ویرگول
ورودثبت نام
صبا فخری
صبا فخریطراح تجربه کاربر در دیوار که همواره در حال یادگرفتنه.
صبا فخری
صبا فخری
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

تجربه من از دوره دوماهه تیونینگ پروداکت دیزاین رهنما کالج

این دو ماه برای من که قبلا کلی دوره آموزشی مختلف از جنس آنلاین و غیر آنلاین، گذرونده بودم یک دوره معمولی نبود!

رهنماکالج رو از خیلی قبل میشناختم، میدونستم با یه دوره آموزشی تجربه محور رو به رو هستم! (ولی شنیدن کی بود مانند زندگی کردن که میگن همینجا بود! )

آخرای تابستون یک هزار و چهارصد بود که تصمیم گرفتم تجربه‌اش کنم. و این دوره آموزشی، شد چالش جدید من برای خروج از محدوده ی امن خود خویشتنم!

دقیقا بیست و هفتم شهریور بود که شروع شد و ما توی دو ماه با یک مساله‌ی خبیث از صفر تا صد درگیر بودیم.

تا یادم نرفته بگم که این دوره آنلاین بود. (احتمالا یکی از خوش شانسی‌های کوید-19 برای من) همه‌ی کارگاه‌ها توی پلتفرم زوم برگزار شدند و ما هر هفته سه روز از ساعت 5 عصر تا 9 شب گاها تا 11 شب کارگاه آموزشی داشتیم. همه با هم حدودا 50 نفر بودیم!

در مورد پروژه، هر کدوممون بسته به انتخاب خودمون فردی و یا گروهی بودیم و یک منتور همراهمون داشتیم. علاوه بر اینکه کورس اونر عزیزمون هم در دو مرحله از فرآیند دو ماهه یک جلسه باهامون به صورت فردی داشتند و همواره همراهمون بودند.

جا داره از حصور زهرا منصف عزیز هم بگم که دلیل نظم و ترتیب برگزاری تمام کارگاه‌ها بود و دلیل تمام چیزایی که به عالی‌تر شدن این تجربه‌ی آموزشی آنلاین کمک می‌کرد. نظم خیلی مهمه!

پی نوشت وسط متن: من پروژه‌رو فردی کار کردم!!! :)

اولش انتخاب سختی بود برای من که سالها بود متکی به تیم بودم. این پروژه‌رو به عنوان چالش اتکای صد درصدی به شخص خودم تعریف کردم و برای همین تصمیم گرفتم انتخابم "کار فردی" باشه.

در طول این مسیر یک منتور همراهم بود. "غزاله مطیعا" در واقع بهترین منتوری که تا امروز داشتم.

ساختار این دوره‌ی آموزشی شامل چهار مرحله اصلی فرآیند طراحی بود و ما هر مرحله‌رو به صورت تجربی در پروژه‌مون عملیاتی می‌کردیم.

در ابتدای دوره بریف پروژه بهمون داده شد. چالش تعریف شده این بود: "طراحی راهکاری در قالب یک اپلیکیشن، برای تیم‌هایی که در دوران کرونا دورکار شده بودند و بهره‌وری فردی اعضای تیم کاهش یافته بود."

گام اول به صورت واگرا با تحقیق کیفی و جست‌و‌جو در اطلاعات دست دوم، سنجه‌های غیر‌واکنشی و اطلاعات بی‌صاحب شده و شناخت زمین بازی با فریم ورک پستل شروع شد. و سپس بنچمارک کلی و مصاحبه نیمه باز با گروه مخاطبان و ذی نفعان این مساله رو شروع کردیم.

با شانزده نفر مصاحبه انجام دادم تا جایی که به اشباع نظری در فرآیند مصاحبه برسم. این وسط یه سری اتفاقات از نوع دور زدن و برگشتن و دوباره حرکت کردن و گاها سردرگم شدن و سرگیجه شدن حتی، بسیار زیاد اتفاق افتادند!

مثلا یکی از سردرگمی‌ها توی گروه مخاطبانی هست که تو انتخاب میکنی باهاشون صحبت کنی و بفهمی مشکلشون چیست و چه چیزایی درست کار نمی‌کنه و نقاط درد و فرصت‌هایی که دیده نشدند چی هستند و کجاست!

در این نقطه از مسیر کم کم تحقیق کمی هم به فرآیند تحقیقات کیفی اضافه شد و ما با طراحی پرسشنامه و توزیعش بین 200 نفر نمونه آماری از گروه مخاطبانمون، اطلاعات و بینش‌هامون رو مقیاس‌پذیر کردیم و براساس تحلیل دیتای کمی به نتایج کیفی حاصل از تحقیقاتمون اعتبار بخشی کردیم.

برای جمع‌بندی تحقیقات از افینیتی دیاگرام استفاده کردیم و نهایتا با فریم ورک نامان پرسونای مشخصی رو برای بریف پروژه خودمون تعریف کردیم.

حالا بعدِ گذر از دو خان از پنج خان تفکر طراحی در مسیر پروژه، در نقطه‌ای بودم که برام شفاف شده بود ریشه ی مشکل از سرعت و میزان حجم بالای اطلاعات و تغییراتی هست که در ابعاد مختلفی (یعنی فکر، احساس، عمل و فیزیولوؤی) برای پرسونای من به وجود میاد. در کنار این مشکلات، به واسطه کرونا و دورکاری، آزادی زمانی به به وجود آمده بود که با حذف تمام کنترل بیرونی و محیطی برای پرسونا، ساختن و تعهد به عادت‌های شخصیش دردسر ساز و سخت‌تر شده بود.

و در نتیجه‌ی همه‌ی این مشکلات ریشه‌ای، بهره وری فردیش در مقایسه با دوران کار حضوری، کاهش پیدا کرده بود.

برای دومین بار به صورت شفاف‌تری در راستای مشکل و پرسونای پروژه خودمون، بنچمارک انجام دادیم. و کم کم وارد مرحله‌ی ایده پردازی شدیم. بر اساس دریافت‌هامون از دو مرحله‌ی قبلی یعنی کشف و تعریف، ارزش پیشنهادی تعریف کردیم و برای فیچرها ایده‌پردازی کردیم و این مرحله رو با ترسیم تسک فلوها و معماری اطلاعات بر اساس کارت سورتینگ انجام دادیم.

با روش کریزی ایت برای صفحات اصلی اپ، اسکچ زدیم و اسکچ‌های کاغدی خودمونو به وایرفریم تبدیل کردیم. حالا به صورت جدی‌تری وارد بخش یو آی شده بودیم.

اولین اپلیکیشن عمرم رو طراحی کرده بودم! ازش پروتوتایپ ساختم و بعد تست کاربردپذیری رو با 10 نفر توی پلتفرم میز انجام دادم. به علت محدودیت های کرونا دسترسی به مشاهده ی کاربر نبود، از کاربرها خواستم موقع تست و کار با اپ بلند بلند فکر کنند و ویس‌هاشونو برام بفرستند.

دریافتهام از ویس های حین کار خیلی جالب بودند و برای من که اولین تست کاربردپذیری از اولین اپلیکیشنی که خودم طراحی کرده بودم‌رو می گرفتم، فرآیند بسیار لذت‌بخش و هیجان‌انگیزی بود با هر ویس که به دستم می‌رسید بخشی از یو آی و یو‌ایکس کارمو بهتر کردم. به روش ریت تست رو پیش بردم، تا جایی که توی تست دوم بعد از اعمال همه‌ی تغییرات دیگه هیچ خطایی در مسیر فلوهای یوزر نبود.

سعی کردم ساختار کلی این دو ماه دوره آموزشی رو باهاتون به اشتراک بذارم.

امیدوارم توضیحات و دست نوشته‌هام سردرگمتون نکرده باشه و با خوندش یک ذره از مسیر رشدی که ما توی رهنما کالج طی کردیم رو درک کرده باشید.

شاد باشید و مثه ستاره قطبی توی یه شب ابری بدرخشید.

رهنماکالجپروداکت دیزاینمسیر رشد
۷
۱
صبا فخری
صبا فخری
طراح تجربه کاربر در دیوار که همواره در حال یادگرفتنه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید