روزنوشت چهار؛ تکگویی دربارۀ مشاغل (گذشته، حال و آینده) جریان نسبتاً سیال ذهن دانشجوی تقریباً بیکار، دربارۀ کار
روزنوشت دو؛ پروتاگونیستِ همهفنحریف. شما هم یه شخصیت اون گوشۀ ذهنتون دارین که مدام تو موقعیتهای مختلف قرارش میدین ببینین چه میکنه؟
روزنوشت یک؛ شروع یک فعالیت تفننی. من میخوام questهای خودم در راه پیدا کردن مسیرم رو در قالب کلمات بنویسم بذارم اینجا که اگه یک انسان گمگشته دیگه اومد، احساس تنهایی نکنه.