تصور کنید توی دنیا همه چیز دارید. پول به قدری که از پارو بالا برود.خانه چند هزارمتری. ماشین گران قیمت و زیبا.همسر مناسب و تعداد زیادی فرزند.اخلاق خیلی خوب و شخصیت تمام. شغل بسیار مناسب و با درآمد کافی و پایدار. حالا چشمهاتون را برای چند ثانیه ببندید و اینها را تصور کنید.

خدا هم توی تصورتون بود؟ انسان کامل، نیازی به هیچکدام از موارد بالا ندارد. همه اینها برایش یک نعمت از جانب خدا هستند. مهم نیست کدام را دارد، با تمام دلش آنها را بخاطر اینکه نعمتی از طرف خداست، دوست میدارد. در اصل، انسان کامل چیزی را دارد که اگر همه چیز را ازش بگیری براش مهم نیست؛
و اگر همه اینها را بهش بدی اما آن یک چیز مهم را ازش بگیری، انگار هیچ چی ندارد. انسان کامل، عقل بی نظیری دارد. هیچ کاری را بیهوده شروع نمیکند و بیهوده انجامش نمیدهد. همه کارها را درست انجام میدهد و این بخاطر نوری است که خدا در وجودش قرار داده است. اگر اراده کند، میتواند هرکاری حتی سحر هم انجام بدهد
اما سراغ اینکار نمیرود، چون میداند خدا چه نیرویی بهش داده و نیازی به این کار احساس نمیکند و امور را از شکل طبیعی ش پیگیری میکند. انسان کامل، درک و فهم کاملی دارد. امور را آنطور که باید میبیند. گزندی از شیطان در دل و ذهنش خطور نمیکند. به همین خاطر، اصل همه چیز را میبیند و صحیح و درست.
انسان کامل همانطور که میتواند هر کار خوبی را که دیگران در توانشان نیست به بهترین شکل ممکنش و بی خطا انجام بدهد، میتواند به راحتی گناه هم بکند. اما چرا گناه نمیکند؟ چون همیشه وقتی قرار باشد بین دو راهی قرار بگیرد، دو راهی بین کار خوب و گناه، یعنی حلال و حرام، حلال را فقط میبیند. اما گوشه چشمش، بهخوبی
از گناه آن هم آگاه است؛ یعنی هم همیشه کار خوب را بلد است و هم انتخابش همیشه کار درست است. خیلی از ماها نمیدانیم کار درست چیه. اما انسان کامل این را میداند و چون خوبی را با اعماق وجودش میفهمه، به گناه فکر هم نمیکند. چون عاشقانه از خدا میترسد. انسان کامل، صبور، گشاده رو، با ذهن باز، آراسته ومهربان
خوش برخورد و مبادی آداب اجتماعی است. هرکسی با دیدنش ناخودآگاه جذبش میشود. انسان ناقص اما عاقل، کسی است که فهم بالا و تجربه خوبی دارد اما کاملا پاک نیست و یعنی بصیرت ندارد. انسان کامل را همه تحسین میکنند بخصوص انسانهای عاقل. انسان کامل، جذبه خاصی دارد. گاهی از اینکه در آینده چه اتفاقی میفتد با خبر
است و برای انجام وظیفه اش، کوتاهی نمیکند. به هیچ وجه تنبل نیست. برای هر کار خیری، سریع تر از تصور دیگران پیش قدم میشود. بخاطر نور در دلش، حال مردم را بهتر از خودشان درک میکند. به همین دلیل مردم گاهی متعجبانه به او نگاه میکنند. درد، نیاز و حال آدمها را میداند و هنگام مصاحبت، این نیازها را برطرف میکند
انسان کامل قرآن، ادعیه و ... را که از معصومین به ما رسیده است، برخلاف ما که گاه نمیفهمیم یا اظهار نظر میکنیم که آن بهتر بود، خط به خط میفهمد و درک میکند و ادا میکند. انسان کامل، آنلاین به خدا متصل است! او را هرجایی میبیند و هنگام تماشای اشیا و اتفاقات و آثار، حکمت و آفرینش و یک کلام خدا را مییبیند.
نماز انسان کامل، پاک، با تواضع و حالی است که دستیافتن امثال ما به آن بسیار سخت است. وقتی عزم یاد خدا میکند، دیگر چه بسا جسم مادیاش ملاک نیست، بلکه کاملا با روح با خدا ارتباط برقرار میکند. در نماز، با وجود عقل کاملش، ویا توانایی منحصربفرد فردیاش، و یا فکر بازی که دارد، و همه ما به آن غبطه میخوریم،
اما خدا را با نوری که درون خودش دارد، به یگانگی میخواند. سوره حمد، سوره توحید، الله صمد... .نماز و شکی که در دل ماست، نماز و یقینی است که در دل اوست.زبانش کاملا گویاست.هیچ سوال و شبهه ای نیست که جوابش را نداند. گاهی زودتر از اتفاق از آنها باخبر است و خودش را فدای رضای خدا برای انجام آن کار میکند.
انسان کامل، شاید بهترین حالت هرکدام از ما باشد. شاید بهترین مثال، ابوالفضل عباس باشد. انسان کامل، یک فرق اساسی با امام معصوم دارد و آن این است که آزادتر و بدون محدودیت است. یعنی امکان گناه دارد ولی، انجام نمیدهد. غرور، تکبر، و هرگناه دیگه ای که میشناسیم ممکن است به سمتش برود و در نهایت
ادعا کند چیزی از اهل بیت کمتر ندارد، به خدا نیاز ندارد و بخواهد به جای خلوص نیت برای خدا، "من" را تعریف کند.اینجاست که رهبر معظم بااین عظمتشون، گریه میکنند و این حرف را از زبان یک (شهید یا) جانباز میگویند: آدم اول باید از سیمهای خاردار نفسش عبور کند...
من اطلاعات کافی از تکامل یک انسان(یک کلام شبیه یا خود خلیفه خدا بر روی زمین، که انگار نماینده خدا صحبت میکند، هرکاری بکند انگار خدا او را تایید کرده است، و هیچ اشتباهی هم نمیکند) ندارم. این مطالب حاصل تحقیقاتم بود و مطمئنم اهل بیت و حتی شاید ابوالفضل(ع) که معصوم نبود، چیزی بسیار فراتر از این هستند.
مهم تر اینکه آدم، اگر خلیفه است تا لحظه آخر زندگیاش شایسته بماند و به همین حال بمیرد و بلاخره با مرگش به عینالیقین و ایمان یقینی برسد. نکته اینجاست که بعضیها فر ایزدی که در شاهنامه ذکر میشود گاهی اعتقادی ندارند. بنظرم فردوسی، از هدیه خداوند به یک حاکم مصلح، و انسان کامل شدن، به فر ایزدی یاد کرده
#انسان_کامل پ.ن: من وجهی از انسان کامل را که فهمیدم ونتیجه تحقیقاتم وبرداشت شخصیم بود نوشتم. ممکن است چیز دیگری باشد و مفهومی بالاتر از این داشته باشد که من درک نکرده باشم؛ ولی فکر میکنم همه ما میتوانیم یک انسان کامل را شرح بدیم! حتی بهترین حالت خودمان را که میتوانستیم یا میتوانیم بهش دست پیدا کنیم.
حالا برگردیم به ابتدای متن، جایی که گفتم تصور کنید همه چیز دارید. انسان کامل، با داشتن بخشی از آنها مثل همه ما، اما احساس خوشبختی میکند. چون خدا را همه جا و زمان احساس میکند.وقتی به دیگران نگاه میکند، اگر پولدار باشند، ولو با اخلاق ولو با آداب اجتماعی ولو زیبا و آراسته... اما وقتی خدا را نمیشناسند
و از حقیقت دنیا، ائمه و ... آگاهی ندارند، که خلیفه های خدا بر روی زمین بودند و راه رسیدن به خدا هستند، دلش تنگ میشود. آدم زیبا و خوش اخلاقی که خدا در زندگی اش نیست، انگار بیفایده زندگی میکند. جنگها که بخاطر عدم توجه به خدا شکل میگیرند. بچه هایی که بخاطر بی خدایی، کشته میشوند، یک کلام، دنیایی که بخاطر بی توجهی به خدا، در فساد فرو میرود و یا در بهترین حالتش بیهوده صرف میشود، ... دل انسان کامل را به درد می آورد چون برای همه خوشبختی می خواهد و میخواد مثل او نور را داشته باشند. چون خدا و نور او، همه چیز است. شاید به همین دلیل است که رحمت للعالمین، طبق قرآن، دلش آنقدر تنگ میشد که ممکن بود جانش
را از دست بدهد و خداوند به او دلداری میداد تا دوام بیاورد. امام زمان هم. {این متن را در مناسبت تولد پیامبر اکرم نوشتم بنابراین} تولد پیامبر اکرم(ص)، بر امام زمان(عج)، و همه مسلمانان جهان از جمله خود من، مبارک. به امید اینکه هر روز با ایمانتر از قبل و سرباز بهتری برای جانشین و حجت خدا بر روی زمین، باشیم.