صبا محمودوند
صبا محمودوند
خواندن ۹ دقیقه·۵ ماه پیش

بخش سوم «نگاهی به کتاب قوم لر»


نگاهی به کتاب قوم لر، تألیف دکتر سکندر امان‌اللهی بهاروند

در ادامه یادداشت قبلی، بر اساس شواهدی که مورخان و جغرافی‌نویسان اسلامی از خود به جا گذاشتند، سرزمین‌های لُرنشین از صدر اسلام تا کنون مورد هجوم برخی از اقوام چون اعراب، کُردان و ترکان قرار گرفته‌اند که در این میان اعراب بیش از هر قوم دیگر در دگرگونی فرهنگ ساکنان این مناطق موفق بوده‌اند.

اعراب در نیمه اول قرن نخستین هجری، ایران را مورد تاخت و تاز قرار دادند و پس از جنگ‌های خونین توانستند بسیاری از سرزمین‌های امپراتوری بزرگ ساسانی از جمله مناطق لرنشین را تسخیر کنند. همزمان با این پیروزی و همچنین در زمان‌های بعد، تعدادی از طوایف عرب به خوزستان، فارس، خراسان و دیگر نقاط ایران مهاجرت کردند.

پس از تصرف این مناطق، اداره آن‌ها به سرداران عرب واگذار شد. برای مثال در زمان یزید، پسر معاویه، حکومت لرستان به یکی از اعراب به نام کثیر سپرده شده بود. همچنین در اواخر حکمرانی بنی‌امیه خَشْرَمیان به صیمره آمدند. گفته می‌شود در زمان‌های بعد، تعداد کمی از اعراب به مناطق لُرنشین مهاجرت کرده‌اند. چنانکه در تاریخ گزیده (قرن هفتم) آمده است گروهی از اعراب به نام عقیلی و هاشمی در قرن ششم هجری از جبل‌السماق شام به بختیاری مهاجرت کردند. همچنین ذکر این نکته شایان توجه است که برخی از گروه‌ها به علت مسائل اجتماعی-سیاسی سعی داشته‌اند با ساختن شجره‌ی ساختگی به نحوی خود را با یکی از بزرگان یا مقدسین عرب تبار ربط دهند.

گرچه لُرها چون دیگر ایرانیان با پذیرفتن اسلام، بخشی از فرهنگ باستانی نیاکان خود را که وابسته به کیش زرتشتی بود از دست دادند. با این حال توانستند نه تنها زبان، بلکه بسیاری از جنبه‌های فرهنگی قدیم را زنده نگه دارند. از سویی باید گفت آن عده از اعراب که به میان لرها آمده‌اند به تدریج زبان و فرهنگ لری را پذیرفته و لر شده‌اند. به گونه‌ای که هم اکنون به استثنای یک گروه کوچک عرب‌زبان در منطقه رستم ممسنی، هیچگونه طایفه عرب زبان در بین لرها یافت نمی‌شود.

دانسته‌ها درباره‌ی روابط بین کُردان و لُران اندک است. در قرن چهارم هجری و همزمان با آل بویه، حکام حُسنَویه کُرد که پایتختشان در سرماج (جنوب بيستون) قرار داشت، مدتی کوتاه بر قسمت‌هایی از لرستان به ویژه قسمت شمالی دست یافتند.

تسلط کردان بر این مناطق دیری نپایید زیرا با هجوم ترکان در اوایل قرن پنجم بساط آن‌ها برچیده شد. همچنین بنا به روایت حمدالله مستوفی، بانی سلسله اتابکان لُر بزرگ (بختیاری، بویراحمد- کهگیلویه) معروف به فضلویه که به مدت ۳۷۷ سال (از ۵۵۰ تا ۸۲۷ هجری) بر آن دیار حکمرانی داشته‌اند از کردان نواحی شام بوده که در اواسط قرن ششم هجری به اراضی لُرنشین مهاجرت کرده است.

امّا از طرفی برخی از نویسندگان سعی داشته‌اند با استناد به گفته‌های حمداالله مستوفی تعدادی از طوایف لُر بزرگ (طوایف ممسنی و برخی از بختیاری‌ها) را کُرد قلمداد کنند، از آنجایی که این گفتار باعث برداشت‌های نادرستی در زمینه قوم‌شناسی گردیده، این مسئله به طور اختصار در کتاب قوم لُر مورد بررسی قرار گرفته است.

اول، آنکه نویسنده تاریخ گزیده از مهاجرت صد خانوار کُرد از جبل‌السماق شام و استقرار آن‌ها در سرزمین لُر بزرگ در قرن پنجم هجری گزارش داده که سرانجام این گروه سلسله اتابکان لُر بزرگ را تشکیل دادند و مدتی طولانی در این دیار حکمرانی کردند.

دوم، آنکه نویسنده تاریخ گزیده اشاره به مهاجرت گروه‌ها و طوایف مختلفی دارد که در سال ۵۵۰ هجری از جل‌السماق شام به منطقه لُر بزرگ مهاجرت کرده‌اند. در گزارشی درباره مهاجرت طوایف پیداست که مستوفی فقط هویت دو طایفه یعنی عقیلی و هاشمی را مشخص کرده. ولی درباره دیگر طوایف مطلبی ارائه نداده است. اگر این طوایف کُرد می‌بودند بدون تردید نویسنده مذکور هویت آنها را مشخص می‌کرد. از طرفی گفته‌های حمدالله مستوفی مربوط به ۱۸۰ سال پس از مهاجرت این طوایف است و باز هم گفتار وی مورد تردید است.

سوم، آنکه ظاهراً حمدالله مستوفی از وجود طوایف لُر در شام و دیگر مناطق اطلاعی نداشته است و حال آنکه یکی از نویسندگان معاصر او یعنی ابن‌الفضل‌الله العمری از وجود طوایف لُر در شام و مصر گزارش داده است و خاطرنشان ساخته که لرها در سراسر منطقه شام و همچنین در مصر سکونت داشته‌اند و چالاکی آن‌ها زبانزد بوده است. همچنین زبردستی و چالاکی آن‌ها صلاح‌الدین ایوبی را به وحشت انداخت و نامبرده به قلع و قمع آن‌ها پرداخت. نکته جالب آن است که مهاجرت طوایفی که حمدالله مستوفی هویت آن‌ها را مشخص نکرده در همین زمان صورت گرفته است. می‌دانیم که حکمرانی صلاح‌الدین ایوبی از ۵۶۴ تا ۵۸۹ هجری بوده است، که البته پیش از آنکه قدرت را در دست گیرد با حریفان در نبرد بوده است. بنابراین مهاجرت طوایف مورد نظر، پانزده سال سال پیش از آنکه صلاح الدین ایوبی قدرت را به طور کامل در دست گیرد صورت گرفته است. با این توضیحات می‌توان دریافت که طوایف مهاجر احتمالاً همان لُرهایی بوده‌اند که صلاح‌الدین ایوبی آن‌ها را وادار به برگشت به لرستان کرده است.

گفته‌های نادرستی درباره ریشه قومی لُرها و اینکه شاخه‌ای از کُردان می باشند وجود دارد، ناگزیر برای روشن‌شدن مطلب چگونگی رابطه بین این دو قوم را به ویژه در زمینه زبان به طور خلاصه بررسی می‌کنیم. زبان لُری و کُردی جزو زبان‌های ایران غربی به شمار می‌روند که زبان‌های اخیر به دو شعبه شمال غربی و جنوب غربی تقسیم می‌شوند که در این میان زبان کُردی جزو زبان‌های شمال غربی است و حال آنکه زبان لُری در زمرهٔ زبان‌های جنوب غربی قرار می‌گیرد. شکی نیست که زبان‌های شمال غربی و جنوب غربی از یک تبارند، که با گذشت زمان تفاوت‌هایی بین آن‌ها پدید آمده است. زبان‌های شمال غربی که زبان کُردی جزو آن‌هاست در محدوده دولت باستانی ماد پراکنده‌اند، در صورتی که زبان‌های جنوب غربی از جمله زبان لری از زمین‌های پارسیان یافت می‌شوند.

کاملاً روشن است که زبان لُری زبانی‌ است مستقل که با زبان فارسی کنونی نزدیکی تام دارد. صحبت از نژادهایی چون لُر، کُرد، بلوچ و تُرک بی‌مورد است، بلکه در عوض باید واژه قوم (Ethnic) به کار برده شود که مراد از آن گروهی از انسان‌ها یا مردمی هستند که دارای فرهنگ و زبان مشترک می‌باشند. با این توضیحات به این نتیجه می‌رسیم که اقوام کُرد و لُر هر یک خصوصیات فرهنگی خود را دارند و نمی‌توان آن‌ها را یک قوم واحد دانست اما با این حال وجوه مشترک فرهنگی بین آن‌ها زیاد است.

آنچه مسلم است کُرد و لُر دو قوم آریایی و ایرانی‌اند که وجوه مشترک فرهنگی بین آن‌ها فراوان است و شاید همین امر سبب گردیده است که برخی از نویسندگان آن‌ها را به عنوان یک قوم قلمداد کنند. اصولاً بررسی‌های مردم شناسی در این مناطق نشان می‌دهد که وجوه مشترک بین لُرهای لرستان به ویژه لُرهایی که به زبان لکی تکلم می‌کنند با طوایف استان‌های باختران و ایلام چشم‌گیر است. اما هر چه به طرف شمال باختران و به سوی کُردستان حرکت کنیم فاصله فرهنگی و زبانی شدت می‌یابد تا جایی که این گروه مطلقاً زبان همدیگر را نمی‌فهمند. اما فاصله فرهنگی و زبانی بین بختیاری‌ها و دیگر طوایف استان‌های کهگیلویه و فارس با کُردها بیش از حد زیاد است. روی هم‌رفته اگر زبان را معیار تقسیم‌بندی در نظر بگیریم تفاوت بین کُردی و کرمانجی و زبان لُری فوق‌العاده زیاد است.

موضوع دیگری که تذکر آن لازم است مسئله روابط مذهبی بین گوران‌های اهل حق (یارسان) و بعضی از طوایف لک زبان لُرستان چون دلفان و غيره می‌باشد. به نظر می‌رسد زبان گورانی که اشعار مذهبی یارسان (اهل حق‌ها) به آن سروده شده است در گذشته در بعضی از مناطق لرستان رایج بوده است. گفته می‌شود این زبان با آنکه به کُردی نزدیک است اما خود زبان مستقلی به شمار می‌آید. کوتاه سخن آنکه واژه کُرد بر مردم و مناطقی اطلاق می‌شود که تفاوت زبان و فرهنگ بین آن‌ها به حدی زیاد است که در مواردی زبان همدیگر را نمی‌فهمند. اما در این میان بین لُرها و برخی از شعبات کُرد وجوه مشترک فرهنگی و زبانی بسیار است.

از نظر ترتیب زمانی ترک‌ها سومین گروه هستند که به سرزمین‌های لُرنشین وارد شده‌اند. مناطق لُرنشین مانند دیگر نقاط ایران در قرن پنجم هجری مورد هجوم ترکان قرار گرفتند. اما با این حال شواهدی در دست نیست که طوايف ترک در لرستان مستقر شده باشند. افشاریان و سلغریان اولین گروه از ترکان مهاجر به اراضی لُرلشین بودند. در مراحل بعدی بعضی از سرزمین‌های لرنشین مورد تاخت و تاز مغول و تیموریان قرار گرفت.

