صبا محمودوند
صبا محمودوند
خواندن ۶ دقیقه·۴ ماه پیش

نگاهی به کتاب قوم لر، تألیف دکتر سکندر امان‌اللهی بهاروند (بخش نخست)

کتاب «قوم لر»، تألیف دکتر سکندر امان‌اللهی بهاروند، شرح مختصری است درباره وجه‌تسمیه، اصل و نسب، جغرافیای تاریخی، تقسیم‌بندی و پراکندگی جغرافیایی لُرها. دکتر امان‌اللهی در این کتاب از قوم‌شناسی لرهای ایران پژوهش کرده است؛ واژه‌ی «قوم»، از دیدگاه مردم‌شناسی به گروهی اطلاق می‌شود که دارای زبان و وجوه مشترک فرهنگی و تاریخی باشند. سرزمین کهنسال ایران از دوران باستان زیستگاه اقوام گوناگون بوده و امروز نیز چنین است.
در دوره هخامنشیان که مرزهای این سرزمین از سیردریا (سیحون) و آمودریا (جیحون) در شرق تا قلب یونان و مصر در غرب گسترده بود، اقوام مختلف با فرهنگ‌ها و زبان‌های متفاوت به سر می‌بردند. بر اساس کتیبه اردشیر دوم که در همدان به دست آمده است، اسامی ۳۰ ملیت مختلف که امپراتوری پهناور هخامنشی را تشکیل می دادند به چشم می‌خورد. اما با گذشت روزگار از وسعت این امپراتوری پهناور به تدریج کاسته شد، در زمان صفویان تلاش همه‌جانبه‌ای برای بازسازی مرزهای این سرزمین صورت گرفت و کمابیش محدوده ایران به مرزهای زمان ساسانیان گسترش یافت، اما این وضع دیری نپایید، زیرا در دوران قاجاریه، دولت متجاوز روس و انگلیس به تجزیه ایران پرداختند و تقریباً نیمی از آن را که شامل سرزمین‌های افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ارمنستان، گرجستان، آذربایجان و غیره بود جدا ساختند. با این حال، ایران هنوز کشور وسیعی است که ده‌ها گروه قومی را در خود جای داده است. اصولا مردم کنونی ایران از سه گروه قومی، یعنی آریایی، سامی (اعراب، یهودیان و آشوریان) و ترک-مغول تشکیل‌شده‌اند که در این میان گروه اول حائز اکثریت است. هر یک از این سه گروه به اقوامی چند تقسیم می‌شوند.
لرها یکی از بزرگترین گروه‌های قومی ایران هستند که نزدیک به سه هزار سال پیش همانند دیگر آریاییان از آسیای میانه به ایران آمدند، این قوم در طول تاریخ پر فراز و نشیب کشورمان همیشه نقش مهمی را بازی کرده و در مقابل اسکندر مقدونی، تیمورلنگ، مغول، عثمانی‌ها و دیگر دشمنان این سرزمین مردانه جنگیده و در دفاع از این آب و خاک تا پای جان ایستادگی کرده‌اند. قوم لر از شعبه‌های متعددی چون لک‌ها، لرهای لرستان، بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، ممسنی، حیات داودی، گله‌دار و دیگر گروه‌ها تشکیل شده است. لرها در منطقه‌ی وسیعی از ایران شامل سرزمین‌های بین کرمانشاه تا نواحی بوشهر، به سر می‌برند. فزون بر این، اعضای این قوم در استان‌های مختلف ایران چون، ایلام، همدان، اراک، قزوین، خوزستان، فارس، هرمزگان،‌ باختران (کرمانشاهان)، کرمان و نیز نواحی خوار ورامین پراکنده‌اند. هر چند آمار دقیقی از جمعیت لُرها در دست نیست ولی تعداد آنها حدود سه میلیون تخمین زده می‌شود.
اصولا در این کتاب، لرها با در نظرگرفتن وضع زبان به دو گروه خاوری و باختری تقسیم شده‌اند که مرز بین این دو همانا رود دز یا به قول لرها رودخانه «سزار» است. گروه خاوری شامل بختیاری‌ها، لرهای کهگیلویه و بویراحمد، ممسنی و لرهای مناطق دیگر چون خوزستان، فارس، بوشهر، هرمزگان و کرمان هستند. گروه باختری در منطقه وسیعی بین رود دز در شرق و مرزهای عراق در غرب به سر می‌برند و شامل لک‌ها، لرهای لرستان، لرهای نهاوند، سیلاخور، بروجرد، تویسرکان، ملایر، ایلام و شمال خوزستان هستند. فصل اول کتاب «قوم لُر»، تحت عنوان «منشأ واژه‌ی لُر»، علت نام‌گذاری واژه‌ی «لُر» را شرح می‌دهد که در ادامه چکیده‌ای از این فصل ارائه خواهد شد:
بررسی‌های زبانشناسی و فرهنگی نشان‌دهنده‌ی پیوستگی قومی لُرها با دیگر اقوام ایرانی و به ویژه شعبه پارسی است. این قوم در گذشته‌های دور دارای نام یا نام‌های دیگری بوده که با گذشت زمان نام قدیمی جای خود را به نام جدیدتر داده تا اینکه سرانجام واژه‌ی لُر جایگزین دیگر نام‌ها شده است. همانگونه که می‌دانیم این جایگزینی تنها منحصر به قوم لُر نیست بلکه اسامی اقوام و سرزمین‌ها با گذشت زمان دچار دگرگونی شده‌اند.
ریشه‌یابی اینگونه دگرگونی‌ها یعنی تغییر نام اقوام و مکان‌ها کاری بسیار دشوار و در موارد زیادی غیرممکن است؛ زیرا اغلب این رویدادها یا ضبط نشده‌اند یا اینکه نوشتار یا خاطره‌های مربوط به آن‌ها با گذشت زمان محو شده است.
به طور کلی نظریات مربوط به وجه‌تسمیه لُرها را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد. اول، اینکه برخی لُرها را از نسل شخصی به نام لُر دانسته‌اند. دوم، اینکه واژۀ لُر را مشتق از کلمات ایرانی چون لهراسب و غیره گرفته‌اند. و سرانجام سوم، اینکه واژه لُر نسبت مکانی دارد که آن هم به نوبه خود چندوجه است: 1) لُر، محلی بوده در ولایت مانرود یا مایرود که جایگاه اولیۀ تبار لُرها بوده است. 2) واژه لُر مخفف «اللور» است که آن هم نام شهری در شمال غربی دزفول یعنی در حوالی اندیمشک بوده است. 3) برخی نیز کلمه لُر را تحریف‌شده واژه «لیر» یا «لِر» یعنی کوه‌های پوشیده از جنگل تعبیر کرده‌اند.
با آنکه درستی هر یک از این نظریات کمابیش محتمل است با این حال انتخاب یکی از آن‌ها به عنوان واقعیت دشوار است و این دشواری ناشی از آن است که نام‌گذاری در بین اقوام و قبایل از راه‌های گوناگون صورت می‌گیرد. برای روشن‌شدن مطلب نمونه‌هایی از نام‌گذاری در بین برخی از قبایل و تیره‌های لُر را بیان می‌کنیم. اول، بسیاری از قبایل و تیره‌های لُر به نام بانی قبیله یا تیره نام‌گذاری شده‌اند. از جمله طوایف بیرانوند، بهاروند، تامرادی و غیره، که معتقدند از نسل بیران، بهار و تامُراد هستند. دوم، بعضی به سبب وابستگی به محل سکونتشان شناخته شده‌اند؛ مانند کوکانی‌ها (ساکن کوکان) و شورابی‌ها (ساکن شوراب). سوّم، برخی در ارتباط با نوعی فعالیت نام‌گذاری شده‌اند نظیر تیرۀ فراش که معتقدند نیای آن‌ها خدمت‌گزار یکی از حکام سابق لرستان بوده است. چهارم، بعضی از تیره‌ها به علت پوشیدن لباس یا کفش خاصی به اسمی موسوم گشته‌اند چنانکه تیره «کپنک زرد» لرستان که کپنک‌هایشان به سبب دودزدگی زیاد به رنگ زرد درآمده بود و یکی از سران ایل میر به تمسخر لقب کپنک زرد را به آنها داده بود! و نیز تیرۀ چکمه سِه (چکمه سیاه) و یا کُله سِه (کلاه سیاه) از طوایف لرستان و ممسنی که اولی به علت پوشیدن چکمه و دومی به سبب داشتن کلاه سیاه به این اسامی موسوم گشته‌اند. پنجم، بعضی از تیره یا طوایف به علت وابستگی به مکان‌های مقدس نامگذاری شده‌اند. ششم، برخی از تیره‌ها نام حیوان یا ادویه بر خود نهاده‌اند مانند تیره‌های دارچین، زنجفیل (زنجبیل) و نیز تیره‌های چقلوند (شغالوند) از طایفه بیرانوند که نیاهای واقعی این تیره‌ها در حدود پنج یا شش نسل پیش می‌زیسته و چنین نام‌هایی داشته‌اند. هفتم، برخی از تیره‌ها بر اساس یکی از روزهای هفته به ویژه روزهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، پنجشنبه و جمعه نام‌گذاری شده‌اند مانند تیرۀ دُشم (دوشنبه) از طایفه ویسکرم (چگنی). نهم، برخی از تیره‌ها به علت تخصص در نوعی فعالیت نام‌گذاری شده‌اند مانند تیرۀ بازگیر که در گذشته بعضی از اعضای این تیره باز می‌گرفته‌اند و یا طایفه چوتاشی (چوب‌تراش) که در ساختن وسایل چوبی مهارت داشته‌اند. هشتم، وضع جسمی نیز در چگونگی نام‌گذاری تیره‌ها دخالت داشته چنانکه تیره‌ی کوسه (از ایل دلفان استان) و نیز تیر‌ه‌ی گردن سیاه (از طایفه باورسلار ممسنی) به علت وضع جسمی یعنی کمی موی صورت و نیز خال سیاه بر روی گردن به این اسامی موسوم شده‌اند.
آنچه گفته شد نمونه‌هایی است از چگونگی نام‌گذاری در بین بعضی از طوایف و تیره‌ها که نشان‌دهنده‌ی پیچیدگی مطلب است. از طرفی بارها اتفاق افتاده است که یک طایفه یا قومی سرزمین طایفه یا قوم دیگر را تسخیر کرده و نام خود را بر آن منطقه و ساکنان آن نهاده است، چنانکه برای نمونه طوایف ممسنی در زمان صفویه منطقه شولستان (در فارس) را تصرف کرده و بعداً این منطقه به ممسنی معروف شده است. در یادداشت بعدی به «اصل و نسب لرها» خواهیم پرداخت.

منتشر شده در هفته‌نامه سیمره، شماره ۷۱۴


قوم لردکتر سکندر امان الهی بهاروندلرستانقوم شناسیبختیاری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید