ویرگول
ورودثبت نام
صابر طباطبائی یزدی
صابر طباطبائی یزدیبرنامه نویس۴۴ساله. از مدرک MCSD دات نت سال 2002 شروع کردم البته بعد از لیسانس و تمام عمرم رو در مدیریت با ابزار های شیرپوینت و MSPS و CRM و غیره گذراندم. https://zil.ink/sabert
صابر طباطبائی یزدی
صابر طباطبائی یزدی
خواندن ۶ دقیقه·۲۵ روز پیش

ساختن هوش مصنوعی مانند شهرسازی است: ۵ درس شگفت‌انگیز که از بازی SimCity آموختیم.

وقتی هوش مصنوعی شبیه یک بازی استراتژیک می‌شود

زیرساخت هوش مصنوعی اغلب یک مفهوم انتزاعی و غیرقابل لمس به نظر می‌رسد؛ مجموعه‌ای از سرورها، کدها و ابزارهایی که در پس‌زمینه کار می‌کنند. اما بیایید این تصویر را تغییر دهیم. تصور کنید ساختن یک سیستم هوش مصنوعی قدرتمند، درست مانند ساختن یک کلان‌شهر در بازی استراتژیک SimCity است. شما شهردار هستید و باید با پازل‌های مختلف، یک شهر بکر را به یک متروپلیس هوشمند و کارآمد تبدیل کنید. در این سفر، ما شهردار خواهیم بود و با هم یاد می‌گیریم که چگونه با استفاده از نقشه SimCity، پیچیده‌ترین مفاهیم زیرساخت هوش مصنوعی را به مراحل عملی و قابل فهم برای ساختن یک کلان‌شهر دیجیتال تبدیل کنیم.

نکته اول: زیربنای هوش مصنوعی، «هوش» نیست؛ مهندسی نرم‌افزار است!

اولین و شاید غافلگیرکننده‌ترین قانون شهرسازی هوش مصنوعی این است: بخش اعظم کار شما هیچ ربطی به «هوش» ندارد، بلکه تماماً مهندسی نرم‌افزار است. برای درک بهتر، تفاوت انسان و حیوان را در نظر بگیرید. هر دو در زیرساخت‌های بیولوژیکی مانند قلب، رگ‌های خونی و شبکه عصبی مشترک هستند. اما توانایی‌های سطح بالای انسان مانند رانندگی، نوشتن یا خلبانی، لایه‌ای است که بر روی آن زیرساخت مشترک اضافه می‌شود.

این موضوع در دنیای نرم‌افزار نیز صادق است. سیستم‌های هوش مصنوعی و نرم‌افزارهای عادی، زیرساخت‌های یکسانی دارند: شبکه، داکر، کوبرنتیز و سیستم‌عامل. لایه «هوشمندی» تنها در مرحله آخر اضافه می‌شود.

فرق بین یک نرم‌افزارهای هوشمند و یه سیستم نرم‌افزاری اینه که زیرساخت شبکه و نرم‌افزار و معماری و برنامه‌نویسی و داکر و خیلی چیزاش مشترکه. فقط تو لایه آخر...

این نکته بسیار مهم است، زیرا به ما می‌گوید قبل از اینکه بتوانیم به مدل‌های جذاب هوش مصنوعی برسیم، باید یک شهر منظم با جاده‌کشی دقیق، قوانین مشخص و زیرساخت‌های پایدار بسازیم. طبق منبع، از ۷ مرحله ساخت یک شهر هوشمند، ۶ مرحله اول صرفاً آماده‌سازی همین زیرساخت‌های نرم‌افزاری است. این واقعیت، تمرکز استراتژیک را از «شکار مدل‌های هوش مصنوعی» به «تسلط بر مهندسی بنیادین» تغییر می‌دهد. بدون یک شهر مستحکم، هیچ هوش جادویی وجود نخواهد داشت.

نکته دوم: آجر جهانی در شهر هوشمند ما «متن» است

در شهرسازی، آجر ماده اولیه ساخت تمام بناهاست. در شهر هوش مصنوعی ما نیز یک ماده اولیه جهانی وجود دارد: متن. تمام مدل‌های هوش مصنوعی با متن بهتر کار می‌کنند. بنابراین، اولین و مهم‌ترین قانون شهرسازی ما این است که همه‌چیز باید به متن تبدیل شود.

داده‌های ویدیویی و صوتی مانند خاک خام بیابان هستند. تا زمانی که این خاک به آجر (یعنی متن) تبدیل نشود، نمی‌توان از آن برای ساختن هیچ ساختمانی استفاده کرد. پس اولین کارخانه در شهر ما، کارخانه‌ای است که این مواد اولیه را به آجرهای متنی تبدیل می‌کند.

در این میان، ابزاری مانند Docusaurus نقش «اسکلت اصلی» یا «منطقه‌بندی شهر» را ایفا می‌کند. این ابزار به ما کمک می‌کند تا این آجرهای متنی را در ساختارهایی منظم و فصل‌بندی‌شده قرار دهیم تا ساختمان‌های دانش ما شکل بگیرند. این قانون ساده، پیچیده‌ترین چالش‌های مربوط به داده‌های متنوع را به یک وظیفه مهندسی واحد و قابل مدیریت تبدیل می‌کند: ساختن بهترین کارخانه آجرپزی شهر.

نکته سوم: مخزن کد شما هم «کتابخانه مرکزی» شهر است و هم «سیستم لوله‌کشی» آن

حالا که کارخانه‌ی آجرپزی ما (تبدیل داده به متن) فعال است و ساختمان‌های اولیه دانش (Docusaurus) در حال شکل‌گیری هستند، شهر به یک مغز متفکر و یک سیستم گردش خون نیاز دارد. اینجاست که ابزاری مانند GitLab نقشی دوگانه و حیاتی ایفا می‌کند.

نقش اول (کتابخانه مرکزی): GitLab مانند کتابخانه مرکزی شهر عمل می‌کند که تمام دانش و «DNA» نرم‌افزارها (یعنی سورس کدها) در آن نگهداری می‌شود. این کتابخانه به ما اجازه می‌دهد تا به نسخه‌های قدیمی‌تر تاریخ شهر برگردیم یا با استفاده از یک سلول بنیادی (کد اصلی)، بخش‌های کاملاً جدیدی را بسازیم (کلونینگ). تمام علم و دانش شهر در این کتابخانه متمرکز است.

نقش دوم (سیستم لوله‌کشی): قابلیت CI/CD در GitLab مانند سیستم لوله‌کشی پیشرفته شهر (آب، گاز و فاضلاب) است. این پایپ‌لاین‌ها فرآیندهای حیاتی مانند اجرای تست‌ها، انتشار نسخه‌های جدید نرم‌افزار و انتقال کد از یک محیط به محیط دیگر را خودکار می‌کنند. درست مانند لوله‌ها که جریان زندگی را در شهر روان می‌سازند، CI/CD نیز جریان توسعه نرم‌افزار را سریع و مطمئن می‌کند.

بنابراین، GitLab فقط یک ابزار نیست؛ بلکه سیستم عامل مرکزی شهر ماست که هم حافظه (دانش) و هم سیستم عصبی (اتوماسیون) آن را در یکجا مدیریت می‌کند.

نکته چهارم: یک شهر هوشمند به دو نوع آدرس‌یابی نیاز دارد: آدرس پستی و آدرس مفهومی

با وجود یک کتابخانه مرکزی عظیم (GitLab) و ساختمان‌های دانش متعدد، شهر ما اکنون با یک چالش جدید روبرو است: چگونه می‌توان در این حجم از اطلاعات، هر چیزی را به سرعت پیدا کرد؟ یک شهر هوشمند به یک سیستم آدرس‌دهی پیشرفته نیاز دارد، آن هم در دو لایه متفاوت.

جستجوی متنی (آدرس پستی): ابزاری مانند Typesense (که از Elasticsearch استفاده می‌کند) مانند سیستم دقیق آدرس‌دهی پستی شهر عمل می‌کند: خیابان، کوچه، پلاک. این ابزار به شما کمک می‌کند تا بفهمید هر «آجر» (بخشی از متن) دقیقاً در کدام ساختمان (فایل) قرار دارد. این سیستم برای یافتن اطلاعات دقیق و کلمه‌به‌کلمه ضروری است.

جستجوی معنایی (آدرس مفهومی): اما گاهی شما آدرس دقیق را نمی‌دانید، بلکه به دنبال یک مفهوم هستید. اینجاست که ChromaDB وارد می‌شود. این ابزار مانند یک راهنمای شهری باهوش عمل می‌کند. به جای آدرس دقیق، شما از او می‌پرسید: «یک ساختمانی شبیه به خانه به من نشان بده.» او آدرس دقیق را نمی‌خواهد؛ در عوض، تمام ساختمان‌هایی را که ویژگی‌های یک خانه را دارند (مثلاً پنجره‌های مستطیلی) برای شما پیدا می‌کند. این جستجوی معنایی است.

تسلط بر این دوگانگی، مرز بین یک پایگاه داده‌ی مرده و یک دستیار هوشمند زنده را مشخص می‌کند؛ یکی فقط کلمات را پیدا می‌کند و دیگری مفاهیم را درک می‌کند.

نکته پنجم: «هوش» واقعی، آخرین قطعه پازل است که شهر را سخنگو می‌کند

اکنون شهر ما منظم، پر از دانش و کاملاً قابل جستجو است. زیرساخت‌ها کامل هستند، اما شهر هنوز ساکت است. زمان آن رسیده که به آن صدا بدهیم و آن را واقعاً «هوشمند» کنیم. در آخرین مرحله، قطعه‌ای را اضافه می‌کنیم که شهر ما را سخنگو می‌کند.

این لایه نهایی، ابزاری به نام RAG (Retrieval-Augmented Generation) است. RAG به شهر ما قابلیت گفتگو می‌دهد. این سیستم با استفاده از تمام اطلاعاتی که در کتابخانه مرکزی (GitLab)، ساختمان‌های دانش (Docusaurus) و سیستم‌های آدرس‌یابی (Typesense و ChromaDB) وجود دارد، می‌تواند به سؤالات ما پاسخ دهد.

اما برای «فکر کردن» و «صحبت کردن» به زبانی طبیعی، شهر ما باید به دنیای خارج متصل شود. این کار از طریق اتصال به یک مدل زبان بزرگ (LLM) مانند ChatGPT یا DeepSeek انجام می‌شود. این اتصال مانند «خطوط تلفن بین‌المللی» شهر عمل می‌کند که آن را به دانش جهانی متصل کرده و به آن قدرت می‌دهد تا به زبان‌های مختلف با ما صحبت کند. این مرحله نهایی به ما می‌آموزد که «هوش مصنوعی» یک محصول جادویی نیست که می‌خریم، بلکه یک قابلیت قدرتمند است که بر روی زیرساختی مستحکم و مهندسی‌شده فعال می‌کنیم.

شما شهردار شهر هوشمند خود هستید

ساختن هوش مصنوعی یک عمل جادویی نیست؛ یک انتخاب معمارانه است. همانطور که دیدیم، هر ابزار و هر مرحله، بخشی از یک نقشه بزرگتر برای ساختن یک شهر استاندارد و کارآمد است. شما می‌توانید اجازه دهید پروژه‌هایتان به صورت تصادفی رشد کرده و به یک شهر بی‌نظم و شلوغ با ترافیک دائمی تبدیل شوند، یا می‌توانید از ابتدا با یک نقشه مهندسی‌شده، یک کلان‌شهر دیجیتال بسازید که برای رشد و توسعه در آینده آماده است. این انتخاب، تفاوت بین هرج‌ومرج و نوآوری پایدار را رقم می‌زند.

حالا که نقشه را می‌شناسید، به عنوان شهردار پروژه بعدی‌تان، چه نوع شهری خواهید ساخت؟ یک کلان‌شهر منظم و استاندارد یا یک شهر بی‌نظم و شلوغ؟

هوش مصنوعیشهر هوشمندزیرساختبرنامه نویسی
۱۱
۰
صابر طباطبائی یزدی
صابر طباطبائی یزدی
برنامه نویس۴۴ساله. از مدرک MCSD دات نت سال 2002 شروع کردم البته بعد از لیسانس و تمام عمرم رو در مدیریت با ابزار های شیرپوینت و MSPS و CRM و غیره گذراندم. https://zil.ink/sabert
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید