانه دز است. لرستان باختری (لر کوچک) شامل ایلام، لرستان و بخشهایی از همدان میشود. لرستان خاوری (لر بزرگ) شامل استان بختیاری، بخش اعظم استان خوزستان، بخشی از اصفهان، کهگیلویه و بویراحمد، بخشی از فارس (ممسنی) و بخش عمده بوشهر میشود. در ادامه به اختصار جغرافیای تاریخی لر کوچک و لر بزرگ را شرح میدهیم:
الف. لر کوچک:
مورخانی مانند حمدالله مستوفی معتقدند لر کوچک در اواخر قرن سوم هجری شکل گرفته است. اما شواهد کافی برای اثبات این موضوع وجود ندارد. جغرافیدانان و مورخین پیش از قرن هشتم نیز به ندرت از لر کوچک نام برده و مرزهای آن را مشخص نکردهاند. حتی اطلاعات کمی در مورد شهر شاپورخواست که یکی از مراکز مهم لر کوچک بوده، در دسترس است، یکی از دلایل مهم آن، کوهستانی بودن منطقه و دوری از شاهراهها بود که سفر به این منطقه را دشوار میکرد.
از قرن ۴ تا اوایل قرن ۶ هجری، لرستان غربی جزو قلمرو آل بویه بود. قسمت شمالی آن (از نهاوند تا خرمآباد) تحت حکومت حسنویه بود و مالیات خود را به آلبویه پرداخت میکرد. در زمان بدربن حسنویه، قلمرو آنها از کردستان تا اهواز گسترش یافت و بدینسان تمامی لر کوچک را نیز در برمیگرفت. دودمان حسنویه توسط بنی عیار (از کردان شاذنجان) تضعیف و سرنگون شد. بنی عیار بیش از ۱۰۰ سال بر کرمانشاه و لرستان غربی حکومت کردند. شجاعالدین خورشید، بنیانگذار سلسله اتابکان لر کوچک، سرخاب آخرین حاکم بنی عیار را برکنار کرد. به طور کلی «آلبویه»، «حسنویه» و «بنیعیار» سه حکومت اصلی در لرستان غربی بین قرن ۴ تا اواخر قرن ۶ هجری بودند. در سال 435 هجری، لرستان باختری (لر کوچک) توسط سلجوقیان تصرف شد.
در طول حکمرانی سلجوقیان، بخش شمالی لرستان باختری (نهاوند و الشتر) در دست برسقیان قرار داشت که شاخهای از حسنویه کرد بودند. به هر حال آنچه میتوان گفت این است که در زمان سلجوقیان، لرستان باختری زیر نظر امرای سلجوقی و با همکاری سران ایلات لر و معتمدان محلی اداره میشد، چنانکه در نیمه دوم قرن ششم یکی از ترکمانان به نام حسامالدین شوهلی آق سنقری بر لرستان باختری و خوزستان حکمرانی میکرد.
پس از مرگ شوهلی، شجاعالدین خورشید (نوه محمد از امرای لر) سلسله اتابکان لر را در سال 570 هجری تاسیس کرد، لرستان باختری در دوره اتابکان به منطقهای وسیع با مشخصات قومی تبدیل شد. در زمان فلکالدین حسن (هشتمین اتابک) محدوده آن از همدان تا شوش و از اصفهان تا خوزستان بود. در زمان مغول نیز لرستان باختری را تحت عنوان لر کوچک میشناختند. گفتههای مستوفی بیانگر آن است که لر کوچک در آن زمان دچار ویرانی شده و حتی از وسعت آن نیز کاسته شده بود، چنانکه به قول همین نویسنده بخش شمالی لر کوچک از این منطقه مجزا بوده و جزو استان کردستان به شمار میآمده است.
در زمان صفویه، لرستان باختری یا لر کوچک از اهمیت ویژهای برخوردار بود و یکی از چند ایالات محدودی بود که دارای بیگلربیگی (والی) با اعتبار بالا بود.
والیان لرستان از خاندانهای اصیل و فرمانروایان این منطقه بودند. سلسلهی والیان بعد از اعدام آخرین اتابک لر کوچک (شاهوردی خان) توسط شاه عباس، بنیانگذاری شد. حکمرانی والیان همزمان با سلسلههای صفویه، افشاریه، زندیه، قاجاریه و پهلوی بود. لر کوچک از زمان صفویه و بعد از آن به «لرستان» معروف شد و مرزهای آن تا زمان قاجاریه تغییر نکرد.
تا پیش از روی کار آمدن قاجاریه، تمام منطقهی زیر نظر والی لرستان به صورت سرزمینی نیمهمستقل اداره میشد و مرکز آن شهر خرمآباد بود، اما پس از به قدرت رسیدن قاجاریه تغییرات چشمگیری در لرستان صورت گرفت. آقا محمدخان، بانی سلسله قاجاریه، به علت کینهای که از لرهای زندیه در دل داشت، نسبت به همهی لرها با دیده دشمنی مینگریست و اسباب ضعف این قوم را به هر نحوی که توانست فراهم آورد، چنانکه تعدادی از لرهای فارس از جمله زندیه را به نواحی قم تبعید کرد و برخی از طوایف لرستان را به دیگر نقاط چون قزوین کوچاند. همچنین والیان لرستان را نیز رقیبی خطرناک میپنداشت و در تضعیف آنها کوشید.
بعد از آقامحمدخان، جانشین او یعنی فتحعلی شاه به تجزیه لرستان پرداخت؛ پشتکوه را مجزا کرد و نفوذ والیان را به همان منطقه محدود ساخت. از آن پس لرستان (پیشکوه) مستقيماً زیر نظر مأموران قاجار اداره میشد. حکام قاجار که از تهران به لرستان گسیل میشدند فقط به فکر جمعآوری مالیات و چپاول مال مردم بودند و از هیچگونه ظلم و ستم دریغ نمیورزیدند. بیدادگری حکام قاجار مردم لرستان را به ستوه آورد و سرانجام منجر به طغیان و ناامنی در منطقه شد، به طوری که پس از قتل ناصرالدین شاه هرج و مرج شدیدی سرتاسر لرستان پیشکوه را فرا گرفت و از آن پس مأموران قاجار حتی نتوانستند به مرکز لرستان یعنی خرمآباد راه یابند.
اما با این حال والیان همچنان تسلط خود را بر پشتکوه لرستان حفظ کردند و آرامش کامل در قلمرو آنها برقرار بود. بدیهی است که این آرامش نه از آن جهت بود که مردم حکومت والیان را از جان و دل پذیرفته بودند بلکه به واسطه نظام فئودالی، مردم ناگزیر به اطاعت محض بودند و در امور حکومت دخالتی نداشتند.
سلسله بی کفایت قاجار در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی به وسیله رضاخان منقرض شد. رضاخان پس از آنکه زمام امور را به دست گرفت به منظور تمرکز قدرت در تهران اقداماتی علیه بعضی از ایالات از جمله لرستان به عمل آورد که منجر به درگیریهای شدید بین قوای دولتی و ایلات و عشایر لر گردید. لرها که خاطره زورگوییهای قاجار را فراموش نکرده بودند در مقابل قوای رضاخان ایستادگی کردند و از ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۲ به جنگ و گریز ادامه دادند اما سرانجام شکست خوردند و لرستان و پشتکوه هر دو به تصرف قوای دولتی درآمدند. در طول حکمرانی سلسله پهلوی، لرستان و پشتکوه مدتی جزو استان خوزستان به شمار آمدند تا اینکه در دهه ۱۳۵۰ ابتدا لرستان به صورت فرمانداری کل و سپس به استان تبدیل گردید. متعاقباً منطقه پشتکوه نیز اول به عنوان فرمانداری کل و سپس به صورت استان ایلام شناخته شد. کوتاه سخن اینکه لرستان باختری به دو استان لرستان و ایلام تقسیم شد و مرزهای باستانی آن نیز به هم خورد.
ب. لر بزرگ:
سرزمین لرستان خاوری از نظر تقسیمات زبانی و گویشهای محلی شامل منطقه وسیعی است که بین رود دز (سزار) در شمال و نواحی بوشهر در جنوب گسترش یافته، اما در این مبحث منظور ما به ویژه درباره آن قسمت از لرستان خاوری است که در گذشته به لر بزرگ معروف بود و استانهای بختیاری، کهگیلویه-بویراحمد و همچنین بخشهایی از خوزستان را در بر میگرفت. لر بزرگ همانند دیگر نقاط ایران تا اواخر قرن سوم هجری زیر نظر خلفا اداره میشد. اما در قرن چهارم هجری وضع به تدریج دگرگون شد و در گوشه و کنار ایران مردم قیام کردند و خود را از سلطه اعراب رهانیدند. اما این وضع دیری نپایید، چنانکه در قرن چهارم دیالمه آل زیار بر قسمت جنوبی و جنوب غربی ایران که مناطق لرنشین را نیز شامل میشد دست یافتند و همزمان سلسله قدرتمند دیگری از شمال ایران یعنی دیالمه آل بویه قد علم کرد و سراسر متصرفات جنوبی آل زیار را متصرف شد. آلبویه هر چند به ظاهر مطیع خلفای عباسی بودند اما قدرت واقعی را در دست داشتند. لر بزرگ در قرن پنجم مورد تاخت و تاز ترکان سلجوقی قرار گرفت و در نتیجه بساط حکمفرمایی دیلمیان در این منطقه برچیده شد. در نیمه اول سده ششم گروهی از ترکمانان علیه سلجوقیان شوریدند و در منطقه کهگیلویه مستقر شدند.
اتابکان لر بزرگ از ۵۵۰ تا ۸۲۷ هجری حکمرانی کردند و پایتخت آنها در ایذه (مالمیر= مالِ امیر) قرار داشت. سرزمین پهناور لُر بزرگ در زمان اتابکان مناطق متعددی را در بر میگرفته و شامل استانهای بختیاری، چهارمحال، کهگیلویه- بویراحمد، نواحی وسیعی از استان خوزستان چون مسجد سلیمان، رامهرمز، ایذه، بهبهان و همچنین مناطق بین خُمین اصفهان یعنی گلپایگان، فریدن، ازنا و الیگودرز بوده است. اما پس از سقوط اتابکان، زنجیره امور از هم گسیخته شد و از آن پس سلسله نیرومندی همانند اتابکان که توانایی نگهداری از مرزهای این سرزمین وسیع را داشته باشد در این دیار پا نگرفت. از اینرو مرزهای لُر بزرگ دگرگون و به تدریج از محدوده آن کاسته شد، چنانکه سرانجام در روزگار حکمرانی صفویه این سرزمین به دو منطقه بختیاری و کهگیلویه تقسیم گردید که در ادامه به شرح هر یک از این دو منطقه میپردازیم.
منتشر شده در هفتهنامه سیمره، شماره ۷۳۱