صبا محمودوند
صبا محمودوند
خواندن ۶ دقیقه·۳ ماه پیش

بخش هفتم و پایانی «نگاهی به کتاب قوم لر، تألیف دکتر سکندر امان‌اللهی بهاروند»

در شماره پیشین خواندیم: مرزهای لُر بزرگ دگرگون و به تدریج از محدوده آن کاسته شد، چنانکه سرانجام در روزگار حکمرانی صفویه این سرزمین به دو منطقه بختیاری و کهگیلویه تقسیم گردید. که به شرح این دو منطقه می‌پردازیم:
۱) بختیاری:
در دوران پیش از صفویه، سرزمینی به نام بختیاری وجود نداشت. نام «بختیاری» برای اولین بار در تاریخ گزیده (سال ۷۳۰ هجری) به عنوان نام یکی از قبایل لر بزرگ ذکر شده است.
وجه تسمیه دقیق بختیاری مشخص نیست. برخی معتقدند که این نام از دو کلمه «بخت» و «یاری» به دلیل کمک این قوم به شاه اسماعیل صفوی در جنگ گرفته شده است. روایت دیگری حاکی از آن است که بختیاری‌ها از نسل شخصی به نام بختیار هستند. همچنین احتمال دارد این نام برگرفته از نام یکی از قبایل لر باشد.
محدوده سرزمین بختیاری در زمان صفویه به طور دقیق مشخص نیست. بر اساس اسناد موجود، رودخانه دز حد غربی آن بوده و در شمال و شمال شرقی به ایالت اصفهان و چهارمحال، در جنوب شرقی و شرق به کهگیلویه محدود می‌شده است.
در اواخر صفویه، برخی از سران ایل بختیاری قدرتمند شدند و در زمان زوال افشاریه، یکی از آنها به نام علیمردان خان از شعبه چهارلنگ مدعی تاج و تخت شد، اما جان خود را در این راه از دست داد.
در دوره زندیه و افشاریه، مرزهای بختیاری به همان شکل قبلی باقی ماند، اما در اوایل قاجاریه، مدتی به ایالت فارس ضمیمه شد.
در زمان قاجار، سرزمین بختیاری با تصرفات محمد تقی خان چهارلنگ گسترش یافت. او مناطق فریدن، شوشتر و رامهرمز را به قلمرو خود افزود. اما در زمان فتحعلی‌شاه، به دلیل دسیسه‌چینی‌های منوچهرخان معتمدالدوله و حمایت خوانین هفت‌لنگ، محمد تقی خان سرنگون شد. پس از او، قدرت به هفت‌لنگ منتقل شد و حسینقلی خان دورکی به ایلخانی بختیاری رسید. حسینقلی خان به دلیل هوش و شجاعت خود توانست مرزهای بختیاری را گسترش دهد، اما به دلیل درگیری با حکام قاجار و دسیسه‌های آن‌ها، در نهایت به دستور ناصرالدین شاه و به دست ظل‌السلطان کشته شد. با این وجود، قتل او باعث تضعیف بختیاری‌ها نشد و آن‌ها در جنبش مشروطیت نقش مؤثری ایفا کرده و به سرنگونی استبداد قاجار کمک کردند.
مرزهای بختیاری که حاج علیقلی‌خان سردار اسعد حدود هفتاد سال پیش توصیف کرده بود، به دلیل ناتوانی در مشخص‌کردن مکان‌های دقیق، هنوز دقیقاً معلوم نیست. توصیف او تنها یک تصویر کلی از مرزهای بختیاری ارائه داده و از ذکر مواضع خاص جغرافیایی غفلت ورزیده است. این امر به دشواری‌هایی در تعیین دقیق محدوده بختیاری انجامیده است. بر اساس گفتگو با ریش‌سفیدان بختیاری و نقشه‌های قدیمی، مرزهای بختیاری در اواخر قاجاریه چنین بودند: شمال به فریدن و بربرود (مرکز آن الیگودرز)، غرب به آب سزار (مرز طبیعی بین لرستان و بختیاری)، جنوب از دزفول تا شوشتر و رامهرمز و جنوب شرق به کهگیلویه و بویراحمد و شرق به استان اصفهان محدود می‌شد.
با روی کار آمدن رضاشاه پهلوی، بختیاری‌ها با تضعیف نظام ایلی و از دست دادن نقش سیاسی خود مواجه شدند. رضاشاه ابتدا سیاستی ملایم در قبال بختیاری‌ها اتخاذ کرد و از نفوذ برخی سران ایل برای اهداف خود استفاده کرد، اما سپس به قلع و قمع سران بختیاری پرداخت و مقام ایلخانی و ایل‌بیگی را ملغی کرد. پس از تبعید رضاشاه در جنگ جهانی دوم، رهبران بختیاری دوباره قدرت گرفتند. اما پس از کودتای ۱۳۳۲ و اصلاحات ارضی، نفوذ سران بختیاری پایان یافت.
در دوره پهلوی، سرزمین بختیاری تجزیه شد و مناطقی از آن به استان‌های خوزستان، لرستان و اصفهان پیوست. در نهایت، فرمانداری چهارمحال و بختیاری در سال ۱۳۵۲ به استان چهارمحال و بختیاری تبدیل شد. این استان از شمال به اصفهان، غرب به خوزستان، جنوب به بویراحمد و کهگیلویه و از شرق به اصفهان محدود است. تجزیه بختیاری به دلایل سیاسی و نه صرفاً برای مدیریت آسان‌تر صورت گرفت، و انتخاب شهرکرد به عنوان مرکز استان، که در دورترین نقطه بختیاری قرار داشت، نشان‌دهنده این رویکرد بود

۲) کهگیلویه و بویراحمد:
استان کهگیلویه و بویراحمد که در زمان ساسانیان به نام «قباد خُره» شناخته می‌شد، یکی از پنج کوره‌‌ی فارس بود و مرکز آن شهر ارگان بود. پس از ورود اعراب، نام این شهر به ارجان تغییر یافت و سپس نام آن به کل ایالت اطلاق شد. از قرن هشتم، این منطقه به کهگیلویه معروف گردید. چنانکه جغرافیانویسان اسلامی این ایالت را کوره ارجان (ارگان) قلمداد کرده‌اند. نویسندگان دوره اسلامی از شهرهای متعددی در این استان نام برده‌اند که مهم‌ترین آن‌ها عبارت بودند از: شهر شاپور، ارجان، گناوه (جنابه)، ریشهر، سینز، مهرویان، جومه، هندوان یا هندیجان.
ایالت ارجان از قرن هشتم به بعد یعنی در زمان صفویه تغییر نام داد و به «کهگیلویه» معروف گردید. وجه تسمیه «کهگیلویه» به نام یکی از سران قبایل لر، «گلو» یا «گیلویه»، برمی‌گردد.
در زمان صفویه اغلب اوقات حکومت این منطقه در دست ایل افشار بود و مقر آن در دهدشت قرار داشت.
پیش از صفویه استان ارجان به دو منطقه پشتکوه (کوه گیلویه) و زیرکوه تقسیم می‌شد که حد واسط بین این دو همانا کوه دوک بود. هر یک از این دو منطقه دارای تقسیماتی به شرح زیر بود:
الف) پشتکوه: شامل ولایت شاپور (بلاد شاپور)، چرام، بازرنگ، سیم سخت (سی سخت)، رِوِن و زیز بود.
ب) زیرکوه: این منطقه شامل نواحی و شهرهای متعدد چون زیدون، دورق، ریواردشیر، مهرویان، باشت، سینیز، ارجان، گناوه، فرزوک گنبد ملغان، جلادگان و رامهرمز بود.
در زمان صفویه ایالت ارجان که به کهگیلویه معروف شده بود از فارس مجزا گردید و به صورت یک حاکم‌نشین مستقل درآمد.
در زمان قاجار، کهگیلویه به فارس ملحق شد و پس از آن به عنوان شهرستانی تابع استان فارس شناخته می‌شد.
کهگیلویه در زمان قاجار ضمیمه فارس گردید و حاکم آن از سوی فرمانداری فارس منصوب می‌شد. پیش‌تر در زمان صفویه، شاه عباس اول برای مدتی کهگیلویه را ضمیمه فارس کرد و حکومت آن را به الله‌وردی‌خان واگذار کرد. اما از آن پس تا زمان قاجاریه این منطقه به صورت یک ایالت مستقل اداره می‌شد. در زمان قاجاریه تقسیم بندی مذکور تا اندازه‌ای بهم خورد و قسمت پشتکوه در بین ایلات تقسیم گردید و هر ایل نام خود را بر قلمرو خویش نهاد چنانکه سراسر منطقه پشتکوه به نواحی متعددی چون چرام طیبی نویی، دشمن زیاری و بویر احمد تقسیم گردید. همچنین ناحیه کوه‌ مُره از زیرکوه ضمیمه باشت گردید.
تقسیم بندی کهگیلویه در زمان حکمرانی سلسله پهلوی دگرگون شد. در طول فرمانروایی رضاخان کهگیلویه همانند گذشته به عنوان شهرستانی تابع استان فارس محسوب می‌شد که مرکز آن تل خسروی بود. این وضع تا سال ۱۳۲۲ ادامه داشت اما در این سال، کهگیلویه از فارس مجزا و ضمیمه استان خوزستان گردید.
در سال ١٣٤٣ شهرستان کهگیلویه از استان خوزستان جدا گردید و به صورت فرمانداری کل مستقل تحت عنوان «فرمانداری کل کهگیلویه و بویراحمد» درآمد و مرکز آن به یاسوج ( یاسیج) منتقل گردیده و بالأخره سپس در سال ۱۳۵۶ کهگیلویه و بویراحمد به استان تبدیل شد که این وضع همچنان ادامه داشت. گفتنی است که در رژیم پیشین اراضی وسیعی از استان کهگیلویه و بویراحمد نیز مجزا گردیده، چنانکه مناطق بهبهان و زیدون ضمیمه استان خوزستان و همچنین مناطق گناوه و بندر دیلم در محدوده استان بوشهر قرار گرفتند.
امروزه لرها در منطقه وسیعی از ایران پراکنده‌اند که همچون دیگر اقوام به گروه‌ها، طوایف و تیره‌های متفاوتی تقسیم می‌شوند، فصل پایانی کتاب قوم لر نیز به گروه‌ها و شاخه‌های قوم لر می‌پردازد که شرح آن از حوصله این یادداشت خارج است.
کتاب قوم لر، تألیف دکتر سکندر امان‌اللهی بهاروند با تمام کاستی های آن جامع ترین کتابی است که تاکنون درباره شناخت قومی لرها نوشته شده است. اما با این حال این کتاب مقدمه‌ایست مختصر درباره لرها زیرا بررسی اوضاع تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، دینی، ادبی و هنری آن‌ها مستلزم نوشتن چندین جلد کتاب می‌باشد.

منتشر شده در هفته‌نامه سیمره، شماره ۷۳۲









قوم لربختیاریکتاب قوم لردکتر سکندر امان‌اللهی بهاروندکهگیلویه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید