نگاهی به کتاب قوم لر، تألیف دکتر سکندر اماناللهی بهاروند
در ادامهی یادداشت قبلی، دربارهی پیدایش و اصل و نسب لرها نظریات مختلفی ارائه شده است؛ نویسندگانی چون حمدالله مستوفی و دیگران از قرن هفتم و برخی از نویسندگان غیر ایرانی نیز از قرن نوزدهم به این سو درباره پیوستگی قومی لرها مطالبی نوشتهاند.تلفی ارائه شده است؛ نویسندگانی چون حمدالله مستوفی و دیگران از قرن هفتم و برخی از نویسندگان غیر ایرانی نیز از قرن نوزدهم به این سو درباره پیوستگی قومی لرها مطالبی نوشتهاند.
سر هنری راولینسون اولین کسی است که بهطور دقیق از رابطهی بین زبان لُری با زبان فارسی باستان پرده برداشت و بدینسان متوجه پیوستگی قومی بین پارسیان باستان و لُرها شد.
برخی از پژوهشگران غربی در اواخر قرن نوزدهم به جمع آوری اطلاعات انسان شناسی به ویژه انسان شناسی جسمی یعنی اندازهگیری جمجمه و دیگر مشخصات ظاهری بدنی در بین ایرانیان و دیگر اقوام پرداختند. در این میان میتوان از دانیلو (N.p.Danilov)، پزشک سفارت کبرای روس در ایران، نام برد که مدت پنج سال در ایران اقامت داشت و مطالعاتی در زمینهی انسانشناسی جسمی انجام داد. نامبرده در مورد لُرها و لُرهای بختیاری مینویسد:
تا آنجایی که میتوان از مشاهدهی تعداد کمی از افراد لُر قضاوت کرد، مذهب و نوع خصوصیات جسمانی میرساند که لرها از خالصترین قبایل ایرانی هستند.
یکی دیگر از اروپاییانی که مطالبی دربارهی لرها به جا گذاشته ریپلی (Ripley) نام دارد که در سال 1899 میلادی بهطور مفصل دربارهی نژادهای جنوب غربی آسیا بحث کرده است. نامبرده خاطرنشان ساخته است که:
فلات بزرگ ایران دارای خصوصیات جغرافیایی برجسته نیست و در نتیجه در بین مردم ایران انواع مختلف نژادی با هم مخلوط شده. معهذا سه نوع تأثیر مشخص نژادی در کار بوده که از ایرانیان خالص نوعهای فرعی متنوع به وجود آورده است. نوع ایرانی خالص فقط در دو ناحیه محدود پیدا میشود. یکی در میان مردم فارس اطراف تختجمشید در شمال شرقی خلیجفارس و دیگری در میان لرها یا کوهنشینان سمت مغرب.
هنری فیلد، انسانشناس معروف آمریکایی، در سال 1934 میلادی اطلاعاتی از خصوصیات جسمانی ساکنین ایران از جمله لرها (لرهای لرستان و لرهای بختیاری) به دست آورد، که حاصل این تلاش در کتابی تحت عنوان مردمشناسی ایران به چاپ رسیده است.
اما نتیجهگیری هنری فیلد در مورد لُرها بر اساس یک نمونۀ کوچک، یعنی 52 نفر، آنهم از لُرهای پشتکوه، که در بغداد بارکشی میکردند، استوار است و از این رو نمیتواند بیانگر واقعیت باشد.
لُرد کِرزُن انگلیسی نیز دربارهی منشاء قومی لُرها مطالبی بیان داشته که ایشان از اصل و تبار آریایی و بنابراین ایرانیاند و پیش از ورود تازیان و ترک و تاتار در این سرزمین بودهاند.
راولینسون مینویسد زبان آنها از فارسی قدیم گرفته شده است که با پهلوی زبان ساسانی تجانس، ولی از جهاتی با آن تفاوت دارد.
چنانکه پیداست نویسندگان مذکور لرها را شاخهای از ایرانیان اصیل دانستهاند که البته این گفته کاملاً به جا است امّا با این حال به آسانی درمییابیم که دانستههای آنها درباره لرها تا چه حد اندک بوده است. نکتهی دیگر آنکه روشی که هنری فیلد، دانیلو و دیگران در بررسی وضع جسمی اقوام به کار گرفتهاند از مدتها پیش اعتبار خود را از دست داده است، کما اینکه مفهوم قدیمی نژاد یعنی تقسیمبندی انسانها به چند گروه نژادی بهصورت دانشی کهنه درآمده است. بنابراین منظور ما از واژهی لُر نمایاندن نژادی ویژه نیست بلکه منظور قوم یا مردمی است که دارای زبان، فرهنگ و تاریخ مشترک هستند. لرها قومی ایرانی تبارند که توانستهاند بسیاری از آداب و سنن باستانی را نگهدارند. امّا برای شناخت هرچه بیشتر لرها ناگزیریم شمهای از گذشته این قوم و نیز رابطهی آن را با دیگر اقوامی که پیش از آنها در مناطق لُرنشین مستقر بوده یا بعداً به این مناطق آمدهاند به اجمال بنگاریم.
شواهد باستانی حاکی از آن است که مناطق لرنشین دهها هزار سال پیش از ورود لرها مسکون بوده است و اقوام گوناگونی در این مناطق به سر میبردهاند. بر اساس حفاریهایی که تاکنون در بعضی از مناطق لرنشین به ویژه در لرستان صورت گرفته است و آثاری از انسانهای پیش از تاریخ به دست آمده است که قدمت بعضی از آنها به ۴۰ هزار سال میرسد.
بازماندههای فرهنگی جوامع پیش از تاریخ در لرستان بیانگر آن است که این جوامع به تدریج مراحل تکامل فرهنگی از جمله دورهی پارینه سنگی، میانه سنگی، نوسنگی و شهرنشینی را پشت سر گذاشتهاند. بدین ترتیب لرستان از نظر باستانشناسی یکی از مراکز مهم است، زیرا از جمله معدود سرزمینهایی است که انسان برای اولین بار به اهلی کردن حیوانات و نباتات پرداخته یا به دیگر سخن زندگی دهنشینی و کشاورزی را که لازمه پیدایش تمدن است آغاز کرده است.
همانگونه که ساکنان سرزمینهای لُرنشین از پیشقدمان انقلاب دهنشینی و کشاورزی بودهاند به همین نحو سهم بهسزایی در پیدایش تمدن و زندگی شهرنشینی داشتهاند. چنانکه عیلامیان؛ ساکنان باستانی استانهای لرستان، پشتکوه (ایلام کنونی)، خوزستان، بختیاری، کهگیلویه-بویراحمد و قسمتی از فارس دارای تمدن درخشانی بودهاند که سابقهی آن حدود پنجهزار سال است.
همزمان با عیلامیان قوم دیگری به نام کاسی در لرستان سکونت داشتهاند که نام آنها برای اولین بار در حدود ۴۳۸۵ سال پیش در نوشتههای آشوریان آمده است، تاکنون محققین مطالب فراوانی درباره تاریخ عیلامیان و کاسی نوشتهاند. از مورخینی که درباره عیلامیان اظهار نظر کرده ژنرال سایکس است، همچنین دیولافوا و دمورگان که هر دو در عیلام سفر کرده و تحقیقات کاملی در محل انجام دادهاند. گیرشمن، باستان شناس فرانسوی که مدتها در ایران فعالیت داشته است، از منشأ و محل سکونت کاسیان سخن رانده و مینویسد:
رویهمرفته گواه بر آن است که تا پیش از ورود ایرانیان (مادها و پارسها)، اقوام کاسی و عیلامی در نواحی لُرنشین کنونی سکونت داشتهاند. این دو قوم، به علتهای مختلف از جمله نبرد با یکدیگر و همچنین درگیریهای طولانی با آشور، بابل و غیره تضعیف شدند و سرانجام بهتدریج مقهور ایرانیان گردیدند.
به نظر پروفسور یونگ که مدتها در جنوبغربی ایران به بررسیهای باستانشناسی پرداخته، ایرانیان در حدود 800 سال قبل از میلاد به لرستان وارد شدهاند. از طرفی گیرشمن معتقد است که پارسیان ابتدا در نزدیکی دریاچه ارومیه مستقر شدند و سپس در حدود 700 سال قبل از میلاد به منطقه بختیاری مهاجرت و در آنجا دولت جدیدی تأسیس کردند.
هخامنشیان به تدریج قلمرو خود را گسترش داده و مادها و کاسیها را زیر سلطه خود درآورده و سرانجام امپراتوری بزرگ هخامنشی را به سال 550 ق.م. تأسیس کردند. با این حال به نظر میرسد که کاسیها مدتها استقلال نسبی خود را حفظ کرده باشند، چنانکه پروفسور مینورسکی یادآور شده است هخامنشیان به هنگام گذر از سرزمین آنها مجبور به پرداخت باج میشدند. به هر حال تأسیس امپراتوری هخامنشی باعث گسترش زبان و فرهنگ پارسی در این مناطق شد به گونهای که به مرور زمان پس از گذشت قرنها به ویژه در دورۀ ساسانیان زبان و فرهنگ پارسی جایگزین زبان و فرهنگ کاسیها و عیلامیها گردید. متأسفانه دانستههای ما دربارۀ اوضاع مناطق لُرنشین پیش از اسلام اندک است، چنانکه برای مثال نمیدانیم پس از تسلط پارسیان چه اقوام یا گروههایی به این مناطق مهاجرت کردهاند.
بنا به گفته راولینسون، خشایار شاه تعدادی از یونانیان را به لرستان کوچانده و آنها را در سیروان (شیروان) اسکان داده است، فزون بر این، قباد اول یکی از پادشاهان ساسانی تعدادی از ساکنین بخش شمالی بینالنهرین را در حدود سال ۵۰۲ میلادی به نواحی ارگان (ارجان) کوچاند. از گروههای دیگری که در دوره پیش از اسلام در مناطق لرنشین ساکن بودند اطلاعاتی در دست نیست. اطلاعات موجود دربارهی مهاجرت اقوام غیر ایرانی به مناطق لرنشین در دوره اسلامی به مراتب بیش از دوره پیش از اسلام است که در یادداشت بعدی به آن میپردازیم.