قبل از دوران معاصر و آمدن پهلوی درگیریهای مذهبی و فرقهای به تناوب و مستمر در شهرها و روستاها تکرار میشد. چیز عجیبی و تازهای نبود. چنانکه این تنشهایی نه تنها روی ساختار شهری ایران تاثیر گذاشته بلکه تاثیرات اجتماعی شدیدی داشته و به قول یک جامعه شناس یکی از عوامل اصلی ایجاد نشدن آگاهی طبقاتی در ایران بوده است.
در این مقاله میخواهیم به تنش های حیدری و نعمتی بپردازم و در ویدئوی بعدی به دیگر انواع دیگر تنش های مذهبی در ایران خواهم پرداخت. پرسش اصلی من اینجا این است که این تنش ها چه تاثیری در هویت امروز مای ایرانی داشته است.
برای دیدن ویدئوی یوتیوبی این مقاله روی لینک زیر کلیک کنید
ما در ایران سه نوع تنش و درگیر مذهبی داشتیم که در دوران ناصری به اوج می رسد:
نخست درگیریهای فرقهای بین دو دسته نعمتی و حیدری. نزاعهایی همیشگی و پایدار که حتی ساختار شهری ایران را تغییر داده بود. به این ترتیب که ما در بسیاری از شهرها محلههای نعمتی و حیدری داشتیم و هرکدام از آنها حمام، مسجد و تکیه خود را داشتند. این درگیریهای متعصبانه بعضا از جانب نهاد سلطنت و حکام و مخصوصاً روحانیون حمایت می شد.
دومین گروه درگیریهای مذهبی علیه اقیلیتهای مذهبی است. در این درگیریها اقلیتهای مذهبی ایران تحت تاثیر فضای اعتقادی، تعصبات مذهبی مورد حمله گروههای مذهبی اغلب شیعی قرار میگرفتند.
سومین گروهی که از دوران ناصری شروع شد ماهیتی نه مذهبی بلکه بیشتر سیاسی و ایدئولوژیک داشت. جنبش بابیه فضای فکری و سیاسی شهرها در دوران ناصری را تحت تاثیر قرار داده بود.
در دوران قاجار بسیاری از شهرهای ایران و به خصوص شهرهای جنوبی به دو منطقه تقسیم میشدند. محله نعمتی و حیدری. سابقه درگیری این دو گروه به 300 سال میرسد. جالب است بدانید حتی در سال 1375 شمسی هم درگیری مختصری بین آنها انجام شد که البته به گستردگی گذشته نبود.
شاهان قاجار هم در مورد این فرقهها و هم در مورد گروه بندیهای دیگر مانند قومها و قبایل با اختلاف انداختن حکومت میکردند. جالب است که در تاریخ ایران انگلیسی معروف شده اند که با تفرقه انداختن حکومت میکنند. اما قاجارها بودند که استاد تفرقه انداختن بین گروههای مختلف اجتماعی بودند. البته به این معنی نیست که تفرقه ای قبلاً وجود نداشته اما قاجارها در 130 سالی که در ایران حکومت راندند بدون داشتن ارتش قدرتمند با همین تدبیر حکومت کردند. در مورد این سیاست قاجارها در ویدئوی جداگانه ای به آن خواهم پرداخت.
کسروی در تاریخ 500 ساله خورستان مینویسد که بیشتر مناطق روستایی منطقه به دلیلی درگیریهای سنی و شیعی یا حیدری و نعمتی به دستههایی تقسیم شده اند.
این در بسیاری از شهرها، این نواحی مشخص بودهاست. برای مثال در شیراز پنج محلهی ناحیهی شرق، حیدری و پنج محلهی غرب، نعمتی بودهاند. در اصفهان نیز پنج محله به نعمتیها و چهار محله به حیدریان تعلق داشتهاست.
در کامنتها برای من بنویسید آیا در شهر خودتان به محلات از نظر تاریخی حیدری و نعمتی برخورد کردهاید.
آیا نشانههایی از مساجد حیدری و نعمتی دیده اید و آیا تکیههای حیدر را در شهر خود میشناسید. همچنین اگر تا الان هم لایک نکردهاید لایک را بزنید. این لایک ها به من در معرفی این کانال به علاقمندان بسیار کمک میکند.
نعمتیها منتسب به شاه نعمت الله ولی صوفی سده هشتم و نهم هجری بود. القاب زیادی هم داشته است: سلطان دراویش ایران، نورالدین و غیره. حیدریها در عوض منتسب به سلطان میرقطب الدین حیدر تونی عارف قرن 13 هستند.
دلیل این درگیریهای حیدری و نعمتی هم مشخص نیست و اگر کسی از خود آنها هم میپرسید دلیل واقعی آن را نمی دانستند. اما بسیاری تاریخ نگاران عقیده دارند که ریشه اولیه درگیری به اختلاف شیعه و سنی می رسد. شاه نعمت الله ولی سنی مذهب بوده و حیدر و جانشینان او شیعه بودند.
البته در دوران صفوی پیروان شاه نعمت الله ولی شیعه شدند. برخی مورخان می گویند دلیل شیعه شدن آنها ائتلافی بود که با شاهان صفوی انجام دادند.
با اینکه این اختلاف دلیل اولیه مذهبی داشته اما در دوران شاه عباس صفوی از آن هم برای کنترل این دو گروه و هم برای انبساط خاطر خود استفاده میکرده.
میپرسید به چه صورت:
پیترو دلاواله، شرق شناس و جهانگرد ایتالیایی، میگوید که همه این درگیریها به دلیل لذت شاه بوده است. حتی در میدان سعادت قزوین به دستور شاه این دو گروه به جان هم میافتادند و شاه تماشا می کرده و لذت میبرده است.
در واقع در زمان شاه عباس است که درگیریهای به اوج می رسد. شاه عباس آنها را تشویق به درگیری میکرد و از آن درگیریها برای مهار مذهبی این دوگروه استفاده میکرد. سیاستی که تا همین اواخر در دوران قاجار هم پابرجا بود.
اوج درگیریهای فرقه حیدریه و نعمتیه به ماههای محرم و شهادت حضرت علی بازمیگردد. مخصوصاً سه روز انتهایی دهه اول و روز 10 محرم که کشتارها انجام میشد. روایتهای گوناگونی از شهرهای اصفهان، شیراز و مناطق جنوبی ایران در این ماهها شده است که کشتار و جنگ فرقهای به راه بوده است.
روایت هایی از شهر شیراز نشان میدهد که خود آنها با این کشتارها مشکلی نداشتند و کشتههای خود را در راه خدا میدانستند. به عبارتی شهید راه حق شده بودند. هدیهای از طرف خدا که خودشان هم راضی بودند.
در خوانسار شهر در دورهای آرایش جنگی گرفته بود. در شوشتر هر کدام از این فرقهها برای قدرت بیشتر با ایلات محلی ائتلاف میکردند. حیدریها با ایل افشار و نعمتیها با ایلات عرب خوزستان.
در دوران معاصر با آمدن رضا شاه این درگیریها به کلی به حاشیه رفت و از دامنه آن کم شد. میتوانیم بگوییم آگاهی بیشتر جامعه و مخصوصاً سیاستهای دربار پهلوی در برافتادن بساط این منازعات نقش اصلی را داشت. چهار دلیل اصلی در این تحول عنوان شده است:
مسلم است که این درگیری های پردامنه و طولانی مدت آسیب زیادی به مردم وارد کرد. اما آسیبی زد که تا امروز هم ادامه دارد: تقویت روابط سلسله مراتبی و تضیف رابطه غیر سلسله مراتبی. اگر رابطه روحانی محل، قطب خانقاه، مرشد یا هر چیز دیگری تقویت شد، به همان نسبت رابطه اصناف یعنی رابطه فلان نجار نعمتی با فلان نجار حیدری، فلان تاجر با هم صنفی خود ضعیف شد.
تنش های مذهبی آگاهی طبقاتی را در ایران به محاق برد. یعنی کسانی که درآمد برابر و منافع طبقاتی مشترکی داشتند همدیگر را نمییافتند. منافع آنها در سایه دشمنی مذهبی زیر سایه قرار میگرفت. طبقه متوسط شهری و روستایی که موتور توسعه و تحول هر کشوری است دلایل بیشتری برای دشمنی داشتند تا اینکه زیر سقف مشترکی و زیر منافع مشترکی بخواهد فعالیت کنند.