بدترین اتفاقی که میتونه بعد از جستجو کردن « زندگی مسخره» تو گوگل بیفته، اینه که همه صفحه پر بشه از سایتهایی که بهت نشون میدن چه جوری میتونی آهنگ جدید مانی رهنما به اسم زندگی مسخره رو دانلود کنی و این خود خود زندگی مسخره‌ست.
همونجور که این موقع شب دارم از گرسنگی تلف میشم و لوبیا هنوز نپخته، با خودم فکر میکنم که زندگیم چقدر مسخره س و در همون آن میدونم که این زندگی فقط از نظر من مسخره س و همسرم احتمالا خیلی هم باهاش حال میکنه. وقتی یه آدم متمایل به خوش بینی و یه آدم متمایل به بدبینی با هم ازدواج میکنن، این اتفاق پشت سر هم میفته. آدم خوش بینه تفسیرهای مثبت و امیدوارانه از وقایع میده و آدم بدبینه، خب، زندگی مسخره‌س.
نمیدونم اسمشو بذارم ترس، نگرانی، چالش یا دغدغه. من ترس، نگرانی، چالش یا دغدغه‌ی اینو دارم که نکنه بدبینی‌های من رو همسرم هم تاثیر بذاره و از احساس شادی درونیش کم کنه. خب طبیعیه که آدمها تو ازدواج از هم بسیار تاثیر میپذیرن ولی سوال من اینه که آیا اگه همسرم کمتر شاد باشه، تقصیر منه؟ آیا من باید نگرشمو به زندگی عوض کنم به خاطر همسرم؟ حتما باید اینجا خاطرنشان کنم که خوشی همسرم خیلی برای من مهمه، من دلم نمیخواد حتی برای یک لحظه غصه به دلش راه پیدا کنه. اصلا برای همین به جای نوشتن این حرفها تو کانالم، اومدم اینجا نوشتم، احتمالا این صفحه رو نمیخونه.
امیدوارم آدم بعدی که زندگی مسخره رو جستجو میکنه تا ببینه چند نفر دیگه در مورد زندگی مسخره حرف زدن، این نوشته هم به دستش برسه!