روی هم‌رفته تیره‌ها و طوایف لُر که از اقوام ترک و مغول منشعب شده عبارتند از: تیره‌های بایندُر (در بین ایل بیرانوند- لرستان)، تیره‌های گندوزلو (افشار) و شالوی حیدرخانی (در بختیاری)، ایل آقاجری (شامل تیره‌های افشار، جغتایی، بگدلی، کشتیل، قره‌باغی ... ) در کهگیلویه. لازم به یادآوری است که تیره‌ها و طوایف نام‌برده زبان و فرهنگ خود را از دست داده و از هر جهت لُر شده‌اند. فزون بر این، شاه عباس صفوی گروه‌هایی از اتراک، ارامنه و گرجیان نواحی قفقاز را به ایران کوچاند و آن‌ها را در سرزمین بختیاری (منطقه چهارلنگ) اسکان داد. چنانکه هم اکنون طوایف تخماقلو، قیچ بیک که اصولاً از ترکان بیات هستند، با تیره‌هایی از ترکان شاملو در شادگان و دیگر نواحی فریدن به سر می‌برند و به زبان ترکی صحبت می‌کنند. همچنین گرجی‌ها در بویین (بین داران و الیگودرز) مستقرند و زبان خود را حفظ کرده‌اند، اما ارامنه منطقه را ترک کرده و تعداد کمی در فریدن و قلعه م‍َماکا باقی مانده‌اند که تا حدی زبان و آداب و رسوم خود را نگه داشته‌اند.

نتیجه می‌گیریم که اراضی لُرنشین از زمان‌های کهن یعنی پیش از ورود اقوام آریایی، اعراب و ترکان، مسكون بـوده چنانکه شواهدی از انسان‌های چهل هزار سال پیش در بعضی از این مناطق چون لُرستان به دست آمده است. همچنین پیشتر گفتیم که پیش از ورود آریایی‌ها، بخشی از اراضی لُرنشین کنونی یعنی قسمتی از لرستان در تصرف کاسی‌ها و بقیه مناطق چون بختیاری، بویر احمد-کهگیلویه و ممسنی جزو قلمرو عیلامیان (ایلامی‌ها) بود. سپس اقوام آریایی پارسی زبان یعنی ایرانیان در حدود سه هزار سال پیش به این مناطق مهاجرت کرده و به تدریج بر عیلامیان و کاسیان پیروز شدند و فرهنگ و زبان خود را جایگزین فرهنگ و زبان آن‌ها کردند. البته این روند به این ترتیب بود که هخامنشیان ابتدا در نواحی بختیاری مستقر شدند و سپس مناطق بویراحمد- کهگیلویه و ممسنی را نیز تصرف کردند. ولی ظاهراً دامنه نفوذ اقوام آریایی در لرستان در زمان ساسانیان به اوج خود رسیده است. متأسفانه هنوز حفاری‌های باستان‌شناسی از بازمانده‌های هخامنشیان در لرستان صورت نگرفته است. بنابراین اطلاعات ما از چگونگی نفوذ هخامنشیان در لرستان بسیار اندک است.

پس از استقرار آریایی‌ها، اقوام غیر آریایی چون اعراب و ترکان به ترتیب در قرن اول و پنجم هجری به بعد در بعضی از مناطق لرنشین سکونت گزیدند. در بین این اقوام نفوذ فرهنگ اعراب بیش از سایرین بود، زیرا با هجوم آن‌ها اسلام جایگزین دین زرتشت شد و بدین ترتیب بسیاری از آداب و سنن آریایی وابسته به آیین زرتشت از میان رفت. اما استقرار گروه‌های کوچکی از ترکان در بین لرها چندان تأثیر فرهنگی نداشته است. با این گفتار نتیجه‌گیری کلی از این بحث آن است که لرها قومی آریایی، فارسی زبان و ایرانی الاصل‌اند که از نظر جسمی و فرهنگی کمابیش با اقوامی چون عیلامیان، کاسی‌ها، اعراب و ترکان آمیخته‌اند. اما با این حال توانسته‌اند اصالت خود را بیش از دیگر گروه‌های ایرانی حفظ کنند. در یادداشت بعدی به زبان لُرها خواهیم پرداخت.

منتشر شده در هفته‌نامه سیمره، شماره ۷۱۹

زبانشاه عباسمسائل اجتماعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید