کتاب قوم لر؛ تألیف دکتر سکندر اماناللهی
در ادامهی یادداشت قبلی، به جغرافیای تاریخی مناطق لر نشین در دوره پیش از اسلام میپردازیم؛ محدوده جغرافیایی اقوام و ملل مختلف مانند هر پدیدۀ دیگر قابل دگرگونی است. چنانکه برای مثال مرزهای کشور کهنسال ما طی چند هزار سال گذشته بارها دچار دگرگونی شده و ایران کنونی بخشی است از ایران باستان. سرزمینهای لر نشین به عنوان پارهای از این مملکت از دهها هزار سال پیش تا کنون اقوام گوناگونی را در خود جای داده و بارها دست به دست گشته است. آشکار است که تاریخ این مناطق چون دیگر نقاط ایران هنوز در دل خاک نهفته است و تنها با خاک برداریهای منظم میتوان بسیاری از جنبههای تاریک گذشتههای دور را روشن ساخت.
تا کنون در نتیجه تلاش باستان شناسانی چون دکتر نگهبان، فرانک هول (Hol)، کنت فلانری (Flannery)، گاف (Goff)، اورل استاین و دیگران اطلاعات پر ارزشی درباره زندگی جوامع پیش از تاریخ مناطق لر نشین به دست آمده است. با وجود این آثار باستانی دورههای تاریخی هنوز دست نخورده باقی ماندهاند. برای مثال صرف نظر از چند مورد استثنائی چون حفاری قسمتی از بازمانده شهر باستانی «انشان» یا انزان (در بیضای فارس)، بقیه آثار به جا مانده از ایلامیان، کاسیها، هخامنشیان، ساسانیان و حتی دورههای اسلامی همچنان دست نخورده باقی ماندهاند.
شواهد باستان شناسی حاکی از آن است که سرزمینهای لرنشین از زمانهای بسیار کهن یعنی در مواردی از چهل هزار سال پیش به این طرف، به وسیله اقوامی که به علت نداشتن خط، هویت آنها ناشناخته مانده مسکون بودهاند. برای مثال در حفاریهایی که در گرارجنه (Garr Arjanah) و غار کُنجی در دشت کرگاه، (واقع در نزدیکی خرم آباد) صورت گرفت ابزار و وسایلی از انسانهای کهن به دست آمد که قدمت آنها به چهل هزار سال میرسد. همچنین در حفاریهایی که در تپههای باستانی میمه، علی کُش و چغاسبز (در نزدیکی دهلران) صورت گرفت، آثاری از اولین دهکدههای پیش از تاریخ که مربوط به هشت تا نه هزار سال پیش بودند کشف شد. از آنجایی که همه این آثار متعلق به دوران پیش از تاریخ، یعنی پیش از پیدایش خط میباشند، شناساییِ قومی صاحبان این آثار مقدور نیست. تا آنجا که اطلاع داریم کهنترین مردمی که صاحب خط بوده و از خود نام و نشانی به جا گذاشتهاند همانا ایلامیان (عیلامیان) هستند که محدودۀ آنها شامل استانهای خوزستان، بخشهای عظیمی از استانهای لرستان، ایلام، بختیاری و فارس بوده است. از این رو تاریخ این قوم را به عنوان مبدأ در نظر میگیریم.
دوران پیش از اسلام
الف. ایلامیان (۳۰۰۰ ق. م. تا ۵۵۹ ق. م.)
از بدو تأسیس ایلام (عیلام) در هزاره سوم پیش از میلاد تا پیدایش سلسله
ساسانی در اوایل سده سوم میلادی، سلسلههایی چون هخامنشیان، سلوکیان و اشکانیان بر ایران حکمرانی کردهاند. در شرایط فعلی میتوان تقسیمات ایلام را در ارتباط با مناطق لُرنشین به شرح زیر بیان کرد:
ماساباتیک یا ماساباتیس (Masabatice) که بعداً به ماه سَبَدان معروف شد و شامل آن منطقه از ایلام بود که از جلگه ایوان در امتداد کوههای زاگرس تا حد سوزیانا (شوش) گسترش یافته بود، این منطقه با پشتکوه لُرستان مطابقت دارد که امروز استان ایلام نامیده میشود.
سیماش (Simash) - این بخش نواحی کوهستانی شمال شوش را در بر میگرفته، ولی حدود آن به طور دقیق مشخص نیست. به نظر هرتسفلد، ایالت سیماش از شرق محدود به اصفهان بوده و از شمال نواحی گلپایگان را در برمیگرفته است، اما جنوب و غرب آن را مشخص نکرده است. هانسمن یادآور شده است که ناحیه سیماش در شمال شوش قرار داشته و سلسله سیماش که پس از سقوط ایلام باستان ( ۲۲۲۰ ق. م) روی کار آمد از همین منطقه برخاسته است.
شوش: این ایالت با خوزستان کنونی مطابقت داشته و پایتخت آن شهر باستانی شوش بوده است. بخش شمالی و شمال غربی خوزستان از قدیم مسکن الوار بوده است، چنانکه آثار شهر «لور» منتسب به لرها در نزدیکی اندیمشک قرار داشته است.
انشان (Anshan)- ایالت انشان یا انزان نقش مهمی در تاریخ عیلام ایفا کرده و خاستگاه هخامنشیان بوده که سرانجام عیلامیان را منقرض کردند. انشان از ایالات مهم کشور عیلام بوده و شامل مناطق کوهستانی شرق خوزستان، نواحی جنوب غربی اصفهان و قسمت غرب و شمال غربی فارس بوده است. بنابراین انشان شامل بیشترین قسمت از خاک بختیاری از جمله شهرستانهای مسجد سلیمان و ایذه که هم اکنون جزو استان خوزستان به شمار میآیند، بخشی از خوزستان (شهرستان بهبهان)، استان کهگیلویه- بویراحمد و بخش بزرگی از استان فارس (شهرستان سپیدان، ممسنی و غرب شیراز) را در برمیگرفته است. یکی از شهرهای مهم این ولایت، شهر انشان یا انزان است که محل آن تا سالهای اخیر بر باستانشناسان مجهول مانده بود. اما هانسمن با انتشار مقالهای مستند و متکی بر شواهد تاریخی و باستان شناسی، محل آن را در نزدیک دهکدهی مليون واقع در دشت بیضا پیشنهاد کرد و سرانجام باستان شناسی به نام سامنر (Sumner) محل پیشنهاد شده را حفاری و بدینسان شهر گمشده کشف گردید. شهر انشان بسیار بزرگ است به طوری که سامنر اظهار داشته دهها سال وقت لازم است تا عملیات حفاری به پایان برسد. آثار عیلامی در سرزمین انشان چشمگیر است، چنانکه علاوه بر آثار شهرها، کتیبهها و حجاریهای زیادی در ایذه (مال امیر) و همچنین در کورنگون واقع در نزدیکی فهلیان (ممسنی) یافت میشوند.
کُربیانه (Corbiana)؛ نویسندگان یونانی از سرزمینی به نام کُربیانه نام بردهاند که بین ماد و سوسیان (شوش) واقع بوده و حدود آن از جانب مشرق به رود دز و از سمت غرب به آب کرخه ( صیمره) محدود بوده است. بدون تردید این منطقه غیر از بخشی از لرستان نمیتواند با جایی دیگر مطابقت داشته باشد. اما مطلبی که روشن نیست قدمت واژۀ «کُربیانه» است، به دیگر سخن این واژه از چه زمانی به این منطقه اطلاق شده است. این نکته مهم است زیرا لُرستان همزمان با عیلامیان، مسکن کاسیها بوده و میدانیم که این قوم پس از آنکه بر بابل غلبه یافته، مدتها بر آن دیار حکمفرمایی داشته و سرانجام از عیلامیها شکست خورده و استقلال خود را از دست داده است. اما با این همه ظاهراً بازماندۀ آنها در لُرستان شمالی تا زمان حمله اسکندر مقدونی به ایران از نفوذی برخوردار بوده اند.
هیچ تردیدی نیست که کاسیها سرزمین لُرستان را در تصرف خود داشتهاند و آثار به جا مانده از آنها در این سرزمین کاملاً تأیید کننده این گفته است. اما چه مناطقی از لُرستان در زمانهای مختلف در دست کاسیها و عیلامیان بوده، به طور قطع مشخص نیست. با این حال محتمل است که نواحی بین خرمآباد-کرخه بیشتر تحت نفوذ عیلامیان قرار داشته و قسمتهای شمالی، شمال غرب و غرب لُرستان در دست کاسیها بوده است. البته این حدسی بیش نیست و مادام بررسیهای دقیق باستانشناسی صورت نگیرد نمیتوان به طور قطع اظهار نظر کرد.
ب) از هخامنشیان تا ساسانیان (۵۵۹ ق. م. - ٢٢٤ میلادی )
سرزمین عیلام در نتیجه درگیریهای طولانی با دولت آشور و دیگر همسایگان به تدریج ناتوان شد تا اینکه سرانجام در قرن ششم پیش از میلاد به تصرف هخامنشیان درآمد. پس از این واقعه، هخامنشیان دامنه قلمرو خود را گسترش داده و بزرگترین امپراتوری دوران باستانی را به وجود آوردند. اما آنچه به این بحث مربوط میشود مسئله سرزمین اولیه هخامنشیان پیش از به قدرت رسیدن آنها در ارتباط با جغرافیای تاریخی قوم لُر است. اغلب مورخان ایرانی به طور نادرست پارس را سرزمین اولیه هخامنشیان دانستهاند و حال آنکه واقعیت غیر از این است و چنین نظریهای تقریباً مردود شناخته شده است. اصولاً هخامنشیان تیرهای از طایفه پاسارگادی بودهاند که به اتفاق دیگر طوایف پارسی، پیش از آنکه قدرتمند شوند در منطقه لُرنشین بختیاری یعنی انشان یا انزان به سر میبردهاند. به دیگر سخن، خاستگاه هخامنشیان بختیاری بوده است نه پارس، اما مورخان ایرانی دانسته یا ندانسته این واقعیت را نادیده گرفتهاند. چنانکه مرحوم حسن پیرنیا (مشیرالدوله) نویسندۀ تاریخ ایران باستان دچار همین لغزش شده و پارس را سرزمین اولیه هخامنشیان دانسته است.
ظاهراً اشکال اساسی ناشی از آن است که نویسنده پارس را محل اولیه هخامنشیان دانسته و تصور میکرده است که کوروش بعداً انشان را تسخیر کرده است. این برداشت نادرستی است زیرا هخامنشیان ابتدا در انشان بودهاند، کما اینکه کوروش صریحاً به این مسئله اشاره کرده است. از طرفی همانگونه که بعداً خواهيم ديد هخامنشیان پس از آنکه به قدرت رسیدند، عنوان قومی و طایفگی خود را به منطقه انشان اطلاق کرده و آن را پارس خواندند.
اراضی لُرنشین تا پیش از قرن ششم قبل از میلاد، سرزمین عیلام را تشکیل میدادند که اصولاً برای اولین بار در قرن هفتم و هشتم پیش از میلاد، دو منطقه با نام پارسوا (Parsua) یا پارسواش (Parsuash) در عیلام واقع شده که اولی در لرستان و دومی در شرق شوشتر یعنی بختیاری بوده است. همانگونه که پیداست این دو منطقه جایگاه پارسیان بوده و وجه تسمیه مناطق مذکور نیز مشتق از نام همین قوم است. اما شواهد تاریخی حاکی از آن است که پارسیان ابتدا مدت کوتاهی را در جنوب دریاچه ارومیه گذرانده و سپس در لُرستان مستقر شده و از آنجا به تدریج به نواحی بختیاری دست یافته و بالأخره سرانجام فارس را تسخیر کردهاند. در تأیید این گفتار یادآور میشویم که برای اولین بار نام پارسوا، پارسواش (پارسوماش Parasumash) در سالنامههای آشوریان در قرن نهم پیش از میلاد میبینم. گیرشمن معتقد است که پارسوا ( = پاراسوماش) در جنوب دریاچه ارومیه قرار داشته است. در حدود شانزده سال بعد، یعنی در سال ۸۲۰ پیش از میلاد، شمشی (Shamshi)، پادشاه آشور، از منطقهای به نام پارسواش در جنوب کرمانشاه یعنی لُرستان نام برده است. پارسیانی که در منطقه پارسوماش (پارسواش) واقع در خاک بختیاری مستقر شدند، توانستند به رهبری هخامنش حکومت کوچکی به وجود آورند. هانسمن (Hansman) معتقد است که چیش پیش (٦٧٥ - ٦٤٠ ق.م)، پسر هخامنش، بانی سلسله هخامنشی است که لقب پادشاه بزرگ انشان را داشته. جانشینانِ چیش پیش یعنی کوروش اول و کوروش دوم ( بزرگ) نیز لقب پادشاه انشان را داشتهاند، اما بعداً نام قبیله خود یعنی پاسارگادی را جایگزین انشان باستانی که مناطق دیگر به آن اضافه شده بود کرده و آن را پارسه (Parsa) نامیدند، بدین ترتیب به این نتیجه میرسیم که پاراسوماش (پارسواش) مترادف همان پارسه است، به معنی سرزمین پارسیان که ابتدا بخش کوچکی از انزان یا انشان باستانی به شمار میآمده و سپس نام آن به تمام آن ولایت اطلاق شده است. هانسمن، یابنده شهر باستانی انشان، بر این عقیده است که اصولاً دو منطقه به نام پاراسوماش یا پارسواش وجود داشته که اولی در لُرستان و دومی در سرزمین انشان (در بختیاری) قرار داشته است. به هر حال پارسیان پس از توقف چند سالهای در جنوبِ دریاچه ارومیه به لُرستان آمده و در آنجا مستقر شده و سپس گروههایی از آنها در مدتی کمتر از بیست سال از لُرستان به بختیاری رفته و ایالت پاراسوماش را در سال ۷۰۰ پیش از میلاد به وجود آوردهاند. گروههای اخیر شعبی از پاسارگادیها و دیگر قبایل بودند که به رهبری دودمان هخامنش ابتدا بر انشان دست یافتند و با ضمیمهکردن دیگر مناطق آن را پارسه خواندند، سپس تمام عیلام را متصرف شدند و بالأخره سرانجام امپراتوری پهناور و قدرتمند هخامنشی را تشکیل دادند.
امپراتوری عظیم هخامنشی از تعدادی ساتراب ( استان) یا در امر واقع از تعدادی مملکت تشکیل شده بود که اسامی آنها در کتیبه داریوش کبیر در بیستون جمعاً ۲۳ کشور است. آنچه مسلم است سرزمینهای لُرنشین در این زمان شامل عیلام و بخش بزرگی از پارس بوده است اما از تقسیم بندی این مناطق اطلاعی در دست نیست.
متأسفانه از انقراض هخامنشیان تا آغاز ساسانیان یعنی از ۳۳۰ پیش ازمیلاد تا ۲۲۶ میلادی، که همزمان با حکمرانی سلسلههای سلوکی و اشکانیان در ایران است، آگاهی چندانی دربارۀ مناطق مختلف ایران از جمله اراضی لُرنشین نداریم. با آنکه مورخان و جغرافیادانانی چون دیودور سیسیلی (قرن اول پیش از میلاد)، گایوس پلینوس معروف به پلینی (قرن اول میلادی)، استرابو(قرن چهلم پیش از میلاد و اوایل قرن اول میلادی) و دیگران مطالبی درباره تاریخ و جغرافیای باستانی ایران و مناطق لُرنشین نوشتهاند، با این حال نمیتوان توصیف دقیقی از محدوده و تقسیمات اراضی لُرنشین ارایه داد. خوشبختانه راولینسون، دانشمند شهیرانگلیسی، همان کسی که خطوط میخی کتیبه بیستون را ترجمه کرد، مطالب بسیار ارزندهای دربارۀ سرزمینهای لُرنشین به استثنای کهگیلویه-بویراحمد و ممسنی ارائه کرده است. راولینسون توانسته است اسامی رودخانهها و برخی از شهرهای باستانی مناطق لرنشین را که امروز ویرانههای آنها برجا مانده مشخص کند. برای مثال اسامی رودخانههای مهمی که از اراضی لُرنشین سرچشمه میگیرند و جغرافیادانان و مورخان عهد باستان به آنها اشاره کردهاند چنین توصیف کرده است: رودخانه سیمره یا کرخه، رود سزار معروف به دز، رود کارون، رود جراحی، رود طاب.
·
با آنکه دانستههای ما دربارهٔ ایران زمان سلوکیه و اشکانی اندک است، اما پروفسور فرای اطلاعات بسیار ارزنده ای از ایالات (ساتراپهای) ایران در زمان اشکانیان فراهم کرده است که بر این اساس میتوان دریافت که اراضی لُرنشین شامل ساتراب الیمایید (پشتکوه و پیشکوه لرستان و بختیاری) و قسمت غرب و شمال غربی ساتراب پارس بوده است. ساتراپ الیمایید همان عیلام باستان است که از لحاظ وسعت کوچکتر شده است، زیرا برخلاف گذشته بیشتر خوزستان از آن جدا شده است.
پ. ساسانیان (۲۲٤ - ۶۵۲ میلادی)
در زمان ساسانیان به ویژه در دورهٔ حکمرانی خسرو اوّل ( ۵۳۱ - ۵۷۸ میلادی) ایران به چهار ناحیه بزرگ تقسیم شده بود؛ خراسان، خورباران (عراق)، آذربایگان و نیمروز. خوشبختانه چند منبع مهم دربارۀ تقسیم بندی ایران در زمان ساسانیان وجود دارد که میتوان به رسالۀ پهلوی ایرانشهر (ترجمه مارکوارت) و همچنین تاریخ یعقوبی، جلد اول اشاره کرد اما در این میان اخیراً کتابی به قلم کولسنیکف تحت عنوان «ایران در آستانه یورش تازیان» ترجمه یحیایی، به چاپ رسیده که از مراجع خوب در این زمینه میباشد و نویسنده کتاب قوم لر، این کتاب را بیش از بقیه اساس کار خود قرار داده است.
از آنجایی که اراضی لُرنشین جزو ناحیه آذربایگان و نیمروز محسوب شدهاند، به اختصار به شرح این دو ناحیه میپردازیم.
ناحیه آذربایگان: این ناحیه به کاپکوه نیز معروف بوده که بعداً كورالجبال نیز شناخته شد. کولسنیکف در همان کتاب درباره شهرستانهای این ناحیه چنین می نویسد: یعقوبی پانزده شهرستان را شامل ناحیه شمال میداند: طبرستان، ری، قزوین، زنجان، قم، اصفهان، همدان، نهاوند، دینور، حلوان، ماسبدان، مهرجان (گذک) شهرازور، صامغان و آذربایجان.
میتوان دریافت اراضی لُرنشین شامل نهاوند، ماسَبَذان و مهرجان کذک بوده که به ترتیب با سرزمین نهاوند، پشتکوه و لرستان فعلی مطابقت دارند. پیداست که سرزمینهای بختیاری، کهگیلویه - بویراحمد و ممسنی جزو ناحیه نیمروز قرار داشتهاند. کولسینکف دربارهٔ شهرستانهای لرنشین زمان ساسانیان مطالبی دارد که شرح کامل گفتههای او از حوصله این یادداشت خارج است، اما گفتههای او را دربارهی شهرهای لُرنشین به اختصار بیان میکنیم:
شهرستان نهاوند از گردنه حلوان تا اطراف همدان کشیده شده و شامل بخشهای دینور و نهاوند بوده. این شهرستان مرکز دینی سریانی شرقی و جایگاه خاندان کارن بوده که وضع ممتازی داشتهاند.
شهرستان نه چندان بزرگ ماسبذان در آخرین دوران اشکانیان استانی واقع در مرز شوش بود و ماسباتیکا نام داشت. مرکز این شهرستان سیروان نامیده میشد.
شهرستان مهرگان کدک در جنوب باختری اراک بوده و در فهرست مناطق دینی نسطوری در سالهای ۵۷۷ و ۵۸۸ میلادی آمده است و مرکز شهرستان سیمره بوده است. سپهسالار هرمزان که در جنگ با تازیان پرآوازه شد از اهالی آنجا بوده است.
توصیفاتی که ذکر شد در برگیرنده بخش باختری مناطق لرنشین بوده و حال آنکه بقیه اراضی لُرنشین یعنی بخش خاوری جزو ناحیه نیمروز به شمار میآمد. این ناحیه از شهرستانهای اسپاهان، کرمان، پارس، ساکستان، خوزستان و یمن تشکیل میشده که در این میان شهرستانهای پارس و خوزستان مورد نظر ما میباشند زیرا بخش جنوبی مناطق لرنشین در این دو شهرستان قرار داشته است.
شهرستان پارس در زمان ساسانیان اراضی وسیعی را در بر گرفته و از پنج استان یا ایالت به این شرح تشکیل میشده است: 1) اردشیر خُرة که بعداً در زمان خلفا مرکز آن شیراز بود 2) شاپور خُرّه که شهرهای عمده آن نیشابور و کازرون بودند و منطقه ممسنی (شولستان) جزو این ناحیه محسوب میشده است. 3) اصطخر که مرکز آن شهر باستانی استخر بوده و ویرانههای آن اکنون به صورت تپههایی در محل تخت طاووس در نزدیکی تخت جمشید قرار دارد. مناطق لُرنشین بیضا، کامفیروز، رامجرد و همچنین مناطق قدیمی چون کورد، کلار، سَرْدَن و لردگان جزو این منطقه به شمار میآیند. 4) قباد خُرّه: این استان که بعداً ارگان و یا ارجان نام گرفت بین استانهای پارس خوزستان و اصفهان قرار داشته است. بطور کلی استان باستانی ارگان یا ارجان شامل استانهای بویراحمد- کهگیلویه، بوشهر و بخشی از استان خوزستان یعنی شهرستان بهبهان بوده است.-
شهرستان خوزستان بنا به گفته کولسینکف شامل شوش، هرمزد اردشیر، رامهرمزو شوشتر بوده است، هر چند به طور قطع نمیتوان گفت رامهرمز شامل منطقه بختیاری بوده است که رامهرمز قسمت اعظم بختیاری را در بر میگرفته است.
مشکل اساسی در شناخت جغرافیای تاریخی سرزمینهای لُرنشین ناشی از کمبود و یا بهتر بگوییم نبود تحقیقات باستانشناسی است. هم اکنون آثار دوره ساسانی در سراسر مناطق لرنشین پراکندهاند که خود گواه بر آبادانی و اهمیت این مناطق است. اما به جز موارد استثنائی، این آثار هنوز دست نخورده باقی ماندهاند و در نتیجه دانستهها نیز در مقابل آنچه که باید بدانیم بسیار اندک است. در یادداشت بعدی به جغرافیای تاریخی مناطق لُرنشین در دوره اسلامی میپردازیم.
منتشر شده در هفتهنامه سیمره، شماره ۷۲۴