تلاطم زندگی همیشه منو به یه سمتی برده و الانم منو راست داره میبره تو دهن یه غول بزرگی به اسم کنکور یه چند روز دیگه دوازدهمی میشم( لعنت به مهر ماه که داره انقدر زود در خونمون رو می زنه ) و این یعنی شروع کنکوری بودن از الان استرس و فشار زیادی رو دارم می دونی.
اینکه تو خانوادهای باشی که درس خوندن خیلی مهمه و در واقع یه ارزش به حساب میاد و خواهر و برادر بزرگتر از خودت تو این حوزه خیلی موفق عمل کردن تو رو مجاب میکنه به اینکه منم باید مثل اونا بشم و گرنه توی جمع اون ها پذیرفته نمیشم نه که بخوان تو رو از خانواده بیرون بندازن نه اما تو اون بچهای نخواهی بود که بخوان در کنار بچههای دیگشون بهش افتخار بکنن ، واسه همین راه دیگهای ندارم و کنکور یگانه راه رسیدن من برای آیندهای بهتره.
قول می دم همه تلاشم رو بکنم هم به خاطر خانوادم هم به خاطر خودم هم به خاطر آینده ام این جوری به نفع هر سه ی ماست.
مگه نه ؟