پنج سال پیش کتابی از عادل فردوسی پور منتشر شد و این کتاب رو از انگلیسی به کمک دوستانش ترجمه کرد.
همه ی فصول این کتاب درباره ی یکی از اختلال های منطقی در ذهن ما انسان هاست.
باید بگم که کلیت این کتاب همون منطق است. علم منطق. که هزاران ساله در حوزه های علمیه و حتی دانشگاه ها تدریس میشه. و بچه های دبیرستان در رشته ی علوم انسانی هم خوندن و میخونن.
نویسنده اشاره میکنه به یک آزمایش علمی . و اینکه میتوان آزمایش کرد و چندین آزمایش رو میگه و یک آزمایشی رو هم ذکر میکنه که در اون برق 10 ولت رو وصل میکنن به افراد که البته اون افراد بازیگر بودن و نشون میده 50 درصد افراد تحت آزمایش به دستور متخصص ولتاژ برق رو 10 ولت 10 ولت کم کم زیاد میکردند و بعد از 80 ولت به عقل خودشون مراجعه نمیکردند.
در این فصل میگه مراجعه ی مردم به مرجعیت بدون فکر و تعقل است. که به نظرم نیاز به توضیحات بیشتر است... اکثر مردم از روی همین مراجعه به مرجعیت مطالب همین کتاب رو بدون فکر میپذیرند. و اگر نتیجه مثل آزمایشات دیگه باشه بیش از 50 درصد مردم این افکار و نکات رو تعمیم میدهند به کلیه ی مصادیق. و این خودش هنر شفاف اندیشیدن نیست.
دین ستیزی غربی ها در مقابل مرجعیت دینی شون به نظرم حق بوده و درست. ولی اختلاط این مطلب با اون مطلب یک قیاس مع الفارق ا ست. اینکه بگیم هر مرجعیت باطله و ذهن خوانندگان اون رو تعمیم بده به مرجعیت شیعی به نظرم هنر شفاف اندیشیدن نیست به نظر شما هست؟
اینکه ما در اسلام بعد از پذیرش کلیت توحید و معاد و نبوت و امامت و عدل بیاییم و مراجعه کنیم به دین شناس خلاف نیست . اینکه در دام جهل خودمون نیافتیم خودش نوعی هنر شفاف اندیشیدن است.
ماحدود 3000 مساله در توضیح المسائل داریم و قبل از اینکه هر مسلمان بخواد بره بجای اینکه ده سال در حوزه دنبال جواب های هر حکم خدا در مسائل حج و خمس و نماز باشه و تا به اجتهاد برسه بخواد اعمال دین رو ترک کنه (!؟) این هنر شفاف اندیشیدن است؟
اینکه بیاییم از یک مرجع تقلید احکام رو بگیرم هنر شفاف اندیشیدن نیست؟ و تا بخوام چگونگی اجتهاد حدود 2959 مسئله رو بفهمم و مجتهد بشم رو دریابم هنر شفاف اندیشیدن نیست؟ نکته ی خیلی مهم اینه که از اون طرف میبینیم فلاسفه ی بزرگ درمقابل دین های تحریف شده چه رویکردی داشتند؟ اونها دین رو با عقل خدادادی نمیتونستن هضم کنند طبیعی هم بوده. دین تحریف شده با اون همه تعارضات با عقل و فلسفه که آخوند مسیحیت میخواسته به زور فرو کنه در افکار عمومی حقیقتا باید بگیم که انکار فلاسفه دقیق و به نظرم یک حق طلبی و آزادگی واقعی بوده که لازم بوده بخش های خلاف عقل رو انکار کنند. اینها شفاف اندیشیدن نیست. من کتاب رو گرفتم هم صوتی هم چاپی و چند ساله دستمه و هر از گاهی میخونم و دارم ضعف های کتاب رو رفع میکنم. کمک میخوام البته ولی امیدوارم بتونم خوب کنکاش کنم و مطالبی رو در تکمیل فرمایشات محققین گذشته بهش اضافه کنم. شاید بعد از مرگ ام چاپ شد. و افرادی پیدا شدند این مسیر رو ادامه بدهند. چون ما همیشه ناقص هستیم و علوم بی انتها هستند.